حادثه آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو ذهن جامعه را بهشدت درگیر و به خود مشغول کرده است. این حادثه و این رویداد اجتماعی چرا چنین کمنظیر توجه عمومی را جلب کرد؟ این نوشته برای پاسخ به این پرسش است.
١- پلاسکو سوژه ملی: ساختمان پلاسکو یکی از کانونهای اصلی و متمرکز استقرار کسبوکار و دفاتر تولیدکنندگان پوشاک در ایران بود. این کانونی دیرپاست و مربوط به چند سال اخیر نمیشود. بسیاری از فروشندگان خردهپای پوشاک در شهرستانهای ایران هر روز در رفتوآمد به این محل برای سفارش و خرید و تحویل کالا بودند. علاوهبراین استقرار نزدیک به ٦٠٠ مغازه عمدهفروش یا خردهفروش اصلی در آنکه هرکدام دستکم پنج نفر را به طور مستقیم در خود مشغول کرده بود و به همین تعداد واحد کسبوکار و تولیدکننده عمده در اطراف آن، در پاساژها و مغازههای اطراف، دهها هزار نفر را به طور مستقیم به این حادثه حساس و مربوط کرده است. پلاسکو نماد تجارت نوین ایران با آغاز دهه ٤٠ است که سرآغاز مدرنیته در آن سالهاست. پلاسکو نخستین و قدیمیترین برج تجاری و مرتفعترین برج تجاری قدیمی ایران بود. ساخت آن در مجاورت چهارراهی (چهارراه استانبول) که یک سویش به گذر مشهور فرهنگ و تاریخ (گذر نادری) در دهههای٢٠ و ٣٠ میرسد و ایجاد همسایگی و تلاقی بین فرهنگ و تاریخ و تجارت در ایران جدید آن سالها، بسیار بامعناست.
٢- آتشنشانی بهمثابه کنش مطلوب ایرانیان: شاید هیچ حادثهای (حادثه بماهو حادثه) اجتماعی تاکنون به اندازه حادثه پلاسکو آتشنشانان را در ایران در کانون توجه افکار عمومی قرار نداده است. حادثه پلاسکو برای آتشنشانان دو وجه نزد افکار ساخت: آگاهی افکار عمومی نسبت به وجود و عمق خطر چنین حرفهای و نیز همدردی ایرانیان با این کنشگران حرفهای و سازمانی. در حادثه پلاسکو مردم آتشنشانان را بهمثابه مجاهدان و حارسانی یافتند که به جان مردم توجه میکنند. آنها خود را به خطر میاندازند تا جان دیگری را نجات دهند. چنین فداکاریای در تاریخ و فرهنگ ایرانی ریشه دارد و بسیار مورد احترام ایرانیان بوده است. بهویژه اگر با مظلومیت همراه باشد. مظلومیت همراه با گمنامی و حبس در بین جنگل سیمان و آهن (آوارها). عنصر آتشنشانی و آتشنشانان، اصلیترین عامل کشش و فراگیری و پیگیری و همدردی و بازتاب نزد افکار عمومی است. به نظر مردم این حرفهمندان کسانیاند که همیشه با حادثه ظاهر میشوند، فریاد را رسیدگی میکنند و فریادرس میشوند. آتشنشانان و آتشنشانی آنها، بخش اصلی هیجان پرکشش بافت دراماتیک و داستانی این حادثه است.
٣-کمک تلویزیون : سازمان صداوسیما در موارد نادر اقدامات خود، به این حادثه توجه خاص نشان داد و آن را پخش مستقیم تلویزیونی کرد که در عمومیسازی آن مؤثر بود. تلویزیون ما در فضاهایی که ماهیت سیاسی ندارد؛ مثل ورزش، حوادث و حوزههای اجتماعی به قدر توانش به معیارهای حرفهای نزدیک میشود و ای کاش با همین معیارها به حوزه سیاست وارد میشد و انصاف را برای بینندگان و بیطرفی سیاسی را متجلی ميكرد. تلویزیون ما به مقولههای غیرسیاسی برای افزایش اعتبار و اعتماد به خود و نیز جلب مشتری توجه بیشتری نشان میدهد و البته به آن نیاز دارد؛ اما پخش زنده این حادثه از تلویزیون به فراگیری و درگیرشدن افکار عمومی با آن کمک بسیاری کرد.
٤- بافت دراماتیک و داستانی حادثه: حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو حدود ساعت ٧:٣٠ تا ٧:٤٥ صبح پنجشنبه آغاز میشود. استمداد از آتشنشانی برای اطفای حریق ساعت ٧:٥٩ صبح ثبت میشود. با گسیل آتشنشانان و عملیات هیجانی آنها که مدام خبرهای آن منتشر میشد، آتش ظاهرا مهار میشود و مانند داستان، گره شکل میگیرد؛ اما بار دیگر نزدیک به ساعت ١١، حدود سه ساعت بعد از آغاز فعاليت آتشنشانی، مجددا حریق اوج میگیرد؛ مانند اوج داستان که پیامدش فروریختن ساختمان و نیستی پلاسکو و پایان این فراز داستان است. چنین فراز و فرودی در ذات خود، بافت دراماتیک طبیعی را از حادثه پلاسکو ساخت که به کشش و هیجان پیگیری حادثه کمک بسیاری کرد. در دیگر حوادث اجتماعی مثل تصادف اخیر قطار دامغان یا زلزله و مانند آنها این همه فراز و فرود رویداد را شاهد نیستیم.
٥- دردسترسبودن حادثه: در پایتخت بودن و در قلب پایتخت بودن محل حادثه به جلب توجه و بازتاب عمومی آن کمک شایانی کرد. محل حادثه به دلیل تقاطع ارتباطی برای مردمی است که روزانه از این مسیر آمدوشد دارند؛ به غیر از بسیار کسانی که روزانه بهویژه روز پایانی هفته برای کسب و خرید به این محل رفتوآمد دارند، برای دسترسی ذهنی و عینی کافی بوده است. این محل بهراحتی در دسترس رسانهها قرار داشت. مقایسه شود با حادثه قطار دامغان که بیرون ایستگاه رخ داد و دسترسی به آن محل تنها از مسیر راهآهن با ظرفیت محدود قطارهای محلی امکان داشت؛ بااینحال به صرف واقعشدن یک حادثه در تهران ذاتا به آن بازتاب ملی و جهانی میدهد که امید است برای تهران پرخطر چنین حوادثی دیگر رخ ندهد که بازتاب آن و راحتی آن معلوم نیست چه میشود و به کجا میانجامد.
حبیبالله معظمی . پژوهشگر و مدرس / شرق
٢- آتشنشانی بهمثابه کنش مطلوب ایرانیان: شاید هیچ حادثهای (حادثه بماهو حادثه) اجتماعی تاکنون به اندازه حادثه پلاسکو آتشنشانان را در ایران در کانون توجه افکار عمومی قرار نداده است. حادثه پلاسکو برای آتشنشانان دو وجه نزد افکار ساخت: آگاهی افکار عمومی نسبت به وجود و عمق خطر چنین حرفهای و نیز همدردی ایرانیان با این کنشگران حرفهای و سازمانی. در حادثه پلاسکو مردم آتشنشانان را بهمثابه مجاهدان و حارسانی یافتند که به جان مردم توجه میکنند. آنها خود را به خطر میاندازند تا جان دیگری را نجات دهند. چنین فداکاریای در تاریخ و فرهنگ ایرانی ریشه دارد و بسیار مورد احترام ایرانیان بوده است. بهویژه اگر با مظلومیت همراه باشد. مظلومیت همراه با گمنامی و حبس در بین جنگل سیمان و آهن (آوارها). عنصر آتشنشانی و آتشنشانان، اصلیترین عامل کشش و فراگیری و پیگیری و همدردی و بازتاب نزد افکار عمومی است. به نظر مردم این حرفهمندان کسانیاند که همیشه با حادثه ظاهر میشوند، فریاد را رسیدگی میکنند و فریادرس میشوند. آتشنشانان و آتشنشانی آنها، بخش اصلی هیجان پرکشش بافت دراماتیک و داستانی این حادثه است.
٣-کمک تلویزیون : سازمان صداوسیما در موارد نادر اقدامات خود، به این حادثه توجه خاص نشان داد و آن را پخش مستقیم تلویزیونی کرد که در عمومیسازی آن مؤثر بود. تلویزیون ما در فضاهایی که ماهیت سیاسی ندارد؛ مثل ورزش، حوادث و حوزههای اجتماعی به قدر توانش به معیارهای حرفهای نزدیک میشود و ای کاش با همین معیارها به حوزه سیاست وارد میشد و انصاف را برای بینندگان و بیطرفی سیاسی را متجلی ميكرد. تلویزیون ما به مقولههای غیرسیاسی برای افزایش اعتبار و اعتماد به خود و نیز جلب مشتری توجه بیشتری نشان میدهد و البته به آن نیاز دارد؛ اما پخش زنده این حادثه از تلویزیون به فراگیری و درگیرشدن افکار عمومی با آن کمک بسیاری کرد.
٤- بافت دراماتیک و داستانی حادثه: حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو حدود ساعت ٧:٣٠ تا ٧:٤٥ صبح پنجشنبه آغاز میشود. استمداد از آتشنشانی برای اطفای حریق ساعت ٧:٥٩ صبح ثبت میشود. با گسیل آتشنشانان و عملیات هیجانی آنها که مدام خبرهای آن منتشر میشد، آتش ظاهرا مهار میشود و مانند داستان، گره شکل میگیرد؛ اما بار دیگر نزدیک به ساعت ١١، حدود سه ساعت بعد از آغاز فعاليت آتشنشانی، مجددا حریق اوج میگیرد؛ مانند اوج داستان که پیامدش فروریختن ساختمان و نیستی پلاسکو و پایان این فراز داستان است. چنین فراز و فرودی در ذات خود، بافت دراماتیک طبیعی را از حادثه پلاسکو ساخت که به کشش و هیجان پیگیری حادثه کمک بسیاری کرد. در دیگر حوادث اجتماعی مثل تصادف اخیر قطار دامغان یا زلزله و مانند آنها این همه فراز و فرود رویداد را شاهد نیستیم.
٥- دردسترسبودن حادثه: در پایتخت بودن و در قلب پایتخت بودن محل حادثه به جلب توجه و بازتاب عمومی آن کمک شایانی کرد. محل حادثه به دلیل تقاطع ارتباطی برای مردمی است که روزانه از این مسیر آمدوشد دارند؛ به غیر از بسیار کسانی که روزانه بهویژه روز پایانی هفته برای کسب و خرید به این محل رفتوآمد دارند، برای دسترسی ذهنی و عینی کافی بوده است. این محل بهراحتی در دسترس رسانهها قرار داشت. مقایسه شود با حادثه قطار دامغان که بیرون ایستگاه رخ داد و دسترسی به آن محل تنها از مسیر راهآهن با ظرفیت محدود قطارهای محلی امکان داشت؛ بااینحال به صرف واقعشدن یک حادثه در تهران ذاتا به آن بازتاب ملی و جهانی میدهد که امید است برای تهران پرخطر چنین حوادثی دیگر رخ ندهد که بازتاب آن و راحتی آن معلوم نیست چه میشود و به کجا میانجامد.
حبیبالله معظمی . پژوهشگر و مدرس / شرق