به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۲

نورِ مهر و ماه را از آشیانم می‌بری

منیر طه
             برای تو عزیزم
                   برای تو نازنینم
                          برای نازگلم 
                 
سنگین جدائی‌ها

می‌روی صَبر و قَرار از جسم و جانم می‌بَری
ماه و خورشیدِ مرا از آسمانم می‌بری  ۱




آمدی چون بویِ‌گل، چون بوی‌گل هم می‌روی
عطرِ دنیایِ مرا در جامِ جانم می‌بری
آمدی در خانۀ جانم چراغ افروختی
می‌روی چشم و چراغِ خانمانم می‌بری
همچو مهر و مه درخشیدی دو روزی در بَرم
نورِ مهر و ماه را از آشیانم می‌بری
آه و افسوسِ شَکیبِ درگلو بشکسته‌ را
هم رَکیب و هَمرهِ اشکِ روانم می‌بری
اینهمه سنگین‌دلی، سنگین جدایی‌ها چرا
عُمرِکوتاهِ مرا با این وآنم می‌بری
من به نازِ تو تب و تابِ جوانی داده‌ام
در کُهَن‌سالی چرا تاب و توانم می‌بری
ونکوور، سه شنبه ۳۰ جولای  ۲۰۱۳
 ۱ـ ماه و خورشید: لونا و سُلِی، شش سال و نیم و سه سال و نیم