مرتضی مطهری |
این یادداشتهای صریح و تند در جلد ۱۵ مجموعه آثار مرتضی مطهری به تازگی منتشر شده که با انتقادهایی نیز در حوزههای علمیه مواجه شده است.
مطهری در این یادداشتها انتقادها و حملات بسیار تندی متوجه روحانیت شیعه کرده که در تاریخ شیعه و جمهروی اسلامی این انتقادها کمسابقه است.
گزیده انتقادهای مطهری از روحانیت شیعه در سال ۱۳۳۸ شمسی به روایت رسول جعفریان:
- آمدن مطهری به تهران {در سال ۱۳۳۸} به نوعی برای سرخوردگی از قم، اخلاقیات حاکم بر حوزه وبرخی از مناسبات موجود در سیستم جاری آن بود.
- یادداشتهایی که از مطهری از سالهای ۳۷ تا ۴۰ مانده نشانگر تلاش وی برای یافتن پاسخهای تازه به مسائل و معضلات و از سوی دیگر در انتقاد به روحانیت است.
- مطهری: از وقتی که برای روحانیت دربار درست شده... دیدن رؤسای روحانی تمنای ریاست را در وجود طلاب بیدار میکند... همین وضع ریاست مآبی این آقایان است که اخلاق عمومی طلاب را فاسد کرده است.
- مطهری در انتقاد از «روح گریز از کار» در علما: تا کار به موضوع سهم امام و پیش نمازهای بیکار و تنبل کشید که هم خود عضو عاطل هستند و هم مانع و سد پیشرفتهای دینی هستند.
- مطهری: شما اگر به روحیه ملاهای تهران آشنا باشید میدانید که فقط چشمشان به چهار تا بازاری قدیمی است.
- مطهری: وای به حال اجتماعی که ... واعظ و هادیهای حقیقی ضعیف بشوند ولی انگلهایی از آخوندهای بیکاره و بی سواد، چاق و دارای بهترین زندگیها بشوند.
- مطهری: روحانی امروز ما حال همان والی را دارند، فقط بلدند که گلوی ضعفایی از رعایا و یا هم صنفان خود را بگیرند و بفشرند.
- مطهری: تا وقتی که رابطه مسلمان با ملاها، رابطه دست بوسی و پابوسی و پول تحویل دادن و دست به سینه ایستادن باشد، کار مسلمانی درست نمیشود.
- مطهری: اصول تربیت روحانی بر شخص سازی و طبقه سازی و استخدام احساسات مذهبی و عمل اسلامی مردم به نفع اشخاص و افراد و طبقه معینه است، نه بر تعظیم و توقیر و تحکیم اصول و مبانی.
- مطهری: روحانیت از لحاظ طبقاتی، بیرنگی است و بی طبقگی، یعنی طبقهای است برای ایجاد رابطه حسنه بین طبقات و برای از بین بردن مفاسد سایر طبقات، ولی در میان ما به صورت یک طبقه در آمده است.
- مطهری: در جامعه ما رواج القاب مطنطن دولتی و روحانی، نشانهای از شیوع ظاهر پرستی و روح تملق در میان ماست. پیشرفت سریعی که در یک قرن اخیر ما کردهایم این است که بر القاب روحانی افزودهایم. یعنی سیر القاب در این دو سه قرن مساوی است با ده برابر ده قرن اول اسلامی. پس کی میگوید که ما پیشرفت نکردهایم؟
دیگربان