دیار نفت؛ سرزمین فقر
آفت جانمان شده این طلای سیاه. مطاعی که ایرانیان همواره به دنبال سهمی از آنند و صد افسوس که همواره کلاه مردمان سرزمینش را باد فقر با خود برده است. از سحرگاه پنجم خرداد 1287 شمسی (1908 میلادی) که چاه شماره یک نفتون در عمق 50 متری به مخزن آهکی رسید تا به امروز از خاک این سرزمین جز آهک عقبماندگی چیزی نصیب مردمان خطه جنوب نشده است. از سال 1908 تا سال 1928 تمام نفت تولیدی ایران از میدان نفتی مسجدسلیمان استخراج شد. در این سال میدان نفتی هفتکل، در سال 1930 میدان نفتی گچساران، در سال 1936 میدان نفتی آغاجاری و در سال 1938 میدانهای نفتی لالی و نفت سفید کشف شد. میدان نفت خانه را در عراق، در سال1927 شرکت نفت انگلیس و عراق کشف کرد که نیمی از این میدان در خاک ایران قرار دارد و اکنون نفت شهر نامیده میشود. این اسامی را به خاطر بسپارید تا بگویم چه بر سر این معادن طلای سیاه آمده است.
قیاسی ساده بین شرایط امروز خوزستان، ایلام، هرمزگان و سایر مناطقی که این سرمایه ملی طی بیش از صد سال گذشته از آن استخراج شده با وضع سایر همسایگان نفتخیز ایران، عمق تبعیض در توزیع امکانات ناشی از این ثروت ملی را به رخ میکشد. ریشه این وضع شاید در استعمار خارجی ایران لانه داشته است اما از قرار معلوم انقلاب اسلامی هم تغییری در نگاه استعمارگریمان نداشته است. خوی چپاول استعمار پیر در درون رگهای مدیران کلان دولتهای تاریخ بعد از کشف نفت جاری مانده است. خوزستان سرزمینی است مملو از امکانات طبیعی، جاذبههای گردشگری و استعدادهای کشاورزی و صنعتی. وجود پرآبترین رودخانه ایران، خاک مستعد کشاورزی، بیابانهای بکر و کوهساران زیبا، تنوع چهارفصل منطقه، مرز آبی و خاکی با کشورهای همسایه و دسترسی به سواحل خلیج همیشگی فارس، سرزمینی را پدید آورده که به گواه کارشناسان میتواند به تنهایی جوابگوی اقتصاد یک ملت باشد.
کسانی که به کشورهای شرق آسیا یا همین بغل گوشمان ترکیه سفر کردهاند، دیدهاند که با امکاناتی طبیعی مانند آنچه در این دیار به وفور یافت میشود صنعتی جهانی از نوع اسلامی پدید آمده که بخش عمدهای از درآمد ملی کشورهای مذکور را تامین میکند.
سوال اینجاست که اگر نفت نبود، آیا دیدگاه مدیران به سوی تقویت سایر مزیتهای موجود برای رشد و توسعه این منطقه معطوف نمیشد؟
اما آفت درآمدهای بیحساب نفت آنچنان گریبان اذهان مدیران و زندگی مردمان این خطه را گرفته است که گویی تقدیر ایشان را با فقر تار و با عقبماندگی پود زدهاند. مصداق عینی سیاستهای مناسب توسعه نفتی را میتوان در کشور نروژ رصد کرد، در این سرزمین هرگاه میدان نفتی کشف میشود دولتمردان تمامی صنعتگران و دست اندرکاران بخش خصوصی را دعوت کرده تا با سرمایهگذاری در آن منطقه مدلی از توسعه ماندگار را با استفاده از منابع زیرزمینی خدادادی آن منطقه اجرا کنند.
اینگونه است که نروژ به عنوان یکی از متمولترین کشورهای نفتخیز جهان با وجود اقلیم سخت و سرد خود عرض اندام میکند. مدل ضعیفتر آن را در کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس میتوان مشاهده کرد که بیابانهای خشکیده سرزمینشان را به برکت وجود نفت به قطبهای صنعتی، تجاری و گردشگری خاورمیانه تبدیل کردهاند. در اثبات نگاه غیراصولی مدیران ایرانی توجه به سرنوشت شهرهایی چون مسجدسلیمان، هفتکل و آبادان جای تامل بسیار دارد. مسجد سلیمان شهری است که اولینهای بسیاری را به خود اختصاص داده است؛ اولین بیمارستان، اولین باشگاه فرهنگی، اولین فرودگاه، اولین آسفالت خیابان و... اما خوب است امروز سری به آنجا بزنیم و ویرانهای را ببینیم که تابستان محتاج آب است و زمستان نیازمند گاز! دیاری که برای بیش از صد سال نفت مانند شیره جانش استخراج شده است، هنوز کوچههای بسیاری از آن رنگ آسفالت به خود ندیده است، هنوز سیستم فاضلاب شهری در آن ناشناخته است و هنوز سینمای نیمهمخروبه آن از زمان پهلوی به جا مانده است...
آبادان شهری است که اولین پالایشگاه خاورمیانه در آن احداث شد و مردم آن هنوز از آلودگیهای ناشی از گاز مصرفی آن در رنجاند. ورودی این شهر بیشتر از آنکه نماد مقاومت در برابر تجاوز دشمن باشد بیانگر آثار مخرب جنگزدگی است و از شهر در این منطقه نمادی نیست. شغل جوانان این شهر که روزگاری مرکز کاریابی و ثروت در ایران بوده، دستفروشی در پیادهروهای خیابان امیری است. هفتکل امروز به شهر ارواح میماند. شهری که روزی پایگاه اصلی کارگران صنعت نفت بوده امروز نیازمند ادله قوی برای شهر ماندن خویش است. هموطنان اما در شهرهای مرکزنشین، شاید برخوردارترین ایرانیان از موهبتهای نفت بودهاند... در دولت اصلاحات تلاش شد با تخصیص 2 درهزار درآمدهای نفتی هر منطقه به عمران و آبادانی آن، گامی در جهت توسعه مناطق نفتی برداشته شود لکن این تدبیر هم راه به جایی نبرد. در هشت سال گذشته زخم ناشی از این سودجویی ملی عفونیتر شده است و با پیدایش گرایشهای سلفی در میان بعضی جوانان مستضعف خوزستان تحت حمایت کشورهای نفتخیز منطقه، خونبها از جوانان این دیار میگیرد.
امروز بر دولت تدبیر و امید واجب است تا در راستای توسعه متوازن ایران گام بردارد. حقی که سالیان دراز از حلقوم حاشیهنشینان این سرزمین ربوده شده و در سایر نقاط این کشور هزینه شده است باید به صاحب خانه برگردانده شود. مراد این نیست که درآمدهای این نعمت خدادادی در دیگر نقاط کشور هزینه نشده و تنها متعلق به بخش خاصی است که این ناقصترین برداشت خواننده از تفکرات نگارنده این مقال خواهد بود. تلاش بر این است تا لکه سیاهی که در سالیان دراز بر دامن دولتمردان نفتی در ایران نشسته است زدوده شود. توسعه و رفاه حق تمام ایرانیان است. باید که با آبادسازی و توسعه سرزمینهایی که تاکنون همگان از منابع استخراجیشان مستفیض شده و معاش کردهایم ثابت کنیم که انقلاب ما با هدف قطع ید استعمار خارجی و داخلی گامهای عملی برداشته است.
شاید وقت آن رسیده باشد که در حرکتی شجاعانه مناطق نفتخیز ایران، به مناطق آزاد تجاری تبدیل شده تا با جذب سرمایهگذاران و ورود امکانات محتمل عمرانی و رفاهی، گامی بلند در جهت رفع بلای تبعیض از دامن صندوقچه ارزشمند منابع ملی این کشور برداشته شود.
چهار سال زمان کمی نیست...
روزنامه بهار؛ مرضیه امیری*/ طرح: هادی حیدری
*کارشناس ارشد روابط عمومی شرکت ملی حفاری ایران
کارشناس ارشد برنامهریزی محیطی