دو خواهر روی تراس
تجلیل از زیبایی بهار و پیمانهای دوران جوانی
سرود رودها را میشنوی؟ پرواز پروانهها را میبینی؟ رستن سبزهها و شکفتن شکوفهها را مینگری؟ چلچلهها چهچه میزنند و بازگشتهاند، بلبلان نغمه حیات سر دادهاند. دیدی که زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند...
گفتم که شب وهم و غم میگذرد و بهار میآید.
گفتم که به قول جبران خلیل جبران آنگاه که بهار سرودش را سر میدهد، مردگان زمستان برمیخیزند، کفن را دور میاندازند و به پیش میتازند.
حالا شاخههای عریان سبزپوش شدهاند و سبزهقباها به پیشواز بهار آمدهاند؛
نرمنرمک میرسد اینک بهار
بوی سبزه بوی باران بوی خاک
بوی سبزه بوی باران بوی خاک
بهار زیباترین فصل سال است و نوروز شادترین روز جهان و انسان، هیچ تقویمی به زیبایی تقویم طبیعی ایرانی نیست...
پدران ما که بر این خاک پاک میزیستند، سال نو را، روز نو را همراه با طبیعت جشن میگرفتند و این روز را برای سال نو برمیگزیدند.
در شادی آنان جهان شریک است و آن لحظه اثیری گردش زمین بانگی در دلها طنین ميافکند و شوری در جانها پدید میآورد که روزی نو آغاز شده و فصلی نو و سالی نو از راه رسیده. به غم نتوان دل سپرد،
شادی و زیبایی بهاری چونان فرشتهای از راه میرسد و نوید روزی دیگر و بشارت فصلی خوشتر را بانگ میزند.