مرگ یک جنایتکار بزرگ
و دشمن سوگند خورده ی آزادی
هاشمی رفسنجانی
به دیگر جنایتکاران گذشته ی
تاریخ پیوست.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی در پی یک ایست قلبی از جهان رفت.
با مرگ او سایه ی شوم یکی از دو بنیانگذار اصلی جمهوری اسلامی که نخستین و
اصلی ترین آنها روح الله خمینی بود، از سر این نظام ایران بربادده کم شد.
رفسنجانی که پیش از تشکیل جمهوری اسلامی و پس از آن، تا سالیان دراز همچون
سایه ی خمینی عمل کرده بود و در همه ی
جنایات زمان او و پس از او شریک بود، با مرگ خمینی نیز تا سالیان دراز همچون مرد
شماره یک نظام جدید ضدآزادی و ضدایرانی عمل کرد، سمت ها را تقسیم نمود و داس مرگ
را بر سر همه ی کسانی که حتی ممکن بود در حریم خصوصی خانگی خود نیز به چشم دوستی
به این نظام نمی نگریستند در جولان نگهداشت.
در دوران یکه تازی او که بیش از نیمی از عمر جمهوری اسلامی را در بر می گرفت
اقتصاد کشور هر روز رو به خرابی بیشتری رفت تا جایی که قدرت خرید پول کشور که
امروز به نسبت آغاز این نظام به یک هزارم خود رسیده است، علی رغم درآمدهای رو به
فزونی آن دوران کشور از راه فروش نفت سیر نزولی سریعی را طی کرد که همچنان ادامه
دارد.
او که دشمنی با آزادی و کینه ی انقلاب مشروطه را در مکتب روح الله خمینی آموخته
و عوامفریبی را در سایه ی او تمرین کرده بود مانند معلم و رهبر خود برای کسب قدرت شوم
و ویرانگر ملایان و نگهداری آن هر جنایت و خدعه و فریبی را جائز می دانست.
در دوران رهبری عملی و سپس ریاست جمهوری او بود که قتل های مخالفان برجسته ی
جمهوری اسلامی و حتی کادرهای بنام دوران دیکتاتوری پیشین در کشورهای محل پناهندگی
آنان یکی پس از دیگری رخ داد.
برنامه ی قتل شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر مشروطه، که از طرف او با سماجتی
شگفت انگیز دنبال می شد و وی، چند ماه پیش از موفقیت نهایی، طرح آن را در مصاحبه
ای با روزنامه ی فرانسوی فیگارو، بدون ذکر نام او، به عنوان راه خنثی کردن مخالفان
رژیم، اعلام کرده بود پرطنین ترین جنایت دوران یکه تازی وی بود.
جنایات دلخراش معروف به قتل های زنجیره ای که شمار بزرگی از نویسندگان و
اندیشمندان کشور قربانیان آن بودند و قتل داریوش فروهر و پروانه ی فروهر(اسکندری)
فجیع ترین آنها بود در دوران قدرقدرتی وی برنامه ریزی و برخی هم اجرا شد. امروز
همه می دانند که او و همدستانش حتی به فرزند خمینی، احمد، هم، که وی را مزاحم دسته
بندی های خصوصی خود می دانستند، ابقاء نکردند.
او که در همان سالهای نخست با عضویت در شورای
انقلاب بر همه چیز نظارت می کرد و به ریاست مجلس اسلامی نیز رسیده، دو دوره نیز بر
صندلی ریاست جمهوری پر قدرت خود تکیه زده بود، حتی پس از شکست در چند دوره ی
انتخاباتی همچنان در چندین ارگان عالی و قدرتمند تصمیم گیری جمهوری اسلامی چون
مجمع تشخیص مصلحت که بر آن ریاست می کرد، حضور داشت. او با شبکه هایی که از ابتدای
جمهوری اسلامی در سراسر دستگاه قدرت و جامعه گسترده بود همچنان مانند یکی از دو
قطب قدرت نظام مراکز حکومت را با وابستگان خود پر می کرد و از این راه اهرم های
نیرومندی را در اختیار گرفته بود.
او که یکی از مجریان و برنامه ریزان نقشه های
شیطانی خمینی در طول جنگ با عراق برای به پیش راندن تا «قدس» بود، همزمان با دمیدن
در شیپور صدور انقلاب برای مصرف داخلی و تابیدن تنور تبلیغاتی علیه «شیطان بزرگ»،
از موضع خود دراین سمت برای انواع روابط
بین المللی پشت پرده از جمله با همان «شیطان» و اسرائیل و معاملات نظامی با آنها
نیز استفاده می کرد.
اصلاح طلبی که به عنوان مخدری قوی برای تسکین سطحی
دردهای عمیق جامعه، فریفتاری عوام الناس و تقویت روحی بخشی از نخبگان نظام اختراع
شد گرچه درد اصلی کشور را که لگدمال شدن حاکیمت ملی و فقدان همه ی آزادی های اساسی
بود درمان نمی کرد، اما توانست چند دوره با کشاندن ساده دل ترین بخش های مردم به
پای صندوق های رأی به دادن تصویری فریبنده از نظام برای مصرف خارجی کمک کند، اما
بدون کمترین توفیقی در کاهش تنش های داخلی که زاییده ی فقر شدید و وسیع و عدم
امنیت سیاسی است.
این «خدمتگزار مستضعفان» که بزرگترین صادر کننده ی
پسته ی کشور بود همچنین با مال اندوزی راه امور ساختمانی و ریاست عالیه ی یک شبکه
ی وسیع دانشگاهی در داخل و خارج کشور که سرمایه ی آن به دویست میلیارد دلار بالغ
می شود، مانند دوست و رقیب خود خامنه ای به یکی از ثروتمند ترین مردان ایران تبدیل
شده بود.
حال با مرگ ناگهانی و بلامقدمه ( یا بنا بر برخی از
خبرهای درز کرده از بیت، حذف احتمالیِ) پدرخوانده ای که همه ی رشته های این بازی به او ختم می شد، نه
فقط بازیگران آن در داخل و خارج بی سر و سرپرست می شوند بلکه مورد حمله ی بیرحمانه
ی مرکزِ از این پس منحصر به فرد قدرت نیز قرار می گیرند.
بدین ترتیب بحران عمیق و چندین بعدی نظام که سعی می
شد در پشت پرده ی بازی های سیاسی دو جناح پنهان بماند بیش از پیش آشکار خواهد شد،
و به حرکت نظام در سراشیبی تندی که دیر یا زود به سقوط آن خواهد انجامید سرعت
خواهد بخشید.
بر آزادیخواهان واقعی است که برخلاف گذشته فرصت ها
را از دست ندهند، پای از دایره ی تفسیر اوضاع فراتر نهاده، با اتحادی اصولی، هرچند
محدود به اصلی ترین خواستها، یعنی بر سر بازگرداندن حاکمیت ملی، خود را برای فرصت
های جدیدی که نصیب ملت خواهد شد آماده سازند.
دوشنبه ۲۰ دی ماه ۱۳۹۵ ــ ۹ ژانويه ۲۰۱۷
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دکتر علی راسخ افشار،
دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده