«خود عقل كل پنداري» آدميان
ای ابو جهالی که خود را عقل کل پنداشتی
«از خدا ميخواهم پولي به ما بدهد و عقلي هم به اين رفيقمان!» همه ما احتمالا بارها اين تعبير عاميانه را شنيدهايم يا خود به شوخي و جدي در موقعيتهاي متفاوت درباره دوست يا آشنايي آن را به كار بردهايم. اگر نخواهيم در دام مطلقانگاري كه سهم مهلكي براي تفكر فلسفي است، در افتيم، بايد بگوييم كه تقريبا محال است كسي عكس اين تعبير را به كار ببرد، يعني بگويد: «از خدا ميخواهم عقلي به ما بدهد و پولي هم دوستمان!» به عبارت روشنتر بعيد است كسي لااقل براي خودش سهم بيشتري از عقل را آرزومند باشد و احتمالا عموم آدمها بدون اينكه آشكارا به اين نكته اعتراف كنند، خودشان را عقل كل ميپندارند! رنه دكارت، فيلسوف فرانسوي يكي از مهمترين رسالههايش به نام «گفتار در روش راه بردن عقل» را با بيان نكتهاي آغاز ميكند كه شايد بتوان آن را علت يا دليلي براي اين «خود عقل كل پنداري» آدميان تلقي كرد.
او مينويسد: «ميان مردم عقل از هر چيز بهتر تقسيم شده است» و بلافاصله در بيان شاهدي براي اين مدعا ميگويد: زيرا «هر كس بهره خود را از آن (يعني عقل) چنان تمام ميداند كه مردماني كه در هر چيز ديگر بسيار ديرپسندند، از عقل بيش از آنكه دارند آرزو نميكنند». البته دكارت خوشدلانه و بدون بدبيني اين حس عمومي را نشانه برابري انسانها در بهرهمندي از «قوه درست حكم كردن و تمييز خطا از صواب» ميخواند، اما به عنوان يك فيلسوف بزرگ و ژرفانديش اين بهرهمندي را كافي نميداند و تاكيد ميكند كه «ذهن نيكو داشتن كافي نيست، بلكه اصل آن است كه ذهن را درست به كار برند».
نكته اصلي و كليدي بحث دكارت و به تعبير دقيقتر سرآغاز تفكر فلسفي نيز همين است: اينكه ممكن است همه ما عقل يكساني داشته باشيم، اما به همين ميزان نبايد و نميتوان اكتفا كرد و ضرورت آموختن تفكر و يادگيري «روش به كار بردن عقل» از همين جا بر ميآيد. به بيان روشنتر شايد و باز تاكيد ميكنيم، شايد، سهم عقل در همه ما انسانها يكسان باشد، اما قطعا همه ما روش بهره گرفتن از آن را به درستي نميدانيم و همين امر ضروري ميدارد كه به دور از خودبزرگبيني آماده فراگرفتن دانش و مهارت از ديگراني باشيم كه تجربه بيشتري از ما اندوختهاند و با ورزش فكري توانستهاند به ميزان بيشتري قواي عقلاني خود را به فعليت برسانند.
محسن آزموده