در تاريخ جنبش مشروطه همواره بر نقش روشنفکران، علماء و تجار تأکید شده و با بورژواییخواندن انقلاب مشروطه، نقش روستاییان در آن کاملا نادیده گرفته شده است. ناسیونالیسم و تجددخواهی بهعنوان واکنشی استعمارزده در این دوره و حاملان فکری آنها یعنی روشنفکران دوران مشروطه همواره مورد توجه خاصی قرار گرفتهاند، اما کمتر به این پرسش پرداخته شده است که کشاورزان دوران قاجار که بیشترین ضربه را از سیاستهای نظام سلطنتی خوردند، چه میزان در تغییر وضعیت موجود گام برداشتند. آنچه در این مقاله مورد توجه است، وضعیت روستاییان بهعنوان قربانیان سیاستهای اقتصادی حکومت قاجار و واکنش آنهاست.
پرسش این مقاله آن است که زارعین و دهقانان ستمدیده دوران قاجار که اکثریت مردم ایران را تشکیل میدادند، نسبت به ظلم و استبدادی که بهویژه در اواخر دوران قاجار دامن آنها را گرفت چه واکنشی نشان دادند و دلایل این واکنش فعالانه یا منفعلانه چه بوده است. آیا آنها بهعنوان یکی از نیروهای اجتماعی فعال در جنبش مشروطه به این جنبش پیوستند یا آن را از آن خود ندانستند؟
وضعیت روستاییان در اواخر سلطنت قاجار
روستاییان در دوران قاجار هشتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند که پنجاه درصد آنها کشاورزان زمین کار و سی درصد عشایر دامدار بودند,١ ( فشاهی،٢٥٣٦ش:٣٤) مهمترین منبع ثروت کشور همواره عبارت بود از زمینهای زراعی و مالیات نقدی و غیرنقدی که از املاک ستانده میشد و نیازهای طبقات حاکم را تأمین میکرد. اما در دوره قاجار هیچ روش و دستگاه منظم و دقیقی برای تعیین و اخذ مالیات وجود نداشت و با توجه به فقدان منابع مالی دیگری برای تأمین نیازهای سلطنت، «کشاورزی در ایران بهعنوان بخش عمده اقتصاد باید جور این خاصهخرجیها را بکشد». (سیف،١٣٧٣:٥٨)
املاک در این دوره شامل چند نوع زمین میشد: ١- زمینهای شاهی شامل زمینهای تحت اختیار کدخدا و تیولها ٢- زمینهای اربابی ٣- زمینهای موقوفه ٤- زمینهای دهقانی. حکومت مرکزی در نیمه اول قرن نوزدهم به گسترش تیولداری روی میآورد. «تیول در برخی موارد عبارت بود از اختصاص عواید یک منطقه به یک نفر، در ازای خدمتی که آن شخص برای شاه انجام داده بود و در پارهای مواقع عبارت بود از واگذاری بخشی از اراضی خالصه یا دولتی بهجای حقوق و مواجب». (فشاهی، ٢٥٣٦ش:٣٧) این شیوه از مالکیت زمین تبعات ناگواری برای روستاییان داشت. از آنجایی که تیولداران مالکیت موقتی بر زمینها داشتند درصدد برمیآمدند تا در مدتی که زمین در اختیارشان است نهایت بهرهبرداری را از آن بکنند (سیف،١٣٧٣:٦٨) و برای کسب بالاترین منفعت تا جایی که میتوانستند روستاییان را میچاپیدند. در اواسط قرن نوزدهم حکومت مرکزی که با مشکلات بودجه و استقراضهای خارجی روبرو بود، شروع به فروش زمینهای خالصه کرد. در اواخر سلطنت بسیاری از این زمینها فروخته و بسیاری به شکل تیول واگذار شد.
مالکان این زمینها از تحولات اقتصادی - که بهواسطه غرب و تضعیف دولت رخ داده بود - سود جسته و به خرید این زمینها پرداختند. آنها برای بهدستآوردن این زمینها بالاترین قیمت را پیشنهاد میدادند و پس از صاحبشدن زمین مأموران خود را به جمعآوری مالیاتهای سنگین از دهقانان میگماردند تا پولشان را بازگردانند. (عیسوی،١٣٦٢:٨٢)٢ بدینترتیب دهقانان هم مجبور به پرداخت مالیات به دولت و هم بهره مالکانه به مالکان خصوصی بودند. (سیف،١٣٧٣:٦٧) لمتون به فشارهای دیگری غیر از مالیاتهای عادی هم اشاره میکند که بر گردن روستاییان گذاشته میشد. از جمله باج یا صادرات، سورسات یا تهیه ارزاق. (لمتون،١٣٤٥:٢٨٤) فشاهی نیز چهارده تکلیف روستاییان را در ازای استفاده از زمین (فشاهی،٤٠) و میرابوالقاسمی سیوچهار نوع مالیات و عوایدی را که از روستايیان گرفته میشد برمیشمارند (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٦١) که نشاندهنده ابعاد گسترده ظلم بر روستاییان است. در «حاجیبابای اصفهانی» جیمز موریه، «خاطرات حاج سیاح» و بسیاری از خاطرات و مشاهدات خارجیان حاضر در ایران به ظلمهاي متعددي برمیخوریم که بر روستاییان روا میشد.
واکنشهای روستايیان
در برابر فقر ویرانگر و بهرهکشیهایی که از روستاییان میشد اولین واکنش آنها گونهای راهزنی اجتماعی و شورشهای بدوی و مقاومت منفی بود. مواردی همچون سرپیچی از مالکان، پنهانکردن محصول، ندادن مالیات و اجاره زمین، گریختن از روستاها، بستنشستن در مکانهای مقدس از این جمله هستند. (آبراهامیان،٥٩:١٣٩٣-٦٠) با هرچهبیشترشدن ظلم و فشاری که بر روستاییان وارد میشد کشاورزان کمکم دست از زراعت برداشتند و از روستاها فرار کردند. به گفته فریزر «کمتر کسی به کشت میپردازد چون میداند که حاصل کارش ممکن است به دست هر کسی برسد غیر از خودش و بههمیندلیل است که به زندگی بخور و نمیر راضیاند». (سیف،١٣٧٣:٧٥) بهطورکلی این مسئله که چرا دهقانان دست به شورش و قیام علیه نظام نزدند موجب حیرت بسیاری از ناظران گشته بود. برای مثال پولاک پزشک اتریشی دوران ناصرالدینشاه از میزان بردباری و خویشتنداری دهقانان و اینکه آنها به کرات علیه نظام برنمیخیزند دچار شگفتی بود. (شاکری،١٣٨٤:٧٥)
انفعال روستاییان و دلایل آن
تحلیلگران در تبیین انفعال روستاییان و عدم مشاركت آنها در جنبش مشروطه دلایل متعددی را برشمردهاند که به برخی از آنها اشاره ميشود:
احمد سیف دلایل انفعال دهقانان در امور سیاسی و اجتماعی را به فقدان انگیزه مالکیت خصوصی و سلسلهمراتبیبودن ستم نسبت میدهد و مینویسد: «یکی از دلایلی که در ایران شاهد دهقانانی غیرفعال (passive) در امور سیاسی و اجتماعی بودهایم، این بود که دهقانان کلیت نظام سیاسی و اجتماعی حاکم را با سنگینی بختکوارش در برابر خویش داشتند. کدخدای ده بیمروتتر از پاکار و پاکار بیرحمتر از مباشر و حاکم و وزیر و شاهزاده و شاه و هم خونخوارتر از دیگران. از سوی دیگر انگیزه مالکیت خصوصی که در بسیاری از جوامع باعث شرکت دهقانان در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی میشد در ایران وجود نداشت». (سیف،١٣٧٣:١٠٧)
نیکی کدی پراکندگی روستاییان در اطراف مناطق شهری و سیستم آبیاری قنات را علت این انفعال و كاهش احتمال شرکت در حرکتهای انقلابی، تمرد و سرکشی میداند و از اینرو، مناطق پرجمعیت و پرباران شمالی ایران را استثناء ميكند. (کدی،١٣٩٠:٨٥)
خسرو شاکری ناچیزبودن مقاومت فعالانه دهقانان در برابر زورگویی و ستمگری و فقدان مبارزه طبقاتی را به چند عامل نسبت میدهد. اول ذهنیت ایرانی بود که حاکم را فرمانروای مطلق عادل و سایه خدا روی زمین میدانست و تنها راه تغییر سرنوشتش را مراجعه به حس دادگری الهی فرمانروا میدانست. دوم تقدیرگرایی بود. (شاکری،١٣٨٤:٧٨) طبق نظر شاكري نگاه تقدیرگرایانه غالب در اذهان روستاییان را میتوان از علل مهمی دانست که امکان هرگونه کنش اعتراضآمیز را منتفی میکرد.
محمدتقی میرابوالقاسمی با اشاره به ناآگاهی دهقانان ایرانی درمورد حوادث انقلاب مشروطه به نقش منفعلانه آنها در جهت منافعشان اذعان میکند. او روستاییان را در وضعیت «دلمردگی و بیتوجهی و ازدستدادن زندگی مادی و معنوی و بالاخره آزردگی و نفوذ نوعی روح بیگانگی و پوچی نسبت به زندگی» وصف میکند که نتیجه ظلمهایی است که در طول سالها بر آنها گذشته. اما با وجود گرایش منفیمآبانهاي که در سالهای مشروطه میان دهقانان وجود داشت، شاهد کنشهایی در میان این قشر نیز هستیم. (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٩٠)
یرواند آبراهامیان و فرهاد کاظمی در مقاله «دهقانان غیرانقلابی در ایران معاصر» شورشهای بزرگ انقلابی را بهطورکلی معلول وجود سه عامل میدانند: دهقانان متوسط ناراضی، اقتصاد مبتنی بر بازار متزلزل و دولت مرکزی ضعیف. اگر از این معیارها برای پاسخ به پرسش خود درباب چرایی انفعال دهقانان در دوران مشروطه بهره بگیریم، میتوان گفت که در ایران این دوره تعداد کمی از دهقانان متوسط وجود دارند و دهقانان بیزمین زیر سلطه اقتصادی و اجتماعی زمینداران و مباشران بودند. عامل دوم نیز در ایران وجود نداشت و تنها عامل سوم موجود بود. مقاله مزبور عدم وجود دهقانان متوسط بهخاطر فقدان بارندگی کافی، هزینه زیاد نگهداری از قناتها، رقابت سرمایهگذاران شهری و غلبه اربابان بزرگ غیربومی، روستاهای درونگرا و منزوی به دلایل جغرافیایی، مشکلات حمل و نقل، تفاوتهای زبانی، اختلافهای مذهبی و قومی و در نتیجه عدم رشد آگاهی و محلگرایی را از عوامل عدم شکلگیری خیزشهای دهقانی میداند. (آبراهامیان، ١٣٩٣:١٠٣)
مقاومت
فروپاشی نظام اقتصاد سنتی و فقدان نظام صنعتی به بیکاری روستاییان و شکنندهترشدن زندگي آنها در نیمه دوم قرن نوزدهم منجر شد. با وخیمترشدن اوضاع اقتصادی بسیاری از روستاها از سکنه خالی شدند و روستاییان به شهرها و کشورهای دیگر مهاجرت کردند. بسیاری از زارعان در جستوجوی کار به آسیای میانه، قفقاز، استانبول، دمشق، حلب، بغداد، هرات، هندوستان و... مهاجرت کردند. اما بیشترین مهاجرتها به مقصد ایالتهای جنوبی امپراتوری روسیه صورت گرفت (شاکری،١١٣:١٣٨٤-١١٤).
نتیجه این مهاجرتها بهویژه به ایالتهای جنوبی امپراتوری روسیه آشنایی آنان با اتحادیههای کارگری و اندیشههای رادیکال بود که زمینه تأسیس نخستین اتحادیههای کارگری در ایران را فراهم کرد. همین امر مبنای اعتراضات و اعتصابات کارگری در طول مشروطه شد. (شاکری،١٣٠:١٣٨٤-١٤٠) با توجه به آمارهایی که از مهاجرت ایرانیان در این دوره ارائه شده است، شاید بتوان مهاجرت را عمدهترین واکنش روستاییان به وضعیت اسفبار آنها دانست. در شرایطی که بنبستهای ذهنی و عملی مقاومت و شورش علیه وضع موجود وجود نداشت، تنها راهحل فرار از این شرایط و دستیابی به حداقل نیازهای زندگی در زمینی دیگر بود. با این وجود مهاجرت برای دهقانان حامل تجربههای سیاسی و افق تغییری بود که پیش از آن قابل تصور نبود.
بهعلاوه شرکت فعالانه این مهاجران در تحرکات کارگری در کشورهای دیگر نشاندهنده این امر است که در صورت وجود شرایط عملی واکنش فعالانه، این افراد قادر به کنشورزی و اعتراض بوده و میتوانستند در مملکت خود نیز نقش فعالانهتری ایفا کنند. چنانکه با آغاز جنبش مشروطه و تضعیف حکومت مرکزی شاهد واکنشهای فعالانهاي میان دهقانان و محرومان در نقاط مختلف ایران هستیم. نمونههای آن را ميتوان در جنبشهای دهقانی گیلان، آذربایجان، همدان و خراسان مشاهده کرد. پیدایش تجربههای سیاسی و نزاعات ایدئولوژیکی موجب تحول در جوامع دهقانی شد و دهقانان به این باور رسیدند که مشروطیت مخالف نظام ارباب و رعیتی است. (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٩٠)
اگرچه کاتوزیان میگوید «هدفهای انقلاب نه بهگونهای مشخص بیانگر منافع روستاییان بود و نه آنها بهطور مستقل در انقلاب شرکت داشتند»، او در اینکه «هیچگاه خواست عدالت اجتماعی و اقتصادی بیشتر برای روستاییان مطرح نشد» (کاتوزیان،١٣٦٦:٩٠) مبالغه میکند. در دوران مشروطیت سلسله مقالاتی در روزنامه صوراسرافیل در جهت الغاء نظام ارباب و رعیتی، تحدید حقوق مالکین و فروش زمینها به دهقانان نوشته شد که نشاندهنده توجه روشنفکران مشروطه به مسائل دهقانان است. (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٩٥) نمونه دیگر میرزاآقاخان کرمانی از روشنفکران مشروطیت است که از مساوات در ثروت، محدودیت مالکیت و اشتراک زمین دفاع میکرد (آدمیت،١٩٨٥:٢٧٠) و در نهایت سوسیالدموکراتهای این دوره بیشترین توجهشان به مسئله زمین و مالکیت بود.
سخن آخر
همانطور که گفته شد در نیمه دوم قرن نوزدهم تغییر سیاست اقتصادی قاجاریه درباره املاک خالصه و گسترش تیولداری در اثر نتایج اقتصادی وضعیت نیمهاستعماری موجب هرچه بدترشدن زندگی روستاییان و زارعان و نابودی نظام اقتصادی کشاورزی شد. روستاییان به عنوان محرومترین و ستمدیدهترین قشر مردم که درعینحال اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدادند قادر به اعتراض و شورش علیه این وضعیت نبودند. چراکه در یک کلام شرایط ذهنی و عینی لازم در این دوران مهیا نبود. اولین گام در شکلگیری کنش سیاسی فعالانه ارادهباوری به جای تقدیرباوری و شناسایی خود به عنوان عامل تعیینگر سرنوشت خود است که در این دوران متحقق نبود. از اینرو، تا پیش از مهیاشدن شرایط عمل سیاسی راهحل آنها عبارت بود از تسلیم یا فرار. تسلیم، فرار یا مهاجرت راهحلهایی هستند که غالبا در شرایطی انتخاب میشوند که امیدی به بهبود شرایط یا توانی برای مقابله با آن وجود ندارد و تاریخ معاصر ما در دورههای مختلف شاهد واکنشهایی از این دست بوده است.
پريسا شكورزاده، روزنامه شرق
پينوشت:
١- در نظر احمد سیف ٨٠-٩٠ درصد کل جمعیت ایران در این دوره، در بخش کشاورزی شاغل بودند. (سیف،١٣٧٣:٧٧)
٢- برای مطالعه درباره اثرات تماس با غرب بر زندگی دهقانان مراجه کنید به: تاریخ اقتصادی ایران، چارلز عیسوی، ترجمه یعقوب آژند، نشر گستره، ١٣٦٢
منابع:
١- سیف، احمد (١٣٧٣) اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، تهران: نشر چشمه
٢- کدی، نیکی (١٣٩٠) ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: نشر علم، چاپ دوم
٣- آبراهامیان، یرواند (١٣٩٣) مقالاتی در جامعهشناسی سیاسی ایران، مترجم سهیلا ترابی، تهران: نشر شیرازه، چاپ سوم
٤- لمتون، آن (١٣٤٥) مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب
٥- شاکری، خسرو (١٣٨٤) پیشینههای اقتصادی -اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیالدموکراسی، تهران: اختران
٦- آدمیت، فریدون (١٩٨٥) ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، انتشارات پیام، چاپ دوم
٧- فشاهی، محمدرضا (٢٥٣٦شاهنشاهی) واپسین جنبش قرون وسطایی در دوران فئودال، انتشارات جاویدان
٨- میرابوالقاسمی، سیدمحمدتقی (١٣٥٨) نهضتهای روستائی در ایران، بدون جا
٩- کاتوزیان، محمدعلی (١٣٦٦) اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا سقوط رضاشاه، ترجمه محمدرضا نفیسی، تهران: انتشارات پاپیروس
١٠- عیسوی، چارلز (١٣٦٢) تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره
پرسش این مقاله آن است که زارعین و دهقانان ستمدیده دوران قاجار که اکثریت مردم ایران را تشکیل میدادند، نسبت به ظلم و استبدادی که بهویژه در اواخر دوران قاجار دامن آنها را گرفت چه واکنشی نشان دادند و دلایل این واکنش فعالانه یا منفعلانه چه بوده است. آیا آنها بهعنوان یکی از نیروهای اجتماعی فعال در جنبش مشروطه به این جنبش پیوستند یا آن را از آن خود ندانستند؟
وضعیت روستاییان در اواخر سلطنت قاجار
روستاییان در دوران قاجار هشتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند که پنجاه درصد آنها کشاورزان زمین کار و سی درصد عشایر دامدار بودند,١ ( فشاهی،٢٥٣٦ش:٣٤) مهمترین منبع ثروت کشور همواره عبارت بود از زمینهای زراعی و مالیات نقدی و غیرنقدی که از املاک ستانده میشد و نیازهای طبقات حاکم را تأمین میکرد. اما در دوره قاجار هیچ روش و دستگاه منظم و دقیقی برای تعیین و اخذ مالیات وجود نداشت و با توجه به فقدان منابع مالی دیگری برای تأمین نیازهای سلطنت، «کشاورزی در ایران بهعنوان بخش عمده اقتصاد باید جور این خاصهخرجیها را بکشد». (سیف،١٣٧٣:٥٨)
املاک در این دوره شامل چند نوع زمین میشد: ١- زمینهای شاهی شامل زمینهای تحت اختیار کدخدا و تیولها ٢- زمینهای اربابی ٣- زمینهای موقوفه ٤- زمینهای دهقانی. حکومت مرکزی در نیمه اول قرن نوزدهم به گسترش تیولداری روی میآورد. «تیول در برخی موارد عبارت بود از اختصاص عواید یک منطقه به یک نفر، در ازای خدمتی که آن شخص برای شاه انجام داده بود و در پارهای مواقع عبارت بود از واگذاری بخشی از اراضی خالصه یا دولتی بهجای حقوق و مواجب». (فشاهی، ٢٥٣٦ش:٣٧) این شیوه از مالکیت زمین تبعات ناگواری برای روستاییان داشت. از آنجایی که تیولداران مالکیت موقتی بر زمینها داشتند درصدد برمیآمدند تا در مدتی که زمین در اختیارشان است نهایت بهرهبرداری را از آن بکنند (سیف،١٣٧٣:٦٨) و برای کسب بالاترین منفعت تا جایی که میتوانستند روستاییان را میچاپیدند. در اواسط قرن نوزدهم حکومت مرکزی که با مشکلات بودجه و استقراضهای خارجی روبرو بود، شروع به فروش زمینهای خالصه کرد. در اواخر سلطنت بسیاری از این زمینها فروخته و بسیاری به شکل تیول واگذار شد.
مالکان این زمینها از تحولات اقتصادی - که بهواسطه غرب و تضعیف دولت رخ داده بود - سود جسته و به خرید این زمینها پرداختند. آنها برای بهدستآوردن این زمینها بالاترین قیمت را پیشنهاد میدادند و پس از صاحبشدن زمین مأموران خود را به جمعآوری مالیاتهای سنگین از دهقانان میگماردند تا پولشان را بازگردانند. (عیسوی،١٣٦٢:٨٢)٢ بدینترتیب دهقانان هم مجبور به پرداخت مالیات به دولت و هم بهره مالکانه به مالکان خصوصی بودند. (سیف،١٣٧٣:٦٧) لمتون به فشارهای دیگری غیر از مالیاتهای عادی هم اشاره میکند که بر گردن روستاییان گذاشته میشد. از جمله باج یا صادرات، سورسات یا تهیه ارزاق. (لمتون،١٣٤٥:٢٨٤) فشاهی نیز چهارده تکلیف روستاییان را در ازای استفاده از زمین (فشاهی،٤٠) و میرابوالقاسمی سیوچهار نوع مالیات و عوایدی را که از روستايیان گرفته میشد برمیشمارند (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٦١) که نشاندهنده ابعاد گسترده ظلم بر روستاییان است. در «حاجیبابای اصفهانی» جیمز موریه، «خاطرات حاج سیاح» و بسیاری از خاطرات و مشاهدات خارجیان حاضر در ایران به ظلمهاي متعددي برمیخوریم که بر روستاییان روا میشد.
واکنشهای روستايیان
در برابر فقر ویرانگر و بهرهکشیهایی که از روستاییان میشد اولین واکنش آنها گونهای راهزنی اجتماعی و شورشهای بدوی و مقاومت منفی بود. مواردی همچون سرپیچی از مالکان، پنهانکردن محصول، ندادن مالیات و اجاره زمین، گریختن از روستاها، بستنشستن در مکانهای مقدس از این جمله هستند. (آبراهامیان،٥٩:١٣٩٣-٦٠) با هرچهبیشترشدن ظلم و فشاری که بر روستاییان وارد میشد کشاورزان کمکم دست از زراعت برداشتند و از روستاها فرار کردند. به گفته فریزر «کمتر کسی به کشت میپردازد چون میداند که حاصل کارش ممکن است به دست هر کسی برسد غیر از خودش و بههمیندلیل است که به زندگی بخور و نمیر راضیاند». (سیف،١٣٧٣:٧٥) بهطورکلی این مسئله که چرا دهقانان دست به شورش و قیام علیه نظام نزدند موجب حیرت بسیاری از ناظران گشته بود. برای مثال پولاک پزشک اتریشی دوران ناصرالدینشاه از میزان بردباری و خویشتنداری دهقانان و اینکه آنها به کرات علیه نظام برنمیخیزند دچار شگفتی بود. (شاکری،١٣٨٤:٧٥)
انفعال روستاییان و دلایل آن
تحلیلگران در تبیین انفعال روستاییان و عدم مشاركت آنها در جنبش مشروطه دلایل متعددی را برشمردهاند که به برخی از آنها اشاره ميشود:
احمد سیف دلایل انفعال دهقانان در امور سیاسی و اجتماعی را به فقدان انگیزه مالکیت خصوصی و سلسلهمراتبیبودن ستم نسبت میدهد و مینویسد: «یکی از دلایلی که در ایران شاهد دهقانانی غیرفعال (passive) در امور سیاسی و اجتماعی بودهایم، این بود که دهقانان کلیت نظام سیاسی و اجتماعی حاکم را با سنگینی بختکوارش در برابر خویش داشتند. کدخدای ده بیمروتتر از پاکار و پاکار بیرحمتر از مباشر و حاکم و وزیر و شاهزاده و شاه و هم خونخوارتر از دیگران. از سوی دیگر انگیزه مالکیت خصوصی که در بسیاری از جوامع باعث شرکت دهقانان در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی میشد در ایران وجود نداشت». (سیف،١٣٧٣:١٠٧)
نیکی کدی پراکندگی روستاییان در اطراف مناطق شهری و سیستم آبیاری قنات را علت این انفعال و كاهش احتمال شرکت در حرکتهای انقلابی، تمرد و سرکشی میداند و از اینرو، مناطق پرجمعیت و پرباران شمالی ایران را استثناء ميكند. (کدی،١٣٩٠:٨٥)
خسرو شاکری ناچیزبودن مقاومت فعالانه دهقانان در برابر زورگویی و ستمگری و فقدان مبارزه طبقاتی را به چند عامل نسبت میدهد. اول ذهنیت ایرانی بود که حاکم را فرمانروای مطلق عادل و سایه خدا روی زمین میدانست و تنها راه تغییر سرنوشتش را مراجعه به حس دادگری الهی فرمانروا میدانست. دوم تقدیرگرایی بود. (شاکری،١٣٨٤:٧٨) طبق نظر شاكري نگاه تقدیرگرایانه غالب در اذهان روستاییان را میتوان از علل مهمی دانست که امکان هرگونه کنش اعتراضآمیز را منتفی میکرد.
محمدتقی میرابوالقاسمی با اشاره به ناآگاهی دهقانان ایرانی درمورد حوادث انقلاب مشروطه به نقش منفعلانه آنها در جهت منافعشان اذعان میکند. او روستاییان را در وضعیت «دلمردگی و بیتوجهی و ازدستدادن زندگی مادی و معنوی و بالاخره آزردگی و نفوذ نوعی روح بیگانگی و پوچی نسبت به زندگی» وصف میکند که نتیجه ظلمهایی است که در طول سالها بر آنها گذشته. اما با وجود گرایش منفیمآبانهاي که در سالهای مشروطه میان دهقانان وجود داشت، شاهد کنشهایی در میان این قشر نیز هستیم. (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٩٠)
یرواند آبراهامیان و فرهاد کاظمی در مقاله «دهقانان غیرانقلابی در ایران معاصر» شورشهای بزرگ انقلابی را بهطورکلی معلول وجود سه عامل میدانند: دهقانان متوسط ناراضی، اقتصاد مبتنی بر بازار متزلزل و دولت مرکزی ضعیف. اگر از این معیارها برای پاسخ به پرسش خود درباب چرایی انفعال دهقانان در دوران مشروطه بهره بگیریم، میتوان گفت که در ایران این دوره تعداد کمی از دهقانان متوسط وجود دارند و دهقانان بیزمین زیر سلطه اقتصادی و اجتماعی زمینداران و مباشران بودند. عامل دوم نیز در ایران وجود نداشت و تنها عامل سوم موجود بود. مقاله مزبور عدم وجود دهقانان متوسط بهخاطر فقدان بارندگی کافی، هزینه زیاد نگهداری از قناتها، رقابت سرمایهگذاران شهری و غلبه اربابان بزرگ غیربومی، روستاهای درونگرا و منزوی به دلایل جغرافیایی، مشکلات حمل و نقل، تفاوتهای زبانی، اختلافهای مذهبی و قومی و در نتیجه عدم رشد آگاهی و محلگرایی را از عوامل عدم شکلگیری خیزشهای دهقانی میداند. (آبراهامیان، ١٣٩٣:١٠٣)
مقاومت
فروپاشی نظام اقتصاد سنتی و فقدان نظام صنعتی به بیکاری روستاییان و شکنندهترشدن زندگي آنها در نیمه دوم قرن نوزدهم منجر شد. با وخیمترشدن اوضاع اقتصادی بسیاری از روستاها از سکنه خالی شدند و روستاییان به شهرها و کشورهای دیگر مهاجرت کردند. بسیاری از زارعان در جستوجوی کار به آسیای میانه، قفقاز، استانبول، دمشق، حلب، بغداد، هرات، هندوستان و... مهاجرت کردند. اما بیشترین مهاجرتها به مقصد ایالتهای جنوبی امپراتوری روسیه صورت گرفت (شاکری،١١٣:١٣٨٤-١١٤).
نتیجه این مهاجرتها بهویژه به ایالتهای جنوبی امپراتوری روسیه آشنایی آنان با اتحادیههای کارگری و اندیشههای رادیکال بود که زمینه تأسیس نخستین اتحادیههای کارگری در ایران را فراهم کرد. همین امر مبنای اعتراضات و اعتصابات کارگری در طول مشروطه شد. (شاکری،١٣٠:١٣٨٤-١٤٠) با توجه به آمارهایی که از مهاجرت ایرانیان در این دوره ارائه شده است، شاید بتوان مهاجرت را عمدهترین واکنش روستاییان به وضعیت اسفبار آنها دانست. در شرایطی که بنبستهای ذهنی و عملی مقاومت و شورش علیه وضع موجود وجود نداشت، تنها راهحل فرار از این شرایط و دستیابی به حداقل نیازهای زندگی در زمینی دیگر بود. با این وجود مهاجرت برای دهقانان حامل تجربههای سیاسی و افق تغییری بود که پیش از آن قابل تصور نبود.
بهعلاوه شرکت فعالانه این مهاجران در تحرکات کارگری در کشورهای دیگر نشاندهنده این امر است که در صورت وجود شرایط عملی واکنش فعالانه، این افراد قادر به کنشورزی و اعتراض بوده و میتوانستند در مملکت خود نیز نقش فعالانهتری ایفا کنند. چنانکه با آغاز جنبش مشروطه و تضعیف حکومت مرکزی شاهد واکنشهای فعالانهاي میان دهقانان و محرومان در نقاط مختلف ایران هستیم. نمونههای آن را ميتوان در جنبشهای دهقانی گیلان، آذربایجان، همدان و خراسان مشاهده کرد. پیدایش تجربههای سیاسی و نزاعات ایدئولوژیکی موجب تحول در جوامع دهقانی شد و دهقانان به این باور رسیدند که مشروطیت مخالف نظام ارباب و رعیتی است. (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٩٠)
اگرچه کاتوزیان میگوید «هدفهای انقلاب نه بهگونهای مشخص بیانگر منافع روستاییان بود و نه آنها بهطور مستقل در انقلاب شرکت داشتند»، او در اینکه «هیچگاه خواست عدالت اجتماعی و اقتصادی بیشتر برای روستاییان مطرح نشد» (کاتوزیان،١٣٦٦:٩٠) مبالغه میکند. در دوران مشروطیت سلسله مقالاتی در روزنامه صوراسرافیل در جهت الغاء نظام ارباب و رعیتی، تحدید حقوق مالکین و فروش زمینها به دهقانان نوشته شد که نشاندهنده توجه روشنفکران مشروطه به مسائل دهقانان است. (میرابوالقاسمی،١٣٥٨:٩٥) نمونه دیگر میرزاآقاخان کرمانی از روشنفکران مشروطیت است که از مساوات در ثروت، محدودیت مالکیت و اشتراک زمین دفاع میکرد (آدمیت،١٩٨٥:٢٧٠) و در نهایت سوسیالدموکراتهای این دوره بیشترین توجهشان به مسئله زمین و مالکیت بود.
سخن آخر
همانطور که گفته شد در نیمه دوم قرن نوزدهم تغییر سیاست اقتصادی قاجاریه درباره املاک خالصه و گسترش تیولداری در اثر نتایج اقتصادی وضعیت نیمهاستعماری موجب هرچه بدترشدن زندگی روستاییان و زارعان و نابودی نظام اقتصادی کشاورزی شد. روستاییان به عنوان محرومترین و ستمدیدهترین قشر مردم که درعینحال اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدادند قادر به اعتراض و شورش علیه این وضعیت نبودند. چراکه در یک کلام شرایط ذهنی و عینی لازم در این دوران مهیا نبود. اولین گام در شکلگیری کنش سیاسی فعالانه ارادهباوری به جای تقدیرباوری و شناسایی خود به عنوان عامل تعیینگر سرنوشت خود است که در این دوران متحقق نبود. از اینرو، تا پیش از مهیاشدن شرایط عمل سیاسی راهحل آنها عبارت بود از تسلیم یا فرار. تسلیم، فرار یا مهاجرت راهحلهایی هستند که غالبا در شرایطی انتخاب میشوند که امیدی به بهبود شرایط یا توانی برای مقابله با آن وجود ندارد و تاریخ معاصر ما در دورههای مختلف شاهد واکنشهایی از این دست بوده است.
پريسا شكورزاده، روزنامه شرق
پينوشت:
١- در نظر احمد سیف ٨٠-٩٠ درصد کل جمعیت ایران در این دوره، در بخش کشاورزی شاغل بودند. (سیف،١٣٧٣:٧٧)
٢- برای مطالعه درباره اثرات تماس با غرب بر زندگی دهقانان مراجه کنید به: تاریخ اقتصادی ایران، چارلز عیسوی، ترجمه یعقوب آژند، نشر گستره، ١٣٦٢
منابع:
١- سیف، احمد (١٣٧٣) اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، تهران: نشر چشمه
٢- کدی، نیکی (١٣٩٠) ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: نشر علم، چاپ دوم
٣- آبراهامیان، یرواند (١٣٩٣) مقالاتی در جامعهشناسی سیاسی ایران، مترجم سهیلا ترابی، تهران: نشر شیرازه، چاپ سوم
٤- لمتون، آن (١٣٤٥) مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب
٥- شاکری، خسرو (١٣٨٤) پیشینههای اقتصادی -اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیالدموکراسی، تهران: اختران
٦- آدمیت، فریدون (١٩٨٥) ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، انتشارات پیام، چاپ دوم
٧- فشاهی، محمدرضا (٢٥٣٦شاهنشاهی) واپسین جنبش قرون وسطایی در دوران فئودال، انتشارات جاویدان
٨- میرابوالقاسمی، سیدمحمدتقی (١٣٥٨) نهضتهای روستائی در ایران، بدون جا
٩- کاتوزیان، محمدعلی (١٣٦٦) اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا سقوط رضاشاه، ترجمه محمدرضا نفیسی، تهران: انتشارات پاپیروس
١٠- عیسوی، چارلز (١٣٦٢) تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره