«استفان هاوکینگ»، این دانشمند بزرگ از میان ما رفت. کسی که با وجود ابتلا به بیماری کشنده آمیوتروفیک لترال اسکلروزیس بیش از ٥٠ سال، با شکوه تمام در میان کیهان و کهکشانها زندگی کرد و توانست دریچههای نوینی بهسوی بشریت بگشاید، دیگر در میان ما نیست.
بیشک هاوکینگ با تواناییهای خارقالعاده خود منشأ دستاوردهای زیادی برای نوع بشر بوده است.
او نهتنها وارد تخصصیترین جنبههای کیهانشناسی شد، بلکه با چاپ کتابهای مشهور و پرفروشی مانند «تاریخچه زمان» به نشر علم در توده مردم نیز کمک شایانی کرد.
او حتی برای بچهها نیز کتاب نوشت و با شرکت در فیلمهای مستند، پیچیدهترین مفاهیم علمی را به زبانی ساده برای ما بیان کرد.
بهطور خلاصه میتوان گفت که استفان هاوکینگ نوری بر بشریت افکند. این نور همهجانبه بود. حتی او با تابش مشهور هاوکینگ، سیاهچالههای عبوس و تیره را نیز روشن کرد و نشان داد حتی سیاهچالهها نیز تاریک تاریک نیستند. هاوکینگ گرچه روی صندلی چرخدار نشسته بود، اما با ذهن خود تمام کیهان را طی کرد. فراتر از همه اینها اما هاوکینگ یک الهامبخش و مشوق انسانها بود. همه ما در بسیاری از برهههای زندگی از رسیدن به هدفی که داریم و باید برای آن تلاش کنیم مأیوس میشویم و کنار میکشیم. تلاشهایمان را متوقف میکنیم و اینگونه خود را به روزمرگی میسپاریم.
بهخصوص اگر یک بیماری، نقصانی نیز برای ما بهوجود آورد این موضوع دوچندان خواهد شد. هرروز در کلینیک وقت زیادی از ویزیتها به این موضوع اختصاص مییابد تا به بیماران یاد بدهیم که بیماری مانعی برای پیشرفت نیست و شما باید به داشتههایتان توجه کنید و هویت خود را با نداشتههایتان یکی نکنید. از منظر یک پزشک، کسی مثل هاوکینگ بهترین مثال برای تحقق این حرفها بهشمار میآید. بیماری آمیوتروفیک لترال اسکلروزیس صرفا یک بیماری کشنده نیست، بلکه بهشدت ناتوانکننده نیز هست؛ یعنی در همان دورهای که فرد مبتلا به این بیماری بوده و در قید حیات است، بهشدت ناتوان میشود.
پس هاوکینگ تمام بهانههای لازم برای ناموفقبودن را داشت، اما او نهتنها ناامید نشد، بلکه بیماری خود را تبدیل به یک فرصت کرد. جهان را بهجای اینکه با پای خود بپیماید، با ذهن خود پیمود و اینگونه به یکی از سمبلهای مبارزه و تلاش برای همه جهانیان تبدیل شد. آخرین نکته که باید به آن اشاره کنم همانا گستردگی تجربیات هاوکینگ بود. همانطور که گفتم، او فقط به فیزیک نظری اکتفا نکرد. به نویسندگی نیز رو آورد.
از سوی دیگر خود را با تمام قدرت درگیر موضوعات روز بشری کرد. در مورد هوش مصنوعی، پیامی از فضا و حتی مقولات مذهبی اظهارنظر کرد؛ اظهارنظرهایی که گرچه گاه جنجالی بودند، اما عمق بینش و دغدغههای او را نشان میدادند. اکنون با رفتن او جهان یکی از سرمایههای خود را از دست داده است. در اهمیت مقام او همین بس که او وارث کرسی شوالیه بزرگ یا همان استاد اعظم، ایزاک نیوتن، در کمبریج بود. معلوم نیست با مرگ او جهان تا چه مدت باید در انتظار نیوتنی دیگر باشد.
عبدالرضا ناصرمقدسی- متخصص مغز و اعصاب