به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۵

یک پرسش یک پاسخ

واقعا چه اهميتي دارد؟

بانو ندا:

آقاي نوري زاد سلام
فايل صوتي شما در مورد رفسنجاني كه أو را كشتند يا نكشتند را شنيدم. واقعا جه اهميتي دارد براي ما؟ كسي كه خودش خيلي ها را بي بدر و يتيم كرد و مادران را داغدار، جه اهميتي دارد وقتي خانواده اش هيج اعتراضي نكرده اند و برادرش مي گويد مرگش طبيعي بوده؟ اين نتيجه سكوت رفسنجاني در قبال كشته شدن ايت الله لاهوتي بود كه رفسنجاني براي منصب و رسيدن به جاه و مقام بيشتر سكوت كرد و اين مسأله گريبانكير خودش را هم شد.

ولي سؤال من اين است كه أيا اين سكوت ، سنت غلطي را بايه ريزي نمي كند؟ و به سيستم حاكم اجازه نمي دهد كه همين كار را فردا با من و شما و فرزندانمان بكند ؟
همه مي گويند كه سكوت موسوي و كروبي در قبال حصر آقاي منتظري باعث شد كه همين بلا به سر خودشان بيايد، و سكوت رفسنجاني در قبال كشتار شريعتمداري و لاهوتي و ………..باعث شد همين بلا سر خودش بيايد ، به نظر شما أيا روزي اين بلا سر ما و فرزندانمان هم خواهد امد ؟

…………………….



درود بانوی گرامی
من نیز با شما موافقم که اگر ما نسبت به کشته شدن ها یا مرگ های مشکوک حساسیتی بخرج ندهیم، همان مرگ ها بسراغ خودمان و فرزندان مان می آیند و ما را با خاطری آسوده سر به نیست می کنند بی آنکه حساسیتی برانگیخته شود. من باور به این دارم که: مرگ یک جامعه در مرگ حساسیت های آن است. من می پذیرم که اگر با نخستین مرگ های مشکوک و با نخستین زندانی شدن های بی دلیل و نخستین مصادره ها و بی آبروگری های نظام مقدس، مردم دست بکار می شدند و محکم در برابر حاکمان زور گو سینه سپر می کردند، هرگز روزگار مردم به اینجا نمی کشید که پول شان را از جیب شان بیرون بکشند و به سوری ها و عراقی ها و یمنی ها و چند تا شیعه ی نیجریه ای بدهند و خودشان در وطن بانوی تن فروش داشته باشند و جوان بیکار و معتاد و هزار جور مفسده ی جور بجور. این ها همه اش نشانه ی سکوت ملی مردمان است. معتقدم این ته مانده اعتباری نیز که از حضور مدنیِ مردم بویژه بانوان بچشم می آید، محصول سالها ممارست در نظام پیشین پهلوی است و گرنه ما از نظام اسلامی چیزی که بشود اسمش را گذارد آداب انسانی و مدنی ندیده ایم. با این همه بانوی گرامی، اعتراض ها اگر در چارچوب مدنی قرار نگیرند، به استحاله می انجامند. چارچوب را من در نگرشی جریانی می دانم.


فایده ی احزاب در همین است که می توانند مراقب همدیگر باشند و اساسا با مشاهده ی مفسده، حتی همدیگر را مفتضح کنند. و می توانند یک حق مدنی را آنچنان برآورند که تن حاکمان بلرزد. مشکل ما در این کشور، در همین بن بست مدنی است. یعنی مردم هیچ حضوری در چند و چون مناسبات ملی ندارند جز در راهپیمایی های حکومتی و فرمایشی و جز در روزهای رأی گیری. من در آن سخن، به این اشاره کرده بودم که وقتی خانواده ی آقای هاشمی تمایلی برای کشف مرگ مشکوک پدرشان و مردشان ندارند، وقتی آقای حسن خمینی تمایلی برای مطرح شدن مرگ مشکوک پدرش ندارد، یا آقای محسن رضایی برای مرگ مشکوک فرزندش، ما را چه که با خمیر کردن حساسیت ها، به واکوبی یک حس شریف در جامعه مدد برسانیم؟ وقتی ما را احزابی نیست که بتوانند فارغ از تمایل خانواده ها به خواست های ملی و مردمی اصرار ورزند، ما چرا جلو بیفتیم و با برآشفتن روان جامعه، رفته رفته یک حساسیت بزرگ را به شوخی و مطایبه بدل کنیم؟ نگرانی من همیشه در این بوده و هست که: مردم ما بخاطر همین نبود حزب های کاری، فجایع جاری کشور را به لطیفه و جوک و شوخی بدل می کنند. این خود یک فاجعه است.
به همین مرگ مشکوک آقای هاشمی دقیق شوید و ببینید چه مقدار جوک ساخته شده؟ همه اش به این خاطر که مردم در ماراتن پیگیری های بی نتیجه از نفس افتاده اند و بدین فرایند دست یافته اند که: سخن شان بجایی نمی رسد. پس چه بهتر که همان فاجعه را جوک کنند و بزنند زیر همه چیز و لااقل به ریش فاجعه بخندند تا دلشان خنک شود. این احزاب مستقل و مردمی اند که می توانند محمل صدای مردم باشند. مردم وقتی می بینند صدایشان بجایی نمی رسد، با جوک ساختن از فجایع جاری، از آن فاجعه ها انتقام می گیرند. که این، خود فاجعه ای است بزرگتر. که: حساسیت مردمی که در بن بست حقوقی و مدنی گرفتارند، به سمت شوخ طبعیِ ناگزیر سوق داده شود. مثل شوخ طبعیِ یک فرد اعدامی که دوست دارد لحظات پیش از اعدام را در یک دلخوشیِ الکی فرو شود با این بهانه که: من که می خواهم بمیرم، چه با اندوه و چه با شوخی و شادمانی. پس بخند تا دنیا به رویت بخندد.


اکنون که درهای حزب ها را گل گرفته اند، این ما هستیم که باید به مدیریت روانی جامعه همت کنیم. در همین مرگ مشکوک هاشمی بگردید و ببینید چه مقدار جوک ساخته شده؟ چه مکتوب و چه صوتی و تصویری. یا برای سعید طوسی. یا برای بابک زنجانی و آیت الله ها و سعید مرتضوی و مکارم شیرازی و بویژه جنتی. همه اش به این خاطر است که مردم چون با درهای بسته مواجه شده اند، با جوک ساختن از فجایع، از عاملان همان فجایع انتقام می گیرند. غافل از این که خود با کف دست بر زبری های فجایع، ماله می کشند و صیقلی شان می کنند. این نیز نباید از نظر دور داشت که پیاده نظامِ خود حاکمیت نیز در معرکه ی جوک سازی از فاجعه ها، سهمی قابل دارد برای صیقلی کردن زبری ها.
با احترام



اینستاگرام: mohammadnourizad


تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad

ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@



محمد نوری زاد
بیست و هشتم دیماه نود و پنج – تهران