به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۶

سگ‌آزاری در حکومت دینی

جایگاه سگ گله در چوپانی 
در ورودی‌های متروی تهران به هر ایستگاهی که پا می‌گذاری، تابلوهایی از تصویر سگی را می‌بینی که نصب کرده‌اند. تصویرهای یادشده ضمن ترسیم خط قرمزی بر روی سگ، به ظاهر ممنوعیت ورودش را به نمایش می‌گذارد. از نظر شکل و نوع طرح، انگار نمونه‌ای از تابلوهای راهنمایی و رانندگی را به همین منظور به کار می‌گیرند. یعنی به همراه داشتن سگ ضمن ممنوعیت می‌تواند برای صاحب آن هم خطرآفرین باشد.
با چنین دیدگاهی است که حتا رنگ قرمز را برایش برگزیده‌اند.
ضمن آنکه در اکثر ایستگاه‌های سطح تهران، جهت استقرارِ “پلیسِ مترو” مکان ویژه‌ای را سامان بخشیده‌اند تا همه‌ی شهروندان بفهمند و بدانند که بلااستثنا از اقتدار به ظاهر بی‌چون و چرای پلیس در امان نخواهند بود. چون پلیس در ایران برای مردم امنیت و آرامش به ارمغان نمی‌آورد بل‌که همگی پلیس را با سلب امنیت از حریم خویش می‌شناسند. بدون تردید جدای از نیروهای حراست مترو، پلیس مترو نیز از ورود سگ به فضای مترو جلوگیری می‌کند.
گفتنی است که پیام‌ها و تابلوهایی از این دست در خصوص جداسازی و طرد سگ از جامعه هر روز در سطح شهر تهران فزونی می‌گیرد. چنانکه در تمامی بوستان‌های شهر نیز اینک برای هشدار مردم تابلوهایی را با همین مضمون نصب نموده‌اند. در این صورت چنانچه شهروندی همراه با سگ وارد پارک شود، به حتم با نگهبانان پارک و یا پلیس بوستان سر و کار خواهد داشت.
چنانکه به تازگی ضمن الگوبرداری از عمل‌کرد ناصواب و سرکوبگرانه‌ی پلیس در سطح شهر، به همه‌ی نگهبانان پارک باتومی بخشیده‌اند تا آن را همانند شمشیر به کمرشان حمایل کنند. حتا عده‌ای از همین نگهبانان، همانند پرسنل نیروی انتظامی با بی‌سیم در انظار عمومی ظاهر می‌شوند. شکی نیست که مدیران دولتی از شکل و شمایل به ظاهر نظامی نگهبانان برای نمایش قدرت بی‌چون و چرای خویش سود می‌برند.
بدون شک حرکت‌های ایذایی و برخوردهای غیر انسانی و پلیسی با سگ از رشد و فزونی حمایت‌های مردمی از این حیوان در سطح جامعه حکایت دارد. حتا گروه‌هایی از مردم ضمن دوستی با سگ و یا حیوانات دیگر آگاهانه و دانسته مخالفت خود را با جمهوری اسلامی به نمایش می‌گذارند.
با این همه سگ برای خیلی از خانواده‌ها تنها به عنوان دوست عمل نمی‌کند بل‌که بسیاری از آن‌ها از سگ همانند نگهبانی وفادار برای خانه و اموال خویش سود می‌جویند. همان جایگاه سودمندی که  در نگاه پلیس رنگ می‌بازد و همواره آن را نایده می‌انگارند.
به واقع مردم بنا به سنتی قدیمی جهت تأمین امنیت شخصی خود از سگ نگهبان استفاده به عمل می‌آورند. امنیتی که چه‌بسا پلیس نمی‌تواند برای برآوردن آن به شهروندان یاری برساند. زیرا پلیس جمهوری اسلامی از قطار تمدن امروزی جامانده است و مردم هم این جاماندگی را به نیکی حس می‌کنند. مردم با همین دیدگاه بنا به سنتی قدیمی و همیشگی برای حفاظتِ جان و مال خویش آگاهانه به حریم سگ پناه می‌برند. حتا برای آنانی که در روستاها و حاشیه‌ی شهرها سکنا گرفته‌اند، دوستی با سگ بیش از همه ارج و قرب دارد. همین گروه از مردم چه بسا از جایگاه ارزشمند سگان شکاری نیز غافل نمی‌مانند.
جدای از سگان شکاری جایگاه سگ گله را در چوپانی نباید نادیده انگاشت. چون هنوز هم در ایران سنت‌های چوپانی به همان سبک و سیاق گذشته ادامه دارد. تا آنجا که چوپانان با خاطری آسوده حفاظت از جان خود و هزاران گوسفند و بز را به چند سگ می‌سپارند.
ولی متأسفانه نجس بودن سگ در اسلام حکمی شرعی به شمار می‌آید. به عبارتی روشن‌تر از نگاه جمهوری اسلامی و مراجع دولتی کسی هرگز نخواهد توانست این حکم شرعی را نادیده بگیرد. حتا اگر هم تیمی از پزشکان متخصص بر سلامتی سگ صحه بگذارند و عدم آلودگی او را به انواع و اقسام بیماری‌های عفونی و ویروسی تأیید نمایند، چنین حکمی از شرع هرگز تغییر نخواهد یافت.
با این همه قرار نیست همه جا و در همه حال سگ برای کارگزاران حکومت منفور و نجس باقی بماند. به تازگی ستاد مبارزه با مواد مخدر، از دولت تشکر کرد که توانسته است زمینه‌هایی فراهم نماید تا آنان ضمن لغو تحریم به خرید سگ از فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی ادامه دهند. توضیح اینکه خرید سگ از خارج به اوایل دهه‌ی هفتاد بازمی‌گردد. تردیدی نیست که در آن موقع پلیس انتظار داشت با این خرید، قدرت و توان خود را دوباره برای قاچاقچیان و سوداگران مواد مخدر به نمایش بگذارد. اما افراد پلیس هنوز برای نگهداری سگ آموزش‌های کافی و لازم فرانگرفته بودند. در نتیجه در زمانی کوتاه سگ‌های خریداری شده از خارج یکی پس از دیگری جان باختند.
اینک پلیس از سگ‌هایی که به تازگی خریده‌اند جهت تفتیش و بازرسی اتوبوس‌هایی که از مسیرهای جنوب شرقی کشور به سمت تهران حرکت می‌کنند، استفاده می‌کند. اما معلوم نیست که آیا کسی به سلامت این سگ‌ها تازه خریداری شده می‌اندیشد یا خیر. ناگفته نماند در فاجعه‌ی ساختمان پلاسکو نیز سگ در نقش دوستی صمیمی برای انسان ظاهر گردید و در جست و جوی آدم‌های محصور در ضایعات و نخاله‌ها به یاری امدادگران شتافت.
امروزه در تهران از سگ‌های دوره‌گرد هیچ نشانی بر جای نمانده است. چون آن‌ها به دلیل ناامنیِ محیط زندگی‌شان، به حاشیه‌ی شهر رانده شده‌اند. تازه اگر هم سگی در جاهای پرتردد شهر به گشت و گذار بپردازد، جان او از دست آزارهای بسیاری از مردم عادی در امان نخواهد ماند. اگر هم سگ از گزند و آسیبی که مردم برای او فراهم می‌بینند، جان به در برد از دام‌های مأموران شهرداری در امان نخواهد بود. چنانکه شهرداری آلودگی و یا هار بودن سگ‌ها را بهانه می‌گذارد و با شگردهای عجیب و غریب دست به کشتار فجیعانه‌ی آن‌ها می‌زند.
همچنین مأموران شهرداری همسو و همراه با دیگر مدیران دولتی، جملگی درمان و مداوای سگ را به فراموشی می‌سپارند تا ضمن انواع و اقسام قتل‌های فجیع، به ظاهر خود را از آلودگی‌های شرعی سگ رهایی بخشند. در حالی که به جای کشتار و قتل می‌توانند از تجربه‌های مثبت جوامع دیگر بشری در همین خصوص درس بگیرند و به سالم‌سازی محیط زیستِ حیوانات اقدام نمایند. چیزی که به حتم نتایج مثبت‌تری برای انسان‌ها در بر خواهد داشت.
با تمامی این احوال کارگزاران دولتی نمی‌توانند بین سگ‌های دوره‌گرد و سگ‌های آموزش دیده و خانگی فرق و فاصله‌ای بگذارند. چون آن‌ها در یک کلام طبق حکمی ازلی و ابدی همه‌ی این سگ‌ها را بلااستثنا نجس و آلوده می‌بینند. به همین دلیل هم مراکز درمانی و کلینیک‌های ویژه‌ی مداوای سگ در ایران گسترش نمی‌یابد. زیرا دولت در رویکردی سفسطه‌آمیز و بنا به گمان خویش نمی‌خواهد آلودگی را به گستره‌ی جامعه بکشاند. با همین بهانه‌گذاری‌ها به طور علنی آموزشگاهی هم برای آموزش و تربیت امروزی سگ سامان نمی‌پذیرد.
در کتاب‌های آموزشی ایران نیز رهنمود‌های لازم برای دوستی با سگ به فراموشی سپرده می‌شود. حتا مردم از آموزش‌های لازم جهت حفظ و نگهداری سگ جا مانده‌اند. آن‌ها نه تنها آداب و رسوم آپارتمان‌نشینی را از جایی و یا کسی نیاموخته‌اند، بل‌که با دستورالعمل‌های لازم جهت نگهداری سگ  بیگانگی دارند. در نتیجه نگهداری سگ در آپارتمان با مزاحمت‌های مکرر برای همسایه‌ها آشکار می‌گردد. حتا همسایگان برای رفع این مزاحمت به شهرداری متوسل می‌شوند. سپس با پیدایی مأموران شهرداری، آن‌ها خشونت همیشگی خود را در چنین موردی به کار می‌گیرند.
در ایرانِ جمهوری اسلامی خشونت و آزار نسبت به حیوانات پشتوانه‌ای از قانون و شرع را به همراه دارد. با این نگاه شاید قانون‌های مصوب را بتوان تغییر داد، اما تغییر احکام شرع به همین آسانی ممکن نخواهد بود. همچنان که حکومت‌هایی از نوع جمهوری اسلامی احکام بلاتغییر دین دولتی را بهانه می‌گذارند تا خشونت نسبت به سگ را مجاز بشمارند. آموزه‌های ناصوابی که چه‌بسا حضور ناخواسته‌ی خود را در ذهن شهروندان ایرانی نیز به نمایش می‌گذارد. چون همان‌هایی که اعدام‌های خیابانی رژیم را به تماشا می‌نشینند، کسانی هستند که خواسته و ناخواسته از پیش به نظاره‌ی خشونت‌های دیگر نشسته‌اند. شکی نیست که این خشونت‌های بی‌حساب، نیاز بیمارگونه‌ی ‌عده‌ای را برآورده خواهد کرد. با این رویکرد در پس صحنه‌ی نمایش‌هایی از این دست، کینه‌ و خشونت‌ نیز بر روان و ذهن شهروندان  دوام می‌آورد، بدون آنکه در جایی دوستی‌ و همدلی را قدر بدانند.
 س. اقبال / رادیو زمانه