وحید حقانیان، نمایندهی آیتالله خامنهای |
به لطف وحید حقانیان، نمایندهی آیتالله خامنهای، هشتگ #تخم_لق در شبکههای مجازی داغ شده است.
گفته: «خدا لعنت کند معاون اول رئیس جمهور آقای جهانگیری را که اولین تخم لق سیاسی را ایشان گذاشت و زود اعلام کرد در جلسهی اقتصاد مقاومتی که آقا، مسکن مهر!»
تا یادم میآید، همیشه شنیده بودم که تخم لقّ را میشکنند، خصوصاً در دهن کس یا کسانی. امروز که همهی حرف و حدیثها رنگ و بوی تخمِ لقّ گرفت، دیدم انواع فعلها را برای آن بهکار میبرند. از خود حقانیان که تخم لقّ را «گذاشت» تا دیگرانی که آن را «کاشتند» و حتا کسی آن را «کشت کرد» و چند نفری هم آن را «انداختند».
تخم لقِّ خودتان است؛ هر فعلی که دلتان میخواهد برایش بهکار ببرید. ولی بد نیست بدانید اصلش تخم لق شکستن بوده، نه کشت کردن و مابقی افعال.
مطلع تصنیف جمهوری میرزادهی عشقی (۱۲۷۳ – ۱۳۰۳):
دست اجنبی چون کرد، کشور عجم ویران
تخم لق شکست آخر، در دهان این و آن
دست اجنبی چون کرد، کشور عجم ویران
تخم لق شکست آخر، در دهان این و آن
این عبارت هم از کتاب سیاستنامهی ذکاءالملک محمدعلی فروغی است (بهکوشش ایرج افشار): «این تخم لق کردستان مستقل را انگلیسها در دهن اکراد شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساختهاند و البته ما هم باید مثل آنها متزلزل باشیم.»
و این هم مدخل تخم لقّ در فرهنگ فارسی عامیانه اثر زندهیاد ابوالحسن نجفی:
تخم لقّ. کنایه از سخن یاوه، سخن واهی (مترادف: حرف مفت): «ناپلئون… گفت: حقْ تخم لق است، حرف حق از دهنهی توپ درمیآید.» (توپ مرواری، ۴۴)
تخم لقِّ چیزی را توی دهن کسی شکستن: کار ناروایی به کسی آموختن، بانی رسم بدی شدن، خشت کج نهادن: «همهی این آتشها از گور پسر ورپریدهی آتش بهجان گرفتهی من… بلند میشود که این تخم لق را توی دهنتان شکست.» (ولنگاری، ۵۳) «شما این کشورِ یکوجبیِ پرتغال را دستکم نگیرید. اصلاً تخم لقِ استعمار و استثمار را این ملت توی دهن دیگران شکست. (توپ مرواری، ۶۸) این ترکیب گاهی بهصورت کوتاهشدهی تخم لق را شکستن نیز بهکار میرود: حمام رفتن برایم شده بود عذابی… هر بار یکی میآمد و میخواست دوشم را بمالد یا پشتم را کیسه بکشد… تقصیر خودم بود که تخم لق را همان بار شکستم که گذاشتم فضلالله کیسهام بکشد. (نفرین زمین، ۱۴۵)
سایت کلمه
تخم لقّ. کنایه از سخن یاوه، سخن واهی (مترادف: حرف مفت): «ناپلئون… گفت: حقْ تخم لق است، حرف حق از دهنهی توپ درمیآید.» (توپ مرواری، ۴۴)
تخم لقِّ چیزی را توی دهن کسی شکستن: کار ناروایی به کسی آموختن، بانی رسم بدی شدن، خشت کج نهادن: «همهی این آتشها از گور پسر ورپریدهی آتش بهجان گرفتهی من… بلند میشود که این تخم لق را توی دهنتان شکست.» (ولنگاری، ۵۳) «شما این کشورِ یکوجبیِ پرتغال را دستکم نگیرید. اصلاً تخم لقِ استعمار و استثمار را این ملت توی دهن دیگران شکست. (توپ مرواری، ۶۸) این ترکیب گاهی بهصورت کوتاهشدهی تخم لق را شکستن نیز بهکار میرود: حمام رفتن برایم شده بود عذابی… هر بار یکی میآمد و میخواست دوشم را بمالد یا پشتم را کیسه بکشد… تقصیر خودم بود که تخم لق را همان بار شکستم که گذاشتم فضلالله کیسهام بکشد. (نفرین زمین، ۱۴۵)
سایت کلمه