به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۲

دبیرستان ادب یکی از قدیمی ترین دبیرستان های اصفهان

معلمین و دانش آموزان کلاس ششم دبیرستان ادب اصفهان
(سال انتشار عکس۱۳۲۴خورشیدی)
ردیف اول نشسته از راست: محمدرضا نجفی، محمد باقر داورپناه، بدرالدین کتابی، حسین دانشجو، حسین عریضی

دبیرستان ادب یکی از قدیمی‌ترین دبیرستان‌های اصفهان است. شالوده تأسیس این دبیرستان، توسط دکتر بروس انگلیسی در حدود سال ۱۲۴۹ خورشیدی (۱۸۷۰ میلادی) در محله جلفای اصفهان به عنوان مدرسه و سپس کالج بنیان نهاده شد.

پس از دکتر بروس، اسقف استیورت در سال ۱۲۷۲ خورشیدی کالج را از جلفا به خانه امین الشریعه واقع در چهار سوق شیرازی‌ها (نام کنونی: خیابان هشت بهشت) منتقل کرد.
پس از اسقف استیورت در سال ۱۳۰۰ آقایان الیس و واکر ولینتن به ریاست رسیدند.

ساختمان کالج در سال ۱۳۰۲ بازسازی شد و اسقف استیورت مموریل کالج نامیده شد.
در سال ۱۳۱۲ نام استیورت مموریل کالج به دبیرستان ادب تغییر یافت.

طبق امریه دولت ایران درسال ۱۳۱۹ که تمامی مدارس خارجی باید بسته شود پس از مذاکراتی دبیرستان ادب با اثاثه‌اش به دولت ایران فروخته شد و از آن به بعد تحت نظر مستقیم وزارت فرهنگ قرار گرفت.

اسقف تامسن و آقای آیلیف آخرین روسای دبیرستان بودند و تا سال ۱۳۱۹ که دبیرستان به وزارت فرهنگ منتقل شد در این مقام باقی بودند.


  مدیران دبیرستان ادب از سال  ۱۳۲۱ تا ۱۳۴۵خورشیدی
  

در سال ۱۳۱۹ از طرف اداره فرهنگ که ریاست آن با آقای دکتر مهدی بیاتی بود آقای منصور منصوری که یکی از کارمندان لایق و دانشمند فرهنگ بود به ریاست دبیرستان و آقای حسین عریضی به عنوان معاون انتخاب شدند.
پس از انقلاب نام این دبیرستان به دبیرستان شهدای ادب تغییر کرد.
با پایان یافتن دوره مدیریت آقای شیشه گر و ادغام دبیرستان شهدای ادب ۲ با دبیرستان شهدای ادب ۱ در تاریخ ۲/۳/۹۰ با صدور ابلاغ جدید آقای مجید پاک دل نیا به عنوان مدیریت دبیرستان منصوب گردید.

مرحوم بدرالدین کتابی که عارفی وارسته و دانشمندی فرهیخته و انسانی دل آگاه و پرهیزکار بود در شرح حال خود  می نویسد:
«شرح زندگی من و امثال من که شخصیت بارز و امتیاز معنوی مخصوصی نداریم، باعث رسوائی و شرمندگی است زیرا این جهان بزرگتر از آن است که یادگاری از وجودهای کوچکی مانند من در خود نگاه دارد.
شرح زندگی من و میلیونها افراد دیگری که مانند من هستند، به شرح زیر خلاصه می‌شود:
به دنیا آمدند، در مرغزار جهان چند روزی چریدند؛ از بازیهای کودکانه و مسخره‌گیهای ابلهانه گاهی شاد و زمانی غمگین گشتند؛ از مورچه ناتوانتر بودند ولی خود را از پیل زمان تواناتر پنداشتند؛ و سرانجام پس از مدتی رنج بردن به خاک تیره فرو رفتند.»