زلزله
زیر میبرد
بی خبر چنین ذلیل میکند
ظلم به فقیر میکند
زلزله زورمی برد
ظلم به فقیر میکند
زلزله زورمی برد
زندگیات را درآنی به گور میبرد
آوار میکند دیواربر
شهروشهردار
بر خواب شهره وشهریار
بربازی گربه و موش
بر شیهه اسب و شتاب سوارکار
آوار میکند دیواربر
شهروشهردار
بر خواب شهره وشهریار
بربازی گربه و موش
بر شیهه اسب و شتاب سوارکار
سازت را سوت میکند
سرت به سکوت میبرد
سوق به هیچ میدهد
هاج میکند واج میکندچشم پرامید ترا به خاک میکند
شوق ترا پوچ میکند
پرت میکند ترا ز اوج آرزو
به قعر تار میبرد ترا و دنیایت را
جان شیرین ترا زنده به زیرخاک میکند
به خوان خود نشسته است مقتدرومفتخوار
میدود سگی به جستجوی یک نیمه جان
بومی کشد سمت سوی یک نفس
مانده زیر خرواری آوار
ترا ای انسان
بو میکشد به هرسو سگی با وجدان
بولدوزرها با بیرحمی نمیدهندت امان
بازار و بورس بستهاند بر آه تو راه.
۱۲ نوامبر ۲۰۱۷