خمینی با جعل جمهوری اسلامی که « جمهوری » در آن جز نامی نبود، فرقه ای مذهبی بنیاد نهاد و مریدانی را که بسیاری از آنها را نمی شناختیم و هنوز هم بسیاری را نمی شناسیم، بر جان و مال ملت ایران مسلط کرد. اینها برای دو کار دور هم جمع شده بودند: یکی تحمیل ایدئولوژی به ملت و دیگری چپاول. اهمیت دومی از اولی کمتر نبود که هیچ بیشتر هم بود و در نهایت هر جا اختلافی پیدا شد، دومی حق تقدم پیدا کرد.
خلاصه اینکه فساد و اختلاس آنچنان بالا گرفت که هرچه خواستند به دستور رهبری کش ندهند نشد و کار آنقدر کش آمد که رژیم را به بن بست کشاند و اکنون جمهوری اسلامی با بحران های جدی روبروست و یکی از آنها بحران اقتصادی است. در این شرایط حکومت کماکان توانایی جلوگیری از اختلاس و دزدی های هزارفامیل درون خود را ندارد، در عوض کمربند ها را برای ملت سفت کرده و هر روز از ممنوعیت ورود برخی از اقلام خبر می دهد از آن جمله اخیراً فقط ورود ۱۴۰۰ قلم کالا ممنوع شده که در آن اقلامی مانند زعفران، خاویار ، گوجه فرنگی، سرکه، پنیر و فرآورده های شیری به چشم می خورد که موجب تأسف بسیار است که کشور پهناوری مثل ایران باید وارد کننده این اقلام باشد. تمامی داستان مضحک است. به روز امروز افتاده ایم و تازه خبر می شویم که در شرایط بحرانی ارز مملکت را خرج چه چیزهایی می کنند.
اگر بخواهیم تمام برنامه ی اقتصادی خمینی چی ها را خلاصه کنیم می شود جایگزینی تولید با واردات. یعنی تخریب زیرپایه، به نفع بخشی که بیشترین و بی زحمت ترین راه را برای سؤاستفاده فراهم می آورد. در این سال ها سیستم دلالی کارخانه های ما را تعطیل کرد، کشاورزان ما را از قبیل برنجکاران و چایکاران و غیره را با واردات بیجا مأیوس و فقیر و خانه نشین کرد. حال که رسیده ایم به ته چاه، روحانی با نطق های شداد و غلاظ از دو شیفته و سه شیفته کار کردن کارخانه ها دم می زند، کدام کارخانه ها؟ شما که همه را به تعطیلی کشاندید. کارخانه ها را مثل غنیمت جنگی بین ملاها تقسیم کردید، عده ای از این بابت ارز گرفتند و بعد هم کارخانه ها را فروختند و زمین ها را برج، پاساژ و پارکینگ کردند.
ملایان مفتخور که به حاجی های که از سیری شکمشان می ترکد و به اصطلاح مستطیع هستند دلار به قیمت دولتی میدهند تا هر جنس لوکسی که می خواهند وارد کنند و اگر هم نکردند، کسی از آنها جواب نمی خواهد، درحالیکه بیش از ۵۰ درسد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند.
در چپاول ثروت ملی هیچیک از جناح های حکومتی بیکار ننشسته اند ولی نقش هیأت مؤتلفه که از حلقه های مهم مریدان خمینی تشکیل شده، بسیار بارز و روشن است. چنانکه حتا کوشش محمد خاتمی که نقی به آنها زد به جایی نرسید. وی خطاب به آنها گفت : شما ( مؤتلفه اسلامی و شخصیت های مبارز تشکل های اسلامی همسو) برای بدست آوردن امتیازات دنیایی تلاش نمی کنید چون در آن روزهایی مبارزه زندان و شکنجه و محرومیت داشت (در رژیم سابق) شماها آمدید به صحنه و امتحان دادید. ( پیام ایران شماره ۹- تابستان ۱۳۸۲ ویژه ی بررسی گروه های اسلامی حاکم)
این اغراق نیست اگر بگویم از اول انقلاب دار و دسته هیأت مؤتلفه بر بازرگانی خارجی پنجه انداخته و تا به امروز همچون زالو خون ملت را مکیده است. نمونه ی شاخصش عسگر اولادی و برادرش و بعد هم پسرش که به میلیاردرهای بزرگ خاورمیانه تبدیل شده اند. اسدالله خان حتی به میلیاردر شدن خود می بالد. چرا نکند؟ چاپیده و جوابی هم که نباید به کسی پس بدهد.
خاموشی به عنوان رئیس اتاق و اسدالله عسکراولادی و علاءالدین میرمحمدصادقی، یاران دیگر هیأت مؤتلفه از سال ۵۹ وارد حیطه ی بازرگانی شدند و تا امروز اختیار این حوزه را در دست دارند.
درسال ۱۳۸۴ خاموشی جای خود را به محمد نهاوندیان معاون اقتصادی شورای امنیت و از اعضای هیأت مؤتلفه داد و همچنان دیگر اعضای هیأت مؤتلفه از جمله علاءالدین میرمحمد صادقی، اسدالله عسگراولادی، یحیی آل اسحاق، علی عبداللهیان و علینقی خاموشی بر کرسی ریاست ۱۴ اتاق مشترک بازرگانی خارجی تکیه زدند. یعنی اختیار میلیاردها دلار تجارت خارجی را در دست گرفتند و از قبل این انحصار که فقط به زورگویی سیاسی متکی است، تا به امروز میلیاردها دلار اندوخته اند.
اتاق های مشترک بازرگانی ایران وکانادا، ایران و کره جنوبی، ایران و عمان، ایران و افغانستان، اکو، ایران و عربستان سعودی، شورای ایران و قطر و شورای ایران و بحرین مجموع هشت اتاق و شورایی را تشکیل می دهند که ریاست آنها برعهده یک نفر آنهم میرمحمدصادقی است.(۲)
یحیی آلاسحاق در تابستان سال ۱۳۹۰ با دعوت از چند اقتصاددان سنگبنای تشکیل شورای مشورتی اقتصاددانان را گذاشت که بتوانند چپاول و غارت آنها را توجیه و تفسیر کنند. در این شورا اشخاصی همچون مسعود نیلی، موسی غنینژاد، داوود دانشجعفری، فرهاد نیلی و حسین عبدهتبریزی هر هفته در اتاق تهران جمع میشدند تا اینکه موفق شدند تحقیق جامعی درباره اقتصاد ایران منتشر کنند. در این مدت موسی غنی نژاد با پشتیبانی بی چون و چرا از اقتصاد نئولیبرالی و ضدیت و عناد با مصدق و ملیون، خدمات خود را به اتاق و صاحبان آن عرضه کرده است و برای چپاولی که نه لیبرال است و نه حتی قانونی، تئوری تراشیده.
از یاد نمی بریم احمدی نژاد که همواره از پشتیبانی هیات مؤتلفه برخوردار بود در آخرین ماههای دولت خود هیات مؤتلفه را مهمترین عامل شکست سیاستهای اقتصادی خویش اعلام کرد و رفت. بعد از هشت سال، فقط اعتراف کرد که کارها تقصیر که بوده و خودش هیچ نکرده. این دیگر نهایت درجه ی کاردانی در مملکت داری بود که از این جماعت دیدیم.
مشخص است که این حکومت با این طرز تفکر و اتکا به گروه های فاسد و چپاولگر، نمی تواند با سخن های بیهوده و ادعاهای واهی و عوامفریبانه مشکل را چاره کند. نمیتواند چون در حقیقت مشکل اصلی وجود خودش است. حال که موقعیت تنگ شده، پول در بساط نیست و مردم را نمی توان فریفت. نظامی که بر دزدی تکیه دارد، دیگر نه راهی برای راضی کردن مردم به همان لقمه نانی که جلویشان می انداخت، دارد و نه توان مقابله با فشار خارجی را. نمی تواند از مهلکه ای که در آن افتاده جان سالم بدر ببرد و محکوم به مرگ است.
حال که صحبت از تحریم است، مختصری از گذشته بگویم تا خوانندگان بدانند که هیچ تحریمی به خودی خود کافی نیست تا اینکه ملتی را به زانو دربیاورد.
در زمان حکومت مصدق نیز ما با تحریم روبرو بودیم ولی دولتمان دولت بود، مسئولانمان درستکار بودند، کارشناسانمان کارشناس بودند و آنچه سرلوحه ی کارهای دولت بود، سعادت ملت ایران بود، نه چیز دیگر. در آن شرایط صادرات ما بر واردات ما پیشی گرفت و همین موجب شد که نه تنها بهای ریال تغییری نکرد، بلکه از رکود بازار و تعطیلی کارخانه ها هم خبری نبود، مایحتاج اولیه ی مردم هم در بازار فراوان بود، دقیقاً از محل تولید داخلی. مصدق با تجدید نظر در سهمیه بندی بازرگانی خارجی در ۵ دیماه ۱۳۳۰ مقرر داشت که دولت فقط ۳۶ قلم کالاهایی که مردم نیاز مبرم دارند ازمحل ارزهای صادراتی به بازرگانان بفروشد و برای واردات کالاهای مجاز دیگر می بایست از بازار آزاد ارز تهیه شود. با تأسیس بانک صادرات به تشویق صادرات و تطبیق مواد صادراتی با استانداردهای بین المللی کرد. از دیگر اقدامات وی در این جهت باید به موارد زیر اشاره کرد: گسترش بازرگانی پایاپای به کشورهای دیگر – گسترش و بهبود تولیدات کشاوری – افزودن سرمایه بانک کشاوری به منطور وام دادن به کشاورزان – کوشش برای بازگشایی کارخانه ها و مؤسسات تولیدی تعطیل شده یا در حال رکود – گسترش بهره برداری از معادن و کوشش برای بهبود سطح زندگی طبقات زحمتکش.(۱)
از کمک خواستن از متخصصان کاردان خارجی هم ابا نداشتیم. مصدق اقدام به فراخواندن دو کارشناس اقتصادی معروف جهان دکتر شاخت آلمانی و کامیل گوت بلژیکی کرد که هر دو هم به کاردانی و هم به بی غرضی و بی طرفی شهره بودند. نتیجه ی این مشاوره و کوشش های متخصصان ایرانی، لوایح و اصلاحاتی بود که مصدق به تصویب رساند. تنها دوره ای که اقتصاد بدون نفت داشتیم و اقتصاد کشورمان خوب هم کار می کرد.
مثال آوردم که فکر نکنید که خارجی می تواند با تحریم و این کارها هر چه خواست به ما تحمیل کند. اگر مملکت درست اداره شود، خودمان از عهده ی حل همه ی مشکلات برمی آییم. بدانیم که مشکل اصلی ما سیاسی است و باید خودمان حلش کنیم، کس دیگر دلش به حال ما نسوخته است. نسوزد، احتیاجی هم به کسی نداریم، فقط اختیارمان باید دست خودمان باشد. دست خودمان، یعنی دست ملت، یعنی دست دولتی که نماینده و خدمتگزار و غمخوار ملت است.
۲۰۱۸ Jul 1st Sun – یکشنبه، ۱۰ تیر ۱۳۹۷
—
۱- دکتر انور خامه ای -اقتصاد بدون نفت ، ابتکار بزرگ دکتر مصدق- (بخش پی ریزی اقتصاد بی نفت) انتشارات ناهید. تهران ۱۳۷۵
۲-خبرگزاری جمهوری اسلامی
http://www.irna.ir/fa/News/80605619/%D8%B3%
منبع: ایران لیبرال