ما هم نخوانديم!
«اکبر گلپايگانی معروف به گلپا همانند حسين خواجهاميری (ايرج)، خواندن را به شکل حرفهای از سنين پايين آغاز کرد و همانند او سالها از خواندن محروم ماند. با اين حال او سالها قبل به دعوت دانشکده «ميوزيک بيلدينگ» کاليفرنيا به همراه استاد فرهنگ شريف به تدريس موسيقی ايرانی پرداخت. گلپا در عمر هنری خود اجراهای متفاوتی در سالنهای مهمی چون رويال دايان لندن داشته و توانسته است دکترای افتخاری در رشته آواز از دانشگاه کلمبيای آمريکا، دکترای افتخاری اقتصاد و هنر از سازمان يونسکو و دکترای افتخاری از دانشگاه مجارستان را دريافت کند.»
نشريه آسمان با ذکر اين مقدمه، گفتوگوی خود با گلپا را درباره «ايرج و راز ماندگاریاش» منتشر کرده که مشروح آن در پی میآيد:
* اگر موافق باشيد صحبت را از اينجا شروع کنيم که چه اتفاقی میافتد که خوانندهای چون ايرج با وجود آنکه سی و چند سال از خواندن بازمانده است، همچنان خوانندهای شناخته شده است و از آن مهمتر نسل جوان با آثار ايشان ارتباط برقرار کرده و او را دوست دارد. اصلا اين ماندگاریای که تعدادی از خوانندگان با آن مواجه هستند، از کجا میآيد؟
- ايرج از همان ابتدا خواننده بسيار خوبی بود و صدای خوبی داشت. از همان زمان که فعاليتهای خود را به شکل حرفهای در زمينه آواز آغاز کرد، اين توانايیها مشهود بود و حالا هم که در آستانه ۸۰ سالگی میخواند، میبينيد که همچنان خوب میخواند. جز اين هم انتظاری نيست؛ چراکه ايرج، گردنکلفت آواز ايران است.
شما به اين مساله اشاره کرديد که ايشان ۳۰ سال نخواند که به نظر من اين يک خسران بزرگ برای موسيقی ايران است؛ چراکه بايد از صدا و توانايیهای او بهره گرفته میشد اما متاسفانه اين کار را نکردند. من نمیدانم چرا هنرمندانی مثل او بايد مدتهای زيادی از فعاليت باز بمانند. تنها اين را میدانم که هنر به هيچوجه و تحت هيچ شرايطی به سياست کاری ندارد اما اينکه ايرج با اين فاصلهای که در ارائه هنرش افتاده است، همچنان ماندگار است و خوانندهای شناخته شده به حساب میآيد. هيچ دليل ديگری جز همين توانايیهای او وجود ندارد. طبيعی است که اگر خوانده بدی بود، تاکنون نامش محو شده بود؛ همانطور که در حال حاضر حتی نام بسياری از خوانندگان هم فراموش شده است. ايرج اما سبک و جايگاه خاص خودش را دارد. به نظر هنوز هم فرصت هست تا او از توانايیهايش بهره گيرد.
* با همه اينها به نظر میرسد که هم اکنون آواز بيات تهران تا حدودی به فراموشی سپرده شده است؟
- بايد ديد که مردم چه میخواهند. اين مهمترين چيزی است که يک هنرمند میتواند به آن توجه داشته باشد. اتفاقا شخصيتی چون ايرج به اين خاطر تا اين اندازه در زمينه آواز ايران پديده مهمی است که به اين مساله توجه داشته و میدانسته در آن زمان مردم اين شکل آوازی را دوست دارند، به همين خاطر در کنار قطعاتی که بر اساس رديفهای موسيقی ايران میخواند، آواز کوچهباغی را نيز اجرا میکرد. حالا هم زمانه تغيير کرده و به نسبت آن سلايق مردم هم دچار تغييراتی شده است.
من اطمينان دارم که هماکنون اگر قرار باشد آقای ايرج به فعاليتهای خود در زمينه آواز ادامه دهد، به شکلی متفاوت میخواند. شکلی که مردم امروز هم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، هرچند که همچنان آثار قديمیشان مورد توجه است اما ايشان به خاطر هوشی که در زمينه هنر دارند، مانند ۵۰ يا ۶۰ سال پيش خود نمیخوانند. ايرج دارای چنان صدای طلايیای است که میتواند در هر سبکی آواز بخواند و ديگران را مجذوب صدايش کند. مثل او هم کم هستند.
* ايرج را بايد از معدود خوانندگانی دانست که توانست سبک مخصوص به خودش را داشته باشد. چگونه اين اتفاق افتاد؟ به خاطر توانايی حنجرهاش بود، تکنيکش يا بهرهگيری از استادان تراز اول؟
- ما با هم مدتها در راديو همکار بوديم و به همين خاطر میتوانم به راحتی درباره او صحبت کنم. سبک ايرج نه تنها به خاطر توانايیهای بالايش در حنجره که به خاطر علم و آگاهیاش نسبت به رديف ايرانی و گوشههاست. او سازها را هم به خوبی میشناخت. طبيعی است که با اين توانايیها، میتواند سبک خاص خودش را داشته باشد. شما تا چهار عمل اصلی رياضی را بلد نباشيد، نمیتوانيد مسائل سخت و ... را حل کنيد. اين روزها مشکل اين است که خوانندگان رديف نمیدانند اما میخواهند در کارشان موفق باشند. خوب اين اتفاق نمیتواند رخ دهد.
* خيلیها بر اين اعتقادند که ايرج با حضورش در سينما، باعث شد که شخصيت موسيقيايیاش تحت تأثير شخصيت سينمايی فردين قرار گيرد.
- اينها همه حاشيه است. يک خواننده ممکن است هنرش را به شکلهای مختلف عرضه کند. دليل اينکه چرا او چنين تصميمی را گرفت تا به جای فردين در فيلمها بخواند، مسالهای است که بايد خودش درباره آن توضيح دهد اما به هر حال بايد به تصميمات يک هنرمند احترام گذاشت، ضمن اينکه اينها اهميتی ندارد. مهم اين است که او صدای بسيار زيبايی دارد و کمک زيادی به فرهنگ اين سرزمين کرده است و من اميدوارم که ايشان همچنان برای مردم بخوانند.
* شما و آقای ايرج سی و چند سال از خواندن محروم بوديد اما همچنان در ايران مانديد. اين کمی عجيب نيست؟ يعنی اين ماندن هزينه سنگينی برای شما نداشت؟
- نمیدانم. شايد ما بيش از اندازه وطنپرست هستيم. تمام علايق من اينجاست. مخاطب من اينجاست و پدر و مادر من در همين سرزمين دفن هستند. ما شهروند اين کشور هستيم. به همين خاطر مانديم و به قول شما هزينه داديم. ما به تصميمی که گرفتند، احترام گذاشتيم. گفتند نمیتوانيد بخوانيد، ما هم نخوانديم.
خود من شاگرد نورعلی برومند بودم و مدت ده سال از حضور ايشان بهره بردم. تمام سالهايی هم که خواندم، برای مردم بود. به نظر من هم تصميمگيران اصلی همين مردم هستند. آنها هستند که هنرمندی را ماندگار میکنند يا نه. مهم نيست که يک مراسم برگزار شود و چهرهای را به عنوان «چهره ماندگار» معرفی کنند. اين اتفاق توسط چند نفر رخ میدهد که ممکن است از صدا يا قيافه کسی خوششان نيايد. اصلا اهميتی ندارد. مهم اين است که مردم تصميم بگيرند که چه کسی را میخواهند به عنوان چهره ماندگار بپذيرند.
من خودم سالهاست که در خانه نشستم و گاهی هم برنامههايی را در خارج از کشور به اجرا در آوردهام. در خانهام هم هميشه به روی نسل جوان باز بوده و حتی برای کلاسهايی که برگزار میکنم پولی از شاگردان نمیگيرم. چون به نظر خودم حالا به همين شکل میتوانم به فرهنگ سرزمينم خدمت کنم.
نشريه آسمان
ای زصد گلبرگ نازکتر تنت
برتو لرزانتر ز گل پیراهنت
برتو لرزانتر ز گل پیراهنت
ابوعطا یكی از نغمه های دستگاه شور می باشد كه گامش با شور یكی است و تنها اختلاف آن با شور در توقف مكرر روی درجه چهارم (نت شاهد) و درجه دوم (نت ایست) است. بنابراین نت شاهد و محسوس آن در درجه ی دوم دستگاه شور قرار دارد. درجه دوم دستگاه شور دارای ربع پرده است و در نتیجه آواز ابوعطا در بعضی مواقع از درآمد به دستگاه نوا نزدیك می شود. رگه هایی از اندوه و حزن را می توان در این آواز یافت. در بین آوازخوانان این آواز بیش از همه نزدیك به فرهنگ عامیانه و محله ای مردم است. گاهی آوازهایی در ابوعطا خوانده شده اند كه برای زبان حال مردم كوچه و بازار ملموس تر بوده است. اما در عین اندوهناكی، گوشه های مفرح و نشاط آوری نیز در این آواز وجود دارند. گوشه سیَخی ابوعطا مخصوصا در حالت ضربی دارای هیجانی است كه شنونده را سخت تحت تاثیر قرار می دهد و در نتیجه به گفته استاد معروفی، امیدواری را در شنونده بیشتر می كند. در قسمت اول آواز كه با اجرای استاد گلپا تقدیم می شود، این استاد برجسته ی آواز یكی از درخشان ترین و مهم ترین اجراهای آوازی تاریخ موسیقی ایرانی را ارائه می كند. ایشان در این آواز از گوشه ی معروف حجاز در بیشتر بخش ها و تحریرهایشان استفاده می كنند. به دلیل اهمیت گوشه ی حجاز در آواز ابوعطا مختصری در باره آن عرض می كنم: گوشه حجاز ابوعطا قرابت و نزدیكی شگفت انگیزی با آواز و نغمه ی دشتی دارد. این نزدیكی با گوشه های بسیار زیبای غزال و نهفت دستگاه بسیار شنیدنی نوا هم آشكار می شود در اینجا باید بگویم كه گوشه ی چهارباغ این آواز هم جالب است: انگار خواننده دارد شنونده را پند و اندرز می دهد! در صورت اجرای این موسیقی به حالت ضربی، حتی می تواند نشاط و فرح انگیزی همایون و ماهور را نیز در شنونده به وجود آورد. در هر صورت، گوشه حجاز از مقام های تابع یا فرعی این آواز به شمار می رود که وابستگی ریشه ای آن به سرزمین حجاز عربستان می باشد. با توجه به حزن و اندوهی که در آوازهای عربی مخصوصا در سده های گذشته وجود داشته، حدس زده می شود که این گوشه می توانسته گوشه ای غمگین باشد. البته در گذشته گوشه حجاز یا نهفت اهمیتی بسیار بیشتر از امروز داشت و نیازی به فرود آمدن در مقامی دیگر نداشته است.
گوشه های مهم آواز ابوعطا عبارتند از: ابوعطا، امیری، گنج سوخته، ده ناصری، میگلی، بهجت افزا، مجلسی، لیلی و مجنون، هزار دستان، زیرکش، حجاز، حیاتی، جغتایی، رهاوندی، شیرین بیان، کرد بیات، گل ملیح، کوچه باغی، محیر ، امیر، خانی، حجاز مصری، کشته و مرده، چهارباغ یا چهارپاره، یتیمک، رامکلی (1)، رامکلی (2)، گبری (1)، گبری (2)، حسن موسی، پهلوی، عشاق، شهر آشوب، مهرگانی، نغمه باربد، شهناز، سلمک، و مثنوی ابوعطا.