به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۶

عید را با خواندن فلسفه آغاز کنیم

احمد فعال
جنگ، نفرت، فقر و رنج حاصل بلاهت و حماقت
اگر می‌دانستیم که چه چیزی عامل جنگ، و چه چیزی رافع جنگ است، امروز نه جنگی در میان بود و نه خونی از آدمیان بر زمین می‌ریخت. 
اگر می‌دانستیم که چه چیزی عامل کینه و نفرت میان آدمیان می‌شد، و چه چیزی رافع آنها، امروز دل‌های ما به جای کینه و نفرت مالامال از عشق و محبت می‌شد. 
اگر می‌دانستیم که چه چیزی عامل فقر و نکبت بشری است و چه چیزی رافع آنهاست، امروز فقری بر زمین نمی‌ماند و نکبت از چهره بشریت رنگ می‌باخت. 
اگر می‌دانستیم که چه چیزی عامل رنج و محنت آدمیان است، و چه چیزی رافع آنهاست، امروز شادی بر لبهای ما حلقه می‌زد و رنج از حدقه چشمان ما رخت می‌بست.
جنگ، نفرت، فقر و رنج حاصل بلاهت و حماقتی است که در اعماق ذهن‌های ما پناهگاه ابدی جسته، و ما را در ابدیت خود به زندانی جهالت و بی‌مسئولیتی فرو برده است.
قدرت را می‌ستاییم و از هذیان قدرتمداران سورمه چشم می‌سازم، چونان مال باخته و دزد دیده‌ای است که سجاده تقدیس از قداره دزدان بسازد. مجیزه گویی را به ظاهر مذمت می‌شماریم، اما مدح و مجیزه را به آئین فرهنگی خود بدل می‌کنیم. از این حقیقت غفلت می‌کنیم که مدیحه‌گویی و ثناگویی، ذكر مناقب و سجایای حمیده، بخشی از فرهنگ ما ایرانیان است، تا جایی كه به سلوك مذهبی ما ایرانیان تبدیل شده است. فضیلت استقلال را قربانی سلسله مراتبی می‌گردانیم که به سترگی تاریخ بر شانه‌های نحیف خود هموار ساخته‌ایم. می‌پرسیم چرا در نظام اداری كشور بله‌قربان‌گویی و مجیزه‌گویی و سرسپردگی زیردستان به فرادستان، و متقابلاً میل فرادستان به عزیز شماردن مجیزه‌گویان، وجود دارد؟ چرا در مناسبات سیاسی، گروهی پیدا می‌شوند كه مثل انگل خود را به كانون قدرت می‌چسبانند و شیوه همخوارگی و دگرخوارگی را پیشه می‌كنند؟ 
چرا می‌گویند ما ایرانیان تابع زور هستیم و در سیاست وسوسه‌ای شگرفت به آقا بالاسربودن و آقا بالاسرشدن در ما وجود دارد؟ چرا در ورزشگاه‌های ما كه عمدتاً تحقیر شده‌ترین قشر جامعه و فلاكت زده‌ترین قشر جامعه حضور دارند، در برابر ورزشكارانی كه اغلب به یمن سرسپردگی‌ها و كثافتكاری‌ها به سروری رسیده‌اند؛ باز همین تحقیر شده‌ها بجای آنكه بر اخلاق سروری برآشوبند، خواستار سرور شدن این بر آن و خان و خان‌بازی كردن با این و آن، و در جاهایی بدتر از همه، خواهان سلطان شدن و جادوگر شدن این و آن می‌شوند؟ این چه سرّی و چه مصیبتی است كه حتی تحقیر شده‌‌ها را اینچنین به پای اربابان تحقیر كننده خویش جادو می‌كند و بجای برآشفتن بر جادوگری، جادوگران را می‌ستاید؟ اینها بخشی از تراوشات احمقانه‌ای است که از عوامیت ذهنهای نافرهیخته ما ناشی می‌شوند.
ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی فلسفه را تحقیر حماقت‌های ما می‌شمارد. فلسفه، حماقت‌های ما را به عناصری شرم آور تبدیل می كند. فلسفه جریان استدلال، بُرهان و دلیل را به گورستان دروغگویان و دروغ پردازان تبدیل می‌کند. اگر کار قدرت افسانه‌سازی و کار آئین‌هایی قدرت پرستی، تبدیل افسانه‌ها به امرهای واقعی است، کار فلسفه افشاء کردن این دروغ‌هاست.
فلسفه با پرسش آغاز می‌شود، پرسش از آنچه که هستی ما را احاطه کرده است. با پرسش از طبیعت، تکنولوژی را ساختیم و طبیعت را به مهار خویش درآوردیم، اما وقتی پرسش‌ها به پایان رسیدند، اسطوره پرستان با افسون کردن تکنیک ما را به مهار تکنولوژی درآوردند. کار فلسفه افسون‌زدایی از پدیده‌هاست. فلسفه این کار را با پرسشگری و جستجوگری از پدیده‌ها شروع میکند. دولت‌ها با چمبر زدن بر حماقت‌های ما، دست به افسانه‌سازی و افسانه پردازی می‌زنند، اما فلسفه با افسون‌زدایی از دولت، پرده از حماقتهای ما بر میدارد. اسطوره پرستان و اسطوره بازان با کمین کردن در آیین‌های مقدس، ذهن عوام زده ما را در آرامگه قدرت به آرامش ابدی می‌خوانند، و روح ما را در سرشاری کاذب و دروغ، به خشنودی می‌خوانند. اما فلسفه با پرسشگری و جستجوگری آتش به خیمه آرامش می‌زند. ذهن فلسفی آرامش را مرگ پرسشگری و مرگ جستجوگری می‌شناسد. فیلسوفان با بهم ریختن نظم سازواره‌ای زندگی، به ذهن‌های آسوده ما آزار می‌رسانند، اما اسباب آزادی ذهن را فراهم میکنند. ای کاشک می‌دانستیم که چگونه میان ناآسودگی و آزادی، انتخاب درستی انجام دهیم. رسانه‌های تبلیغاتی و پول ساز با تبدیل سرگرمی به فرهنگ، هردم در بلاهت‌های ذهنی ما می‌دمند. اما کار فلسفه رسوا کردن آنچیزی است که از سرگرمی‌ها، آدمیان را احمق و ابله می‌سازد.
وقتی ما کودک بودیم زبان را آموختیم. آموزش زبان، نخستین جرقه‌های فلسفیدن را در ذهن ما روشن کرد. وقتی که کودک بودیم ذهن ما شروع به پرسیدن کرد. پرسش‌ها و جستجوگری‌های ما به حدی زیاد بودند که گاه بزرگان را کلافه میکردیم. شاید از همین روست که گفته می‌شود انسان حیوانی فیلسوف است. فلسفه در ذات انسانی ما قرار دارد. اما سرگرمی‌ها، آموزش‌های غلط، افسون‌سازی از مقدسات، و سرانجام افسون‌سازی از قدرت، روح پرسشگری و جستجوگری رادر ذهن ما از میان برد. با این وجود بسیاری از فیلسوفان در طی دوران وجود داشته و وجود دارند که فلسفه را به خدمت تقدیس و ستایش قدرت در آورده‌اند. اما هیچ فیلسوفی و هیچ فلسفه‌ای وجود ندارد که اصل راهنما یا تابلوی راهنمای عقاید و افکار خود را آزادی و رهایی انسان قرار دهد، اما فلسفه او به ستایش قدرت منجر شود. ذات فلسفی انسان رهایی است. اصل پرسشگری و جستجوگری به نفسه و به ذاته به رهایی انسان منجر می‌شود. این توضیح لازم است که هر دانشی و هر رخدادی در زندگی اجتماعی و فردی دارای فلسفه خاص خود است. مثلاً ما در علوم از فلسفه جامعه شناسی، یا فلسفه روانشناسی، یا فلسفه سیاسی یاد می‌کنیم. همچنین می‌توان از فلسفه‌هایی چون فلسفه قدرت، فلسفه آزادی، فلسفه انتخابات، تا حتی مسائل ساده‌ای چون فلسفه کسب و کار سخن به میان آورد. اما آنچه که در این بحث مورد توجه است، فلسفه‌ی ‌فلسفه است. خواننده حق دارد بپرسد که معنای ساده این کلام چیست؟ مراد از فلسفه‌ی‌ فلسفه، ذات و یا سرشت اصلی جستجوگری و پرسشگری است. این آن چیزی است که هیچ فیلسوفی نمی‌تواند فلسفه را به خدمت ستایش از قدرت و یا به خدمت حماقت مردم تبدیل کند. این فلسفه در ذات خود آزادی و رهایی انسان را هدف قرار می‌دهد.
عید به یک تعبیر اعاده کردن است. بیاییم امسال روح انسانی و جستجوگری خود را با مطالعه در فلسفه، اعاده کنیم. رنه دکارت بیش از ۳۵۰ سال پیش می‌گفت هر فرد باید یکبار در طول زندگی به خانه تکانی ذهن خود بپردازد. تمام پیش فرض‌های ذهنی خود را بدور بریزد، و با پرسش و جستجو از پدیده‌ها، بنای تازه‌ای از عقاید را در ذهن خود پدید آورد. اکنون سال به پایان رسیده است و خانه تکانی از اشیاء را به پایان برده‌ایم، بیاییم عید امسال را به خانه تکانی ذهن اختصاص بدهیم. بلاهت‌ها، حماقت‌ها، افسانه‌ها، درست و نادرست‌هایی که حاصل پیش‌فرض‌ها و پیش‌پنداشت‌های ماست، همه را با خواندن کتاب‌های ساده فلسفه و با پرسشگری و جستجوگری، بدور بریزیم. بیاییم با خانه تکانی از ذهن، همه روز را به نوروز تبدیل کنیم.
اگر از سالیان دور عید را به اعاده کردن روح و اندیشه فلسفی خود اختصاص میدادیم، اکنون زانوی غم بغل نمی‌گرفتیم، و هر دم به یکدیگر نمی‌گفتیم، هر روز دریغ از دیروز و هر سال دریغ از پارسال.
منبع: گویانیوز