فرهنگیان کشور با ما در پیگیری مطالبات همراه و هم قدم شوند!
۳میلیون دانشآموز فردا به مدرسه نمیروند
پس از یک دوره خزان ٨ ساله؛ معلمان، دانش آموزان و اولیاء آن ها با نگاهی امیدوارانه به تدبیر دولت امید، سال تحصیلی جدید را آغاز می نمایند.
٨ سالی که گذشت؛ توام با خاطرات تلخ و تجارب سخت برای فعالان صنفی و تشکل ها بود و هنوز هم این بار مشقت و بی عدالتی بر شانه های آنان سنگینی می کند. ادامه حبس آقایان محمد داوری، عبدالله مومنی، رسول بداغی، محمود باقری و ابلاغ حکم حبس برای دبیر کل کانون صنفی معلمان، آقای باغانی و سخنگوی کانون صنفی معلمان، آقای بهشتی و مفتوح بودن پرونده آقای علیرضا هاشمی، دبیر کل سازمان معلمان ایران، برای افکار عمومی فرهنگیان غیرقابل قبول است.
آنانی که در شعار، آموزش و پرورش را غیر سیاسی می خوانند؛ عملکردشان در این مدت نشان داد که به چیزی غیر از منافع خود و یا گروه خویش نمی اندیشند!
رای سیاسی مجلس به گزینه پیشنهادی دولت تدبیر و امید، موجب شد که سال تحصیلی جدید بدون وزیر شروع شود!
آقای دکتر روحانی در موسم گفت و گوهای انتخاباتی، نقطه نظرات و برنامه هایی را برای آموزش و پرورش بر شمرد که از نظر ما می تواند کلیدی برای خروج آموزش و پرورش از بن بست فعلی باشد.
سازمان معلمان ایران با تکیه بر اصل "مطالبه محوری" و دوگانه "حمایت – انتقاد" امید و انتظار دارد که:
۱-دایره بسته مدیران تعدیل شده، ضمن پای بندی و اعتقاد به اصل "تغییر" مدیران شایسته و علم سالار جایگزین "مدیرانی برای تمام فصول" شوند.
۲-با رعایت اصل مشارکت همه جانبه به ویژه در سطوح تصمیم سازی و تصمیم گیری، اعتماد از دست رفته به جامعه معلمان برگردد. (پیشنهاد سازمان معلمان ایران در سال ۱٣٨۰ مبنی بر تشکیل شورای عالی معلمان می تواند در دستور کار قرار گیرد).
٣-با نگاهی باورمند به "نهادهای مدنی" و "تشکل ها" نگاه تهدیدمحور و حتی نگاه تزیینی به آن ها پایان یابد.
۴- اصل "استقلال" آموزش و پرورش تضمین شده و از دخالت نهادهای غیرمسئول و غیرپاسخگو که امنیت فکری و روانی جامعه فرهنگی را به مخاطره می افکند، جلوگیری شود.
۵-نگاه انسانی و انسان محور جایگزین نگاه ابزاری در روابط و معادلات ستاد و صف آموزش و پرورش شود.
۶-ضمن رعایت اصل "اعتدال" و البته به دور از نگاه محافظه کارانه که رویکرد حفظ وضع موجود را دنبال می کند، اعتماد به نفس و جرات نقد و نقادی در فضای مایوس و طوفان زده آموزش و پرورش احیا شود.
۷-ضمن تعامل و ارتباط متقابل با مجلس و نهادهای مسئول، منافع و مطالبات آموزش و پرورش و معلمان که در ٨ سال اخیر به نحو غیرمنطقی متراکم شده اند و با بهره گیری از پتانسیل نهادهای مدنی و تشکل ها؛ پیگیری شود.
سازمان معلمان ایران از آن جا که منافع آموزش و پرروش را در یک نگاه "ملی" و "فرا ملی" جست و جو می کند از اتحادیه جهانی معلمان می خواهد که حداکثر مساعی و تلاش خود را برای لغو تحریم های غیرانسانی و ناعادلانه به کار بندد.
سازمان معلمان ایران با حمایت و همراهی با برنامه های دولت تدبیر و امید، در کنار جامعه بزرگ و فهیم معلمان، بر این باور است که با توسعه و بهسازی درونی آموزش و پرورش می توان نگرش جامعه و مسئولان را به آموزش و پرورش به عنوان محور توسعه پایدار تغییر داد.
انتظار آن است که فرهنگیان با درک شرایط کنونی کشوربا ما در پیگیری مطالبات همراه و هم قدم شوند.
مهر ۱٣۹۲
سازمان معلمان ایران
۳میلیون دانشآموز فردا به مدرسه نمیروند
فهیمهسادات طباطبایی
اول مهر زنگها که به صدا درمیآید دانشآموزان با کیف، کفش نو و لباسهای یکشکل، دست در دست پدر و مادرشان یا همراه دوستانشان به مدرسه میروند، ولولهای که در حیاط مدرسه از صدای ذوقزده دانشآموزان به پا میشود و دانشآموزان که به صف میشوند، این طرف دیوارهای مدرسه کودکان و نوجوانانی در خیابانها، کوچهها، کارگاهها و کارخانهها و... حضور دارند که اغلبشان دغدغه نان دارند و ثروت اندک را به علم بیشتر ترجیح میدهند.
کودکان و نوجوانانی که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند که آنان را به حق اولیهشان یعنی تحصیل برگرداند و درس و مشقشان را پیگیر باشد. آنان بیرون از مدرسه و کلاس درس برای به دست آوردن یک لقمه نان مشغولند در حالی که میز و نیمکتشان خالی است و معلمی انتظارشان را نمیکشد.
البته تمام بازماندگان از تحصیل را کودکان کار تشکیل نمیدهند، بسیاری از آنان دانشآموزانی هستند که در سالهای گذشته به دلایل مختلف ترک تحصیل کردهاند و عطای مدرسه رفتن را به لقای آن بخشیدهاند.
آموزشوپرورش مولد بیسوادی
داستان غمانگیزتر اینکه وقتی وضعیت موجود را مرور میکنیم، میبینیم آموزشوپرورش نهتنها عزم جدی برای بازگرداندن ایندسته از دانشآموزان به مدرسه ندارد بلکه خود با تکرار روشهای نامناسب آموزشی و تربیتی به نوعی به مولد این پدیده شوم تبدیل شده است و عرصه را برای ریشهکنی بیسوادی هر روز گستردهتر میکند. طبق آخرین آماری که معاون سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود، یکمیلیون و 800هزار کودک و نوجوان در کشور، به دلایل نامشخصی به مدرسه نمیروند و درس نمیخوانند. آماری که «حسن الحسینی» معاون اسبق حقوقی و امور مجلس و سرپرست موسسه آموزش از راه دور وزارت آموزشوپرورش آن را نزدیک به چهارمیلیون نفر در سال 1388 عنوان کرده و گفته بود: «براساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزشوپرورش انجام شد، بیش از سهمیلیون و 10هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل وجود داشت.» البته به جز الحسینی، محمداحسان تقیزاده، رییس موسسه آموزش از راه دور نیز در اردیبهشت88 در همایش موسسات از راه دور لرستان گفته بود: «بیش از سهمیلیونبازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند.» اما حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر پیشین آموزشوپرورش این آمار و حتی آنچه معاون سازمان نهضت سوادآموزی گفته بود را کاملا دروغ دانسته و گفته بود: کسانی که این آمارها را اعلام میکنند اصلا نمیدانند عدد و رقم یعنی چه؟!
آمارهای متناقض مسوولان آموزشی
حاجیبابایی در حالی همه آمارهای مربوط به کودکان بازمانده از تحصیل را تکذیب میکرد که همکاران وی در وزارت آموزشوپرورش قادر به تهیه آمار واقعی و صحیح از آن نبودند و حتی این پدیده برایشان چندان جدی نبود و سعی داشتند با ارایه آمارهای بهاصطلاح دمدستی کنجکاوی خبرنگاران در اینباره فروکش کند. به طوری که یکبار رییس مرکز آمار وزارت آموزشوپرورش در دیماه سال 91 اعلام کرد 159هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند و بار دیگر معاون آموزش ابتدایی در شهریور 92 آن را 120هزار مورد عنوان میکرد. آمار متناقضی که از دفتر دو مدیر با فاصله فیزیکی کمتر از 10متر بیرون میآید.
مرکز پژوهشها: سهمیلیون و 200هزار بازمانده از تحصیل داریم
اما بالاخره چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی طبق سرشماری سال 1385، آماری تکاندهنده از کودکان بازمانده از تحصیل منتشر کرد که آب پاکی را بر همه تناقضگوییهای مسوولان آموزشوپرورش ریخت. طبق این آمار، هماکنون سهمیلیونو 200هزار کودک شش تا 17ساله در کشور وجود دارند که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از 1385، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند. کسانی که از آمارهای مراکز پژوهشی خارج شدهاند و دیگر از آنها بهعنوان بازمانده از تحصیل یاد نمیشود. آنطور که علی باقرزاده رییس سازمان نهضت سوادآموزی در زمستان 91 اعلام کرده است هماکنون 9میلیونو 719هزار ایرانی بالای شش سال توانایی خواندن و نوشتن ندارند.
اما نگرانی از آمار بازمانده از تحصیلها در سالهای اخیر تا جایی افزایش یافته که فرهاد بشیری، نماینده مردم پاکدشت در مجلس شورای اسلامی گفته است: با شرایط فعلی کشور و وضعیت موجود فرهنگی، حتی یک بیسواد هم برای جامعه زیاد بوده، این در حالی است که در برخی استانها هنوز آمار نگرانکنندهای از کودکان بازمانده از تحصیل وجود دارد که نشاندهنده نقطهضعف در ریشهکنکردن بیسوادی است.
علل بازماندگی از تحصیل چیست؟
وزیر پیشین آموزشوپرورش همواره اعلام میکرد: «در همه کشور، حتی روستاهای دورافتاده و حتی برای یک دانشآموز امکانات آموزشی فراهم شده و کمبودی در این زمینه نداریم.» او درست میگوید چراکه این وزارتخانه در سالهای گذشته امکانات آموزشی خود را به شکل موسسات آموزش از راه دور، مدارس شبانهروزی، مدارس بزرگسالان، کلاسهای نهضت سوادآموزی فراهم کرده تا ادامه تحصیل برای آندسته که به هر دلیل وارد مدرسه نشدهاند، فراهم شود.
ولی چرا با همه اینها و با وجود اینکه آموزش عمومی تا سن 18سالگی در ایران اجباری است و حتی قانون برای والدینی که مانع از تحصیل فرزندشان شوند، جریمه سنگین در نظر گرفته اما همچنان شاهد افزایش بازماندگان از تحصیل، آن هم در سنین شش تا 18 سال در کشور هستیم؟
دانشآموزانی که به مدرسه بازنمیگردند
عبدالرضا شاهسوند کارشناس آموزش از راه دور در اینباره به «شرق» گفت: اولین و اساسیترین مشکل در این خصوص به نبود یک برنامه منسجم و منظم در وزارت آموزشوپرورش برای شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل بازمیگردد. در واقع آموزشوپرورش هنوز به درک و سواد کافی برای حل این مساله نرسیده یا چنان درگیر روزمرگیهایی همچون تامین سرانه مدارس، حل کسری بودجه و تامین حقوق معلمان و ... است که فرصتی برای این موضوع پیدا نمیکند.
این کارشناس آموزش از راه دور افزود: دومین علت به کاهلی یا ضعف دانش مسوولان این وزارتخانه نسبت به ریشهیابی علل ترک تحصیل دانشآموزان برمیگردد؛ اینکه چرا دانشآموزی در اواسط سال تحصیلی به یکباره از مدرسه خارج میشود و برای همیشه بازنمیگردد در واقع این موضوع در آموزشوپرورش همچون سکته مغزی است که در ظاهر مشخص نیست اما چون موریانهای تمام باطن آن را جویده است. شاهسوند تاکید کرد: مسوولان آموزشوپرورش نتوانستهاند نگهبان خوبی برای قانون تحصیل اجباری تا پایان 18سال و همچنین جریمه سنگین والدینی که مانع از تحصیل فرزندانشان میشود، باشند.
این کارشناس آموزش از راه دور میگوید: همچنین نبود راهکار مناسب برای جلوگیری از خروج از مدرسه، یکی دیگر از عواملی است که موجب افزایش بازماندگان از تحصیل شده است. ما شاهد ترک تحصیل بیشمار دانشآموزانی هستیم که به دلیل برخورد سلیقهای معلم، معاون یا مدیر مدرسه از مدرسه اخراج شدهاند.برای مثال دانشآموزی را در مدرسهای - دبیرستان ملاصدرا- در منطقه 14 تهران به دلیل داشتن انگشتر عقیق و آوردن موتوسیکلت از مدرسه اخراج کردهاند و دیگر این دانشآموز به مدرسه برنگشته است یا یک دانشآموز دیگر به دلیل چندینبار افتادن در درس عربی با نمره هشت، نتوانسته به پایه بعدی راه یابد و به اینترتیب ترکتحصیل کرده است که البته این موارد در دهه 70 بسیار بیشتر شایع بود.
مدیران مدرسه بازخواست شوند
این کارشناس با بیان اینکه ترکتحصیل بین پسران بیش از دختران است، افزود: هیچگاه مدیران مدارس به دلیل ترکتحصیل دانشآموزان خود توبیخ نشدهاند یا مورد بازخواست مسوولان آموزشی منطقه قرار نگرفتهاند. در حالی که این موضوع به سازوکار خاصی نیاز ندارد و میتواند به شکل قانون درآید تا مسوولان هر مقطع در آموزشوپرورش مناطق بتوانند مدیران مدارس را مورد بازخواست قرار دهند و پیگیر دانشآموز ترکتحصیلکرده یا اخراجشده شوند. شاهسوند ادامه داد: از سویی وخیمشدن وضعیت اقتصادی در هشت سال گذشته موجب شد که تعداد کودکان کار افزایش یابد و عدهای ثروت ولو اندک را به علم ترجیح دهند. به هر شکل برآورد کارشناسان حاکی از آن است که پدیده دانشآموزان بازمانده از تحصیل، همچون تومور بدخیمی است که تمام بدن جامعه را گرفته؛ توموری که از چشم مسوولان آموزشوپرورش پنهان مانده و هر روز و هر دقیقه در حال تکثیر است.
شرقکودکان و نوجوانانی که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند که آنان را به حق اولیهشان یعنی تحصیل برگرداند و درس و مشقشان را پیگیر باشد. آنان بیرون از مدرسه و کلاس درس برای به دست آوردن یک لقمه نان مشغولند در حالی که میز و نیمکتشان خالی است و معلمی انتظارشان را نمیکشد.
البته تمام بازماندگان از تحصیل را کودکان کار تشکیل نمیدهند، بسیاری از آنان دانشآموزانی هستند که در سالهای گذشته به دلایل مختلف ترک تحصیل کردهاند و عطای مدرسه رفتن را به لقای آن بخشیدهاند.
آموزشوپرورش مولد بیسوادی
داستان غمانگیزتر اینکه وقتی وضعیت موجود را مرور میکنیم، میبینیم آموزشوپرورش نهتنها عزم جدی برای بازگرداندن ایندسته از دانشآموزان به مدرسه ندارد بلکه خود با تکرار روشهای نامناسب آموزشی و تربیتی به نوعی به مولد این پدیده شوم تبدیل شده است و عرصه را برای ریشهکنی بیسوادی هر روز گستردهتر میکند. طبق آخرین آماری که معاون سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود، یکمیلیون و 800هزار کودک و نوجوان در کشور، به دلایل نامشخصی به مدرسه نمیروند و درس نمیخوانند. آماری که «حسن الحسینی» معاون اسبق حقوقی و امور مجلس و سرپرست موسسه آموزش از راه دور وزارت آموزشوپرورش آن را نزدیک به چهارمیلیون نفر در سال 1388 عنوان کرده و گفته بود: «براساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزشوپرورش انجام شد، بیش از سهمیلیون و 10هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل وجود داشت.» البته به جز الحسینی، محمداحسان تقیزاده، رییس موسسه آموزش از راه دور نیز در اردیبهشت88 در همایش موسسات از راه دور لرستان گفته بود: «بیش از سهمیلیونبازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند.» اما حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر پیشین آموزشوپرورش این آمار و حتی آنچه معاون سازمان نهضت سوادآموزی گفته بود را کاملا دروغ دانسته و گفته بود: کسانی که این آمارها را اعلام میکنند اصلا نمیدانند عدد و رقم یعنی چه؟!
آمارهای متناقض مسوولان آموزشی
حاجیبابایی در حالی همه آمارهای مربوط به کودکان بازمانده از تحصیل را تکذیب میکرد که همکاران وی در وزارت آموزشوپرورش قادر به تهیه آمار واقعی و صحیح از آن نبودند و حتی این پدیده برایشان چندان جدی نبود و سعی داشتند با ارایه آمارهای بهاصطلاح دمدستی کنجکاوی خبرنگاران در اینباره فروکش کند. به طوری که یکبار رییس مرکز آمار وزارت آموزشوپرورش در دیماه سال 91 اعلام کرد 159هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند و بار دیگر معاون آموزش ابتدایی در شهریور 92 آن را 120هزار مورد عنوان میکرد. آمار متناقضی که از دفتر دو مدیر با فاصله فیزیکی کمتر از 10متر بیرون میآید.
مرکز پژوهشها: سهمیلیون و 200هزار بازمانده از تحصیل داریم
اما بالاخره چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی طبق سرشماری سال 1385، آماری تکاندهنده از کودکان بازمانده از تحصیل منتشر کرد که آب پاکی را بر همه تناقضگوییهای مسوولان آموزشوپرورش ریخت. طبق این آمار، هماکنون سهمیلیونو 200هزار کودک شش تا 17ساله در کشور وجود دارند که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از 1385، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند. کسانی که از آمارهای مراکز پژوهشی خارج شدهاند و دیگر از آنها بهعنوان بازمانده از تحصیل یاد نمیشود. آنطور که علی باقرزاده رییس سازمان نهضت سوادآموزی در زمستان 91 اعلام کرده است هماکنون 9میلیونو 719هزار ایرانی بالای شش سال توانایی خواندن و نوشتن ندارند.
اما نگرانی از آمار بازمانده از تحصیلها در سالهای اخیر تا جایی افزایش یافته که فرهاد بشیری، نماینده مردم پاکدشت در مجلس شورای اسلامی گفته است: با شرایط فعلی کشور و وضعیت موجود فرهنگی، حتی یک بیسواد هم برای جامعه زیاد بوده، این در حالی است که در برخی استانها هنوز آمار نگرانکنندهای از کودکان بازمانده از تحصیل وجود دارد که نشاندهنده نقطهضعف در ریشهکنکردن بیسوادی است.
علل بازماندگی از تحصیل چیست؟
وزیر پیشین آموزشوپرورش همواره اعلام میکرد: «در همه کشور، حتی روستاهای دورافتاده و حتی برای یک دانشآموز امکانات آموزشی فراهم شده و کمبودی در این زمینه نداریم.» او درست میگوید چراکه این وزارتخانه در سالهای گذشته امکانات آموزشی خود را به شکل موسسات آموزش از راه دور، مدارس شبانهروزی، مدارس بزرگسالان، کلاسهای نهضت سوادآموزی فراهم کرده تا ادامه تحصیل برای آندسته که به هر دلیل وارد مدرسه نشدهاند، فراهم شود.
ولی چرا با همه اینها و با وجود اینکه آموزش عمومی تا سن 18سالگی در ایران اجباری است و حتی قانون برای والدینی که مانع از تحصیل فرزندشان شوند، جریمه سنگین در نظر گرفته اما همچنان شاهد افزایش بازماندگان از تحصیل، آن هم در سنین شش تا 18 سال در کشور هستیم؟
دانشآموزانی که به مدرسه بازنمیگردند
عبدالرضا شاهسوند کارشناس آموزش از راه دور در اینباره به «شرق» گفت: اولین و اساسیترین مشکل در این خصوص به نبود یک برنامه منسجم و منظم در وزارت آموزشوپرورش برای شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل بازمیگردد. در واقع آموزشوپرورش هنوز به درک و سواد کافی برای حل این مساله نرسیده یا چنان درگیر روزمرگیهایی همچون تامین سرانه مدارس، حل کسری بودجه و تامین حقوق معلمان و ... است که فرصتی برای این موضوع پیدا نمیکند.
این کارشناس آموزش از راه دور افزود: دومین علت به کاهلی یا ضعف دانش مسوولان این وزارتخانه نسبت به ریشهیابی علل ترک تحصیل دانشآموزان برمیگردد؛ اینکه چرا دانشآموزی در اواسط سال تحصیلی به یکباره از مدرسه خارج میشود و برای همیشه بازنمیگردد در واقع این موضوع در آموزشوپرورش همچون سکته مغزی است که در ظاهر مشخص نیست اما چون موریانهای تمام باطن آن را جویده است. شاهسوند تاکید کرد: مسوولان آموزشوپرورش نتوانستهاند نگهبان خوبی برای قانون تحصیل اجباری تا پایان 18سال و همچنین جریمه سنگین والدینی که مانع از تحصیل فرزندانشان میشود، باشند.
این کارشناس آموزش از راه دور میگوید: همچنین نبود راهکار مناسب برای جلوگیری از خروج از مدرسه، یکی دیگر از عواملی است که موجب افزایش بازماندگان از تحصیل شده است. ما شاهد ترک تحصیل بیشمار دانشآموزانی هستیم که به دلیل برخورد سلیقهای معلم، معاون یا مدیر مدرسه از مدرسه اخراج شدهاند.برای مثال دانشآموزی را در مدرسهای - دبیرستان ملاصدرا- در منطقه 14 تهران به دلیل داشتن انگشتر عقیق و آوردن موتوسیکلت از مدرسه اخراج کردهاند و دیگر این دانشآموز به مدرسه برنگشته است یا یک دانشآموز دیگر به دلیل چندینبار افتادن در درس عربی با نمره هشت، نتوانسته به پایه بعدی راه یابد و به اینترتیب ترکتحصیل کرده است که البته این موارد در دهه 70 بسیار بیشتر شایع بود.
مدیران مدرسه بازخواست شوند
این کارشناس با بیان اینکه ترکتحصیل بین پسران بیش از دختران است، افزود: هیچگاه مدیران مدارس به دلیل ترکتحصیل دانشآموزان خود توبیخ نشدهاند یا مورد بازخواست مسوولان آموزشی منطقه قرار نگرفتهاند. در حالی که این موضوع به سازوکار خاصی نیاز ندارد و میتواند به شکل قانون درآید تا مسوولان هر مقطع در آموزشوپرورش مناطق بتوانند مدیران مدارس را مورد بازخواست قرار دهند و پیگیر دانشآموز ترکتحصیلکرده یا اخراجشده شوند. شاهسوند ادامه داد: از سویی وخیمشدن وضعیت اقتصادی در هشت سال گذشته موجب شد که تعداد کودکان کار افزایش یابد و عدهای ثروت ولو اندک را به علم ترجیح دهند. به هر شکل برآورد کارشناسان حاکی از آن است که پدیده دانشآموزان بازمانده از تحصیل، همچون تومور بدخیمی است که تمام بدن جامعه را گرفته؛ توموری که از چشم مسوولان آموزشوپرورش پنهان مانده و هر روز و هر دقیقه در حال تکثیر است.