سومین شمع تولد کیانا و علی را در زندان روشن میکنم، هرچند دیگر تصویر روشن و واقعی از چهرههای نازنینشان ندارم. کیانا در تماسی که داشتم، میگفت مامان نرگس تو الان چه شکلی شدی؟ میدانم که دیگر فرزندانم هم تصویری از من ندارند. و این نمایش تصویر عریان استبداد و ظلم است. هجران طولانی شده و به این میاندیشم که اگر روزی در جدال استبداد با آزادی، در کشمکش دل و عقل و عشق و مصلحت، دل وانهادیم، اکنون به روزگاری رسیدیم که به جدال دل با دل مبتلا شده و به تکهتکه شدن قلبهایمان تن...
نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر که اینک در زندان اوین بهسر میبرد در سالروز تولد فرزندانش برای آنان نامهای نوشت. او در این دلنوشته نوشته است که دیگر تصویری روشن و واقعی از چهرههای کودکانش ندارد.
نرگس محمدی در پروندهای که در سال ۱۳۸۹ برای او تشکیل شده بود، در دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس محکوم شد. او که در مرداد ماه ۱۳۹۱ برای مداوای بیماری خود به مرخصی استعلاجی آمده بود، بار دیگر در پی تشکیل پروندهای جدید، بازداشت و در دادگاهی دیگر به ۱۶ سال حبس محکوم شد که براساس اعمال ماده ۱۳۴، ده سال از این حکم زندان، اجرا میشود. در این پرونده، اتهامهای او اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی از طریق ادامه فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر و گروههای زنان فمینیست، برگزاری اجتماعات پیرامون حقوق شهروندی، آلودگی هوا و گرامیداشت ۸ مارس و تبلیغ علیه نظام و کارزار لغو اعدام عنوان شده است.
فرزندان خردسال نرگس محمدی پس از بازداشت مادر به نزد پدرشان تقی رحمانی در فرانسه رفتند. تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی در پی فشارهای مقامهای امنیتی و قضایی و صدور دستور اجرای حکم پنج سال زندان، از سال ۱۳۹۰ به اجبار به فرانسه مهاجرت کرده است. طی این سالها نرگس محمدی امکان ملاقات با فرزندان خود را نداشته و حتی تا تابستان سال گذشته طبق دستور دادستان تهران جعفری دولت آبادی امکان تماس تلفنی با فرزندان خود را نداشت که نهایتا با اعتصاب غذای محمدی، دادستانی اجازه تماس هفتگی به مدت ۲۰ دقیقه با فرزندانش را به او داد. در دستور دادستانی قید شده بود که نرگس محمدی حق صحبت کردن با تقی رحمانی همسرش را ندارد.
متن دلنوشته نرگس محمدی به گزارش کانون مدافعان حقوق بشر برای کودکانش به شرح زیر است:
بیش از ۱۰۰ سال پیش مادر بزرگم زاده شد و ۶۷ سال پیش مادرم را زایید، فرزند و نوههای مادر بزرگم در تقلای آزادی، اعدام، زندانی و شکنجه شدند و مادر، رنجها کشید و رفت. مادرم ۴۵ سال پیش مرا زایید و از حبس و بازداشت و هجرت عزیزانش نالید و اکنون مبتلا به بیماریهایی است که حتی توان ملاقات مرا در زندان ندارد. من ۱۱ سال پیش فرزندانم را زاییدم و اکنون در حسرت دیدارشان در گوشه زندانم.
بیش از ۱۰۰ سال است که زاییده شدیم و زاییدیم. دختر و بعد مادر شدیم و به موازات این تسلسل و تداوم زایشها و مادرانگیها، قصه پر غصه آزادی، در پای چوبههای دار و دالانهای شکنجه و سلولها، از گلوگاههای خسته نجوا شد و میشود.
آه اگر آزادی سرودی میخواند کوچک، حتی کوچکتر از گلوگاه پرنده.
در زمانهای که شدت اشتیاق ثروت و لذت و جذابیت قدرت، از غیر پیشی گرفته، نوشتن از عشق و مهر مادرانه و محبت به بشر، اگر نگویم بیهوده، اما چو آواز خروس بیمحل است. میدانم در این اوضاع و احوال زمانه، نوشتهام به آوازخروس بی محل میماند.
۷ آذر روز تولد کودکان در غربت من است.
سومین شمع تولد کیانا و علی را در زندان روشن میکنم، هرچند دیگر تصویر روشن و واقعی از چهرههای نازنینشان ندارم. کیانا در تماسی که داشتم، میگفت مامان نرگس تو الان چه شکلی شدی؟ میدانم که دیگر فرزندانم هم تصویری از من ندارند. و این نمایش تصویر عریان استبداد و ظلم است. هجران طولانی شده و به این میاندیشم که اگر روزی در جدال استبداد با آزادی، در کشمکش دل و عقل و عشق و مصلحت، دل وانهادیم، اکنون به روزگاری رسیدیم که به جدال دل با دل مبتلا شده و به تکهتکه شدن قلبهایمان تن دادهایم.
کیانا و علی جان تولدتان مبارک
مامان نرگس
زندان اوین
مامان نرگس
زندان اوین