عدهای قاتل، رئیسجمهور یا رهبر شدند / صاحب کشور شدند
این میان من ملتم یا امتم یا منترم! خاک عالم بر سرم
خاک عالمْ بر سرم
انقلابی کردمُ شد غرق ماتم کشورم,
خاک عالم بر سرم.
تازه فهمیدم بلانسبت که خیلی هم خَرَم.
خاک عالم بر سرم
همچو مرغی پر کشیدم از قفس، جان خودم!
حال آسوده شدم!!
هم قفس شد تنگتر، هم کنده شد بال و پرم!
خاک عالم بر سرم.
حکم کردندم بگویم «مرگ بر شاه» آن زمان,
گفتمُ کردم فغان
شاه مرد و من به مرگ خویشتن هم حاضرم!
خاک عالم بر سرم.
حکم کردندم بگو «الله اکبر» روی بام
رفتم و گفتم مدام
حال بی «الله,» مانده، زیر بار اکبرم!
خاک عالم بر سرم.
گفت آقا: "ضد آمریکا" بده دائم شعار
هی زدم آنرا هوار.
گفت خود پنهان به آمریکا که: "لاکن نوکرم!" !
خاک عالم بر سرم.
عدهای قاتل، رئیسجمهور یا رهبر شدند
صاحب کشور شدند
این میان من ملتم یا امتم یا منترم!
خاک عالم بر سرم
چون رئیسجمهور را بینم، بیفتم در عذاب
میکنم خود را خراب
همچنین زهرهترک از دیدن آن رهبرم
خاک عالم بر سرم
مالکِ پائین اندامم، فقیه حاضر است
چارچشمی ناظر است
هم به شورتم کار دارد، هم به وضع بسترم
خاک عالم بر سرم
گفتهْ آقا عشقبازی نیست بعد از این مجاز
من که دارم اعتراض
پس تحصن کردهام زیر پتو با دلبرم!
خاک عالم بر سرم
ای که پرسی روزگارم غرق وحشت یا غم است؟
وحشت و غم باهم است
خشتکِ خیسم ببین، بنگر به چشمان ترم
خاک عالم بر سرم.
خاک عالم بر سرم.
تازه فهمیدم بلانسبت که خیلی هم خَرَم.
خاک عالم بر سرم
همچو مرغی پر کشیدم از قفس، جان خودم!
حال آسوده شدم!!
هم قفس شد تنگتر، هم کنده شد بال و پرم!
خاک عالم بر سرم.
حکم کردندم بگویم «مرگ بر شاه» آن زمان,
گفتمُ کردم فغان
شاه مرد و من به مرگ خویشتن هم حاضرم!
خاک عالم بر سرم.
حکم کردندم بگو «الله اکبر» روی بام
رفتم و گفتم مدام
حال بی «الله,» مانده، زیر بار اکبرم!
خاک عالم بر سرم.
گفت آقا: "ضد آمریکا" بده دائم شعار
هی زدم آنرا هوار.
گفت خود پنهان به آمریکا که: "لاکن نوکرم!" !
خاک عالم بر سرم.
عدهای قاتل، رئیسجمهور یا رهبر شدند
صاحب کشور شدند
این میان من ملتم یا امتم یا منترم!
خاک عالم بر سرم
چون رئیسجمهور را بینم، بیفتم در عذاب
میکنم خود را خراب
همچنین زهرهترک از دیدن آن رهبرم
خاک عالم بر سرم
مالکِ پائین اندامم، فقیه حاضر است
چارچشمی ناظر است
هم به شورتم کار دارد، هم به وضع بسترم
خاک عالم بر سرم
گفتهْ آقا عشقبازی نیست بعد از این مجاز
من که دارم اعتراض
پس تحصن کردهام زیر پتو با دلبرم!
خاک عالم بر سرم
ای که پرسی روزگارم غرق وحشت یا غم است؟
وحشت و غم باهم است
خشتکِ خیسم ببین، بنگر به چشمان ترم
خاک عالم بر سرم.
شعری از هادی خرسندی