سراینده و گوینده: هما ارژنگی
روز نو، نوروز نو
https://www.youtube.com/watch?v=PkqhkVhuUZ4
دوش دیدم مام میهن را به خواب
چهره پر آژنگ و چشمانش پرآب
در نگاهش حسرت و غم بسته تار
دل پر آشوب و روانش پر شرار
سر به دامانش نهادم بی قرار
بی بهانه گریه کردم زار و زار
گفتم ای نام من ای ناموس من
واژه مهرت همه قاموس من
کور بادا دیده ام ای نازنین
گر تو را این سان به غم بینم قرین
باز گو آخر چرا افسرده ای؟
این چنین سر در گریبان برده ای؟
داد پاسخ مام مهر آیین من
دردمندم با که گویم این سخن؟
من فلات پاک ایران بوده ام
مهد گردان و دلیران بوده ام
سرزمین مهر و داد و راستی
دشمن جور و و دروغ و کاستی
خاستگاه بخردی، دانشوری
مردمی، یزدان پرستی، سروری
دین من وجدان و نیکی پرورید
در جهان آیین رادی گسترید
روزگاری دامن این سرزمین
می گذشت از مصر و یونان تا به چین
بر جبینم چون نشان داد بود
مردمان را دل ز غم آزاد بود
لیک چون طوفان خودکامی وزید
روزگار جهل و نادانی رسید
برد از من نام نیک و آبرو
شیوه نا بخردان زشت خو
سینه ام در چنگ اهریمن شکست
پاره پاره پیکرم از هم گسست
دشمن از هرسو به کرداری پلید
ساخت ترفندی و نقشی آفرید
تا که طفلانم زمن سازد جدا
نام ها بنهادشان نا آشنا
یا که تا مرزی زنو آرد پدید
هر کجا تازید آنجا خط کشید
وین ندانستی که این نجد سپند
در جهان پاینده ماند بی گزند
مرزها زاییده ی پندار ماست
خط کشیدن های دشمن بی بهاست
اینک ای فرزند ایرانی من
چون شنیدی درد پنهانی من
با همه اندوه و نا خشنودی ام
می رسد پیکی پی بهبودی ام
می رسد پیک بهار از آسمان
همره نوروز زرین پرنیان
از سمنگان، تا بخارا، تاشکند
چاچ و مرو و آن سمرقند و خجند
شکی و شروان و قفقاز و آران
کابل و بلخ و هرات و بامیان
تیسفون و خانقين و بارزان
تا حلبچه، مدفن آزادگان
هند و پاکستان و بحرین و ختن
با بلوچ و ترک و کرد و ترکمن
از چکاد زاگرس و کوه سهند
بیستون و قاف و البرز بلند
سیردریا ،زرفشان، اروند رود
سند و آمو و ارس آرد درود
خوزی و پشتون و مازی همنوا
ازبک و تاجیک و افغان یک صدا
جمله با آواز و در خنیاگری
باز می خوانند با لفظ دری
شادی نوروز بر تو ارمغان
شاد بادا جشن و آیین مهان
ما همه فرزند دلبند توایم
تا جهان برجاست هموند توایم
وارثان دانش و اندیشه ایم
بخت یارانیم کز یک ریشه ایم
غم مبادت ای سترگ بی خزان
با شکوه و فر یزدانی بمان
ای بلند آوازه مام مهربان
جاودانی، جاودانی، جاودان
هما ارژنگی