دیروز یک قاتل مرد و امروز روز خاکسپاری او است.
همه رسانه ها و حتی صفحات شخصی در پی پوشش دادن اخبارآن هستند.
و جبهه گیری ها و اختلاف عقاید داغ است.
بحث های آتشین! اما زندانیان سیاسی در این میان گویا فراموش شده اند. نگذاریم اخبار وضعیت اعتصابیون زندانی تحت الشعاع به گور سپردن یک جنایتکار هاشمی_رفسنجانی قرار گیرد. قاتلی مرد. کاش می ماند و روزی حساب پس میداد و اسرار ناگفته را میگفت. اما نماند و یک شر از سر مردم کمتر و چه بهتر!
گلرخ_ایرایی را بعد از چند روز مرخصی نمایشی دوباره میخواهند به زندان بازگردانند.
همه رسانه ها و حتی صفحات شخصی در پی پوشش دادن اخبارآن هستند.
و جبهه گیری ها و اختلاف عقاید داغ است.
بحث های آتشین! اما زندانیان سیاسی در این میان گویا فراموش شده اند. نگذاریم اخبار وضعیت اعتصابیون زندانی تحت الشعاع به گور سپردن یک جنایتکار هاشمی_رفسنجانی قرار گیرد. قاتلی مرد. کاش می ماند و روزی حساب پس میداد و اسرار ناگفته را میگفت. اما نماند و یک شر از سر مردم کمتر و چه بهتر!
آرش_صادقی امروز به کمک دستگاه اکسیژن تنفس میکند. پدر آرش میگوید حال پسرش بسیار وخیم است ولی سپاه از فرستادن پسرش به بیمارستان جلوگیری کرده و او را گروگان گرفته است.
او میگوید یکی از بازجویان به آرش گفته است که او زنده از زندان بیرون نخواهد رفت. آرش حتی بعد از معالجه هم به وضعیت عادی برنخواهد گشت. کلیه راست او هفتاد در صد و کلیه چپش بیست در صد دچار آسیب دیدگی شده اند. روده او چسبندگی شدید پیدا کرده و خطر مرگ هر لحظه وجود دارد.
او میگوید یکی از بازجویان به آرش گفته است که او زنده از زندان بیرون نخواهد رفت. آرش حتی بعد از معالجه هم به وضعیت عادی برنخواهد گشت. کلیه راست او هفتاد در صد و کلیه چپش بیست در صد دچار آسیب دیدگی شده اند. روده او چسبندگی شدید پیدا کرده و خطر مرگ هر لحظه وجود دارد.
عاطفه اقبال |
گلرخ_ایرایی را بعد از چند روز مرخصی نمایشی دوباره میخواهند به زندان بازگردانند.
علی_شریعتی در هفتادمین روز اعتصاب غذای خود بیش از بیست کیلو وزن از دست داده و شرایط جسمی اش بشدت وخیم اعلام شده. همسرش در رابطه با وضعیت او ابراز نگرانی شدید کرده است.
سعید_شیرزاد در سی و پنجمین روز اعتصاب غذا بسر می برد و با ده کیلو کاهش وزن، وضعیت سلامتی اش در خطر است.
مهدی و حسین رجبیان بعد از اعتصاب غذای یک ماهه در زندان در شرایطی سخت به انواع بیماری ها دچار شده اند. هفته پیش مشخص شد که مهدی_رجبیان به بیماری ام اس در زندان مبتلا شده است .#حسین_رجبیان نیز از عفونت و درد کلیه رنج می برد.
مهدی_کوخیان با وجود اعتصاب غذا همچنان در سلول انفرادی اطلاعات سپاه تبریز نگهداری می شود.
محمدرضا_نکونام علیرغم وخامت حالش در حین اعتصاب غذا از بیمارستان به زندان بازگردانده شده است.
در این میان دیگر زندانیان نیز وضعیت خوبی ندارند. #زینب_جلالیان در خطر نابینایی کامل قرار دارد و ۹ سال است که بدون حتی یکروز مرخصی در زندان بسر می برد. آوردن نام همه زندانیان و شرایطی که متحمل می شوند در این نوشته نمی گنجد. بیش از هزار زندانی سیاسی در سراسر ایران بسر می برند.
روز گذشته گزارشگران سازمان ملل در مورد خطر مرگ اعتصاب غذا کنندگان در زندان هشدار دادند. امروز اما اخبار زندانیان سیاسی و شرایطی که آنها در آن بسر می برند در میان خبر مردن یک قاتل #هاشمی_رفسنجانی گم شده است. و زندانبانان و شکنجه گران نیز در این وانفسا از فرصت استفاده کرده و آنها را تحت فشار بیشتر قرار می دهند. برای اینکه تمام توجهات بر روی تشییع جنازه کسی متمرکز شده است که از اصلی ترین ارکان رژیم جمهوری اسلامی بوده و امروز معلوم نیست چرا و چگونه از صحنه حذف شده است!
عده ای به قهرمان سازی و امید سازی از او در مقابل خامنه ای مشغول هستند و دستهای خونین او را در جنایاتی که مرتکب شده است، نمی بینند. و فقر و کارتون خوابی ها و گور خوابی ها که توسط ثروت های بیکران و بادآورده خاندان او و امثال او در صدر این مملکت ویران بوجود آمده را لاپوشانی می کنند به بهانه اینکه او انتقاداتی هم اینجا و آنجا کرده بود! اما فراموش میکنند که رفسنجانی حافظ اول و آخر این رژیم ضد انسانی بود. او همراه و یار خمینی از ابتدا تا انتها بود.
او حامی خامنه ای بود و برای روزی که او نباشد اظهار نگرانی میکرد. اگر بنا به مصالحی انتقاداتی هم میکرد در دلسوزی برای مردم نبود، همچنان که خودش بارها گفته بود برای مصلحت نظام بود که مبادا فرو بریزد. چون خوب میدانست که به همراه این فروپاشی، قدرقدرتی امثال او نیز فرو خواهد پاشید. او هر که بود، دلسوز مردم و آزادی نبود. قاتلی بود از قماش خمینی، خامنه ای، موسوی اردبیلی، گیلانی، خلخالی، قاسم سلیمانی، لاجوردی، لاریجانی ها و تمام کسانی که در ارکان جمهوری اسلامی دست داشته و دارند.
از او امید برای اعتدال نسازید. بعد از سی و هفت سال خون مردم را در شیشه کردن، او نیز در هشتاد و دو سالگی به گور شد. به فکر جوانانی باشیم که در زندان به دست آنهایی که او در سرکار گذاشتنشان نقش عمده ای داشته است، شکنجه و بردار می شوند و یا با انواع بیماری ها دست بر گریبان هستند.
آنها که در زندانها جوانی و عمرشان را ذره ذره از دست می دهند. اعتراض کنیم. نگذاریم در فضای بوجود آمده آنها را در سکوت بکشند. هر کدام از ما یک صدا هستیم .
یک فریاد. فریاد بزنیم. اعتراض کنیم. طنین این فریادها میتواند پایه های بی عدالتی و سرکوب را در هم بشکند. سکوت نکنیم.
فریاد بزنیم آرش را... علی را... سعید را...نرگس را.... زینب را... ریحانه را.... مریم اکبری را ...آتنا را...و همه زندانیان سیاسی را و دل سوخته این مادران سیاهپوش را در غم فرزندانی که هرگز به آغوششان باز نخواهند گشت!