تاریخ ایران زمین، تاریخی سراسر حماسی و مشحون از پهلوانی و سلحشوری است که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه خود مهر جاودانگی به آن زده است و شاید اگر فردوسی در دوران معاصر وجود داشت، نام "جهان پهلوان تختی" را هم در ردیف قهرمانان و پهلوانان اساطیری و افسانهای کتاب خود قرار میداد.
در بین همه شخصیتها و پهلوانان اساطیری شاهنامه فردوسی، نامهایی همچون رستم، سهراب، اسفندیار، زال، سام، نریمان، بهرام، بیژن، گیو، گودرز، توس، کیکاووس، گرشاسب، گشتاسب، کاوه آهنگر، آرش کمانگیر و سیاوش، بیش از دیگران میدرخشد و این آخری که به "خون سیاوش" و "مرگ سیاوش" نیز معروف است، به خاطر زندگی پاک و منزه و مرگ مظلومانه و ناجوانمردانهاش میتواند شخصیتی نزدیک و مثال زدنی برای جهان پهلوان تختی دوران معاصر ما باشد. بچه جنوب شهر و شهرری که باشی هر سال روز 17 دی برایت یک روز خاص است. 47 سال است که 17 دی روز خاصی نه تنها برای بچههای جنوب شهر بلکه برای کل ایران است. 17 دی هر سال قبرستان پیر «ابن بابویه» میزبان مردمی است که برای دیدار با جهان پهلوانی بزرگ از همه جای ایران به جنوبیترین نقطه پایتخت میآیند.
سالهاست تختی برای مردم این دیار خیلی بیشتر از یک قهرمان المپیک ارزش دارد. ورزش این کشور و به خصوص کشتی، قهرمان المپیک به خودش زیاد دیده اما «آقا تختی» یک نفر است برای ملت. سالهاست همه از قهرمانیهای بچه خانی آبادی صحبت میکنند که اصالتاً همدانی است.
سالهاست همه از بوئین زهرا، زلزله، گلریزان جهان پهلوان و کشتی معروف تختی در مسابقات جهانی صحبت میکنند، سالهاست وقتی حرف از مردانگی میزنند تختی مثال تمام مثالهاست.
قهرمان، پهلوان، جوانمرد، جهان پهلوان، آقا تختی و ... اینها تمام القاب آقای اسطوره است، اما برای مادر؛ غلامرضا، غلامرضاست. کودکی که در عین نداری دارا شد از همه داراییها، قهرمانی که سر خم نکرد مقابل علیحضرتی که برای او یکی بود مثل همه!
جالب است که در این سالها کمتر کسی از قهرمانیهای آقای قهرمان صحبت میکند، (تختی از لحاظ تعداد مدال جهانی و المپیک (7 مدال) و استمرار مدال آوری ( 11 سال) در تاریخ ورزش ایران رکورددار است) انگار برای مردم تختی بیشتر پهلوان بود تا قهرمان. برای مردمی که قهرمانانشان از پردههای سینما میآمدند تختی واقعیتر از واقعیت بود و همین موضوع باعث شد تختی هیچ وقت مُرده نباشد.
شاید 47 سال زمان زیادی باشد برای اینکه از این نفر تعریف کرد، اما در مورد تختی این قضیه صدق نمیکند. انگار هرچقدر از فُوت تختی میگذرد مردم بیشتر او را نمیشناسند و هنوز برای همه این سوال وجود دارد که «چرا؟».
تختی فقط یک نام نیست بلکه کلید واژه ای است که شنونده را ارجاع میدهد به منش پهلوانی و خصلت های جوانمردانه.
راز مرگ جهان پهلوان چه بود؟
تاریخ ایرانی در این باره می نویسد: 47 سال از مرگِ غلامرضا تختی قهرمان کشتی ایران میگذرد اما هنوز هم در سالمرگِ او پرسشی تکرار میشود. پرسشهایی که مرگِ رازآلودِ او در دیماه 1346 را در هالهای از ابهام فرو میبرد. روزنامهها هنوز هم از «راز» مرگ او مینویسند، اما چیزی که مهم است مرام و مردانگی این قهرمان مردمی است و این که چرا از میان این همه قهرمان تنها تختی است که نامش ماندگار شده؟
«قهرمانِ مردم» نامی برازندۀ او بود. هرچند از بسیاری از قهرمانان تاریخ ورزش ایران کمتر مدال گرفت و در سالهای آخر در میادین ورزشی کمتر پیروز شد، اما وقتی شکست هم خورد روی دستِ مردم شهر به خانه رفت. ورزشکاری که از سالنها و زورخانههای جنوب شهر [خانیآباد] به ورزش پا گذاشته بود و دل در گرو نهضت ملی داشت. قهرمانی که نه تنها در رقابت با خارجیها برای ملتش افتخار آفرید که در سختی روزگار هم مردمانش را تنها نگذاشت و بسیاری او را با نهضتی بزرگ که برای یاری مردم زلزلهزده بویینزهرا به راه انداخته بود به یاد میآورند.
غلامرضا تختی چنین جایگاهی داشت که وقتی خبر مرگ رازآلودش که برخی حتی گفتند خودکشی کرده در هتل آتلانتیک تهران دهان به دهان گشت و راهی به صفحاتِ نشریات گشود، کمتر کسی باورش کرد.