به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۹

بررسی تاثیر کودتا بر ادبیات

 چگونه شعر یک نسل «زمستان شد»؟
نخستین اثر اخوان بعد از کودتا، کتاب «زمستان» بود. شعر «زمستان» گزارشی اندوه‌بار است از جو افسرده‌ی حاکم بر جامعه در آن روزگار. بسیاری دیگر از اشعار کارنامه‌ او، روایت از دست رفتن آرمان‌ها و شکست سنگین سیاسی پس از کودتا هستند.  خاصه آنکه عناصری در شعر اخوان بود که به آن جلوه‌ای ملی و میهنی می‌بخشید و از این منظر وی در نزدیک‌ترین اردو به اردوی «مصدق» تبعیدشده، اقامت می‌کرد. همین تفکر شاید منجر شد به موخره‌ مفصل کتاب «از این اوستا». «اخوان» در پی آن بود که دست به دامن زردشت و مزدک شود و امید از دست رفته را احیا کند.

   کودتای 28 مرداد 32 یکی ازرویدادهای تلخ سیاسی- اجتماعی است که برادبیات معاصر ایران تاثیر فراوانی گذاشته است. در این مطلب نظر متخصصان حوزه ادبیات درباره تاثیرهای مهم این رویداد بر شعر معاصر فارسی را بررسی می‌کنیم. برای یافتن تاثیر این رویداد، باید به ادبیات قبل و بعد از کودتا مورد توجه واقع شود. 
منظور از ادبیات قبل از کودتا، مسائل مربوط به شعر از شهریور 1320 –سقوط رضاشاه- تا 28 مرداد 1332- وقوع کودتا- است و ادبیات پس از کودتا هم شامل شعر و مسائل مربوط به آن از کودتا تا 1342 –سال اصلاحات ارضی و آغاز دوره‌ای متفاوت- است.
 از برجسته‌ترین نمونه‌های تاثیر کودتای 28 مرداد بر ادبیات معاصر می‌توان به رشد روزافزون سمبولیسم اجتماعی در شعر فارسی پس از کودتا، به‌ویژه شعر آزاد، و بیان مضامین اجتماعی با زبانی نمادین اشاره کرد. 
در این دوره شعر آزاد، رونق گسترده ای می‌یابد، شعر میانه رو جامعه گرا، که شاخه جدیدی از شعر رمانتیک است، تحت تاثیر کودتا پدید می‌آید و همچنین فضای حاکم برداستان‌های نوگرای پس از کودتا، آکنده از یاس، بدبینی و پوچ‌گرایی است.
 صادق هدایت که از نویسندگان قبل از کودتاست، شدیداً مورد توجه نویسندگان پس از کودتا واقع می‌شود.

     «هر انقلاب اجتماعی یک انقلاب ادبی را نیز به دنبال دارد.» شمس لنگرودی در کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو»، به این گزاره اشاره می‌کند و در جای جای تاریخ شعر امروز به دنبال اثبات این حکم می‌رود. 
کودتا نیز به عنوان یکی از اتفاقات بسیار مهم که تاثیر قابل توجهی بر فضای جامعه در آن روزگار می‌گذارد باعث بروز تغییرات مهمی در ادبیات می‌شود. 
از مهم‌ترین شاعران این دوره که شعر آنها قبل و بعد از کودتا تغییرات قابل توجهی داشت می‌توان به احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، نصرت رحمانی اشاره کرد.

کودتا کارنامه شاعران را به پیش و پس از خود تقسیم کرد
     شاید اگر کودتا رخ نمی‌داد، «نصرت رحمانی» هم امروز برای ما شاعری بود هم‌رده‌ «کارو». یعنی شاعری با نوعی سیاه‌نگری رمانتیک/ سانتیمانتال. 
هرچند «رحمانی» از بدو شاعری‌اش با زبانی پخته‌تر و فرم‌هایی قابل‌دفاع‌تر از امثال «کارو» به میدان آمده‌بود. 
«رحمانی» در سال 1333 مجموعه شعر «کوچ» را منتشر کرد. او با رویکردی اعترافی، ناامیدی خود از بهبود اوضاع و پناه‌بردن به دامن افیون و الکل را فریاد می‌زند. 
در شعر «رحمانی» روند تاریکی و سیاه‌اندیشی، روندی تصاعدی می‌یابد. شعرهای آتی او نیز ماهیتی افشاگرانه و آکنده از ناامیدی دارند. اما در تمام اشعار رحمانی در این دوره چند عنصر مشترک هست: سرخوردگی، یاس از بهروزی و اعتراف به شکست. 
«رحمانی» یک ویژگی منحصربه‌فرد دیگر هم دارد: او جناح اپوزیسیون را هم مدام متهم به بی‌کفایتی می‌کند و وعده‌ها و ایده‌های آنان را نیز به تلخی نقد می‌کند

     نیما»، در سال 1332 شعر مشهور «دل فولادم» را نوشته است. شعری که راوی آن گویا معترضی عاصی و دست از جان شسته است که شکست‌خورده از رویارویی با لشکر خصم از راه رسیده، به مبارزه می‌پردازد. این عصیان اندک‌اندک بدل به اندوهی عمیق می‌شود که در کارنامه‌ شعری «نیما» پس از کودتا، یکی از عناصر تقریباً ثابت و تاثیرگذار نوشتار اوست. او خشم را با اندوه تعویض می‌کند و لحنی توصیف‌گر را برای شعرش برمی‌گزیند.
 لحنی که کم و بیش تا پایان عمر او در شعرش لحن غالب است. «هست شب» را نیما در سال 1334 سروده است. او در توصیف این شب سمبلیک، با ایجازی مثال‌زدنی به فضایی گوتیک می‌رسد که شاید بیانگر ترس‌خوردگی و یاس جامعه‌ روشنفکری ایران، بعد از دوران کودتا باشد: «با تنش گرم، بیابان دراز/ مرده را ماند در گورش تنگ/ به دل سوخته‌ی من ماند/ به تنم خسته که می‌سوزد از هیبت تب!/ هست شب. آری شب». 
با این حال پخته‌ترین آثار «نیما» در دوران پس از کودتا خلق شدند. او نه منشی ایدئولوژیک را برای شعرش در نظر گرفت و نه در برخورد با تجدید دوران استبداد، به کنشی رمانتیک روی آورد. بیشترین تلاش او در این زمینه بود که با بیانی سمبلیک، آنچه که باید گفت را بگوید.

     «شاملو» در کتاب‌های پیش از کودتایش، نتوانسته بود خود را در جایگاه شاعری تاثیرگذار و قابل اعتنا تثبیت کند. نه «آهنگ‌های فراموش‌شده»، نه «آهن‌ها و احساس» و حتی نه «قطعنامه» با تمام پیشرفت‌هایی که در شعرهایش مشهود بود، نتوانسته بودند «شاملو» را به جایگاهی که رفته‌رفته پس از کودتا بدان دست یافت، نزدیک کنند. اگرچه مثلاً در شعری چون «تا شکوفه‌ی سرخ یک پیراهن» که در سال 1329 سروده شده بود، رگه‌هایی از روحیه‌ی مبارزه‌جویی و انقلابی‌گری را می‌توان در شعر او دید، اما مسلماً او با کتاب «هوای تازه»(1336) پیله دراند و پس از آن قله‌های شعر دوران خود را یکی پس از دیگری فتح کرد و بدل به چهره‌ای اسطوره‌ای شد. 
«شاملو» هم البته پس از کودتا روایتگر شکست و ناامیدی موجود است، اما زبان فخیم حماسی او، و موقعیت ابر انسانی راوی اشعارش، پیوسته او را شکست‌خورده‌ای نشان می‌داد که دوران استبداد را دوران گذار می‌داند و حتی گاهی با ساده‌ترین لحن ممکن شعار آکنده از امیدش را سر می‌دهد که «آخرش یه شب/ ماه می‌آد بیرون». نسل از پی نسل، شعر «شاملو» توسط مردم و اهالی ادبیات به عنوان سیاسی‌ترین شعر ایران معرفی و پذیرفته شد. شعری که شکست را عجالتاً پذیرفته، اما در متن خود به تجدید قوا می‌پردازد تا دوباره به تاریکی‌ها حمله‌ور شود.

     در کتاب «ارغنون» که به سال 1331 منتشر شد، «اخوان ثالث» هنوز از شعر کلاسیک دل نکنده بود. اما شعرهایی چون «تسلی و سلام» یا «دعوت» در دل همین سبک قدیمی، رنگ و بویی انقلابی و سیاسی داشتند. کودتای 28 مرداد برای «اخوان» یک شکست تمام‌عیار بود. 
شکستی که تا سالیان سال نتوانست از اندوه آن خلاص شود و به همین دلیل بدل شد به ثابت‌قدم‌ترین روایت‌گر شکست و زوال ایدئولوژیک. 
نخستین اثر او بعد از کودتا، کتاب «زمستان» بود. شعر «زمستان» گزارشی اندوه‌بار است از جو افسرده‌ی حاکم بر جامعه در آن روزگار. این تم بارها و بارها در موقعیت‌های تمثیلی و بینامتنی در آثار دیگر «اخوان» تکرار شد: «کتیبه»، «میراث»، «آخر شاهنامه»، «قصه‌ شهر سنگستان»، «مرد و مرکب» و بسیاری دیگر از اشعار کارنامه‌ او، روایت از دست رفتن آرمان‌ها و شکست سنگین سیاسی پس از کودتا هستند. 
خاصه آنکه عناصری در شعر اخوان بود که به آن جلوه‌ای ملی و میهنی می‌بخشید و از این منظر وی در نزدیک‌ترین اردو به اردوی «مصدق» تبعیدشده، اقامت می‌کرد. همین تفکر شاید منجر شد به موخره‌ مفصل کتاب «از این اوستا». «اخوان» در پی آن بود که دست به دامن زردشت و مزدک شود و امید از دست رفته را احیا کند.

     شمس لنگرودی اما در این باره می‌گوید: «در واقع شاعران پس از کودتای ما دو دسته‌اند. یک دسته شاعران ایدئولوژیک هستند با گرایش‌های ایدئولوژیک و یک دسته شاعرانی‌اند که گرچه شاید پیش از کودتا گرایشی به ایدئولوژی داشته‌اند، اما پس از کودتا ایدئولوژی‌شان را رها می‌کنند و به زندگی می‌چسبند. 
یعنی آرای‌شان دیگر با پیش‌داوری همراه نیست. هنرمند ایدئولوژیک، حرکات و رفتار و افکارش با پیش‌فرض و پیش‌داوری همراه است. در حالی‌که هنرمند غیرایدئولوژیک بدون پیشداوری به اتفاقاتی که می‌افتد، عکس‌العمل نشان می‌دهد؛ کسی مثل نیما در تمامی زندگی‌اش آدمی ایدئولوژیک بود و اساساً ایدئولوژی او را حفظ می‌کرد. «دل فولادش» را نیز از ایدئولوژی می‌گرفت.
 گاهی هم شاید ایدئولوژیک عمل نمی‌کرد اما می‌ترسید اگر ایدئولوژی را از او بگیرند، فرو بریزد. این شاعران انگار پایشان روی زمین بند نیست، انگار بدون ایدئولوژی فرو می‌ریزند. از این زاویه آدم‌هایی مثل نیما، سیاوش کسرایی و دیگران، شعرها و حرفشان این است که ما شکست نخوردیم و دوباره بلند خواهیم شد، چرا که یک پلات- فرمی دارند. یک تابلویی سر راه دارند که قرار است به آن برسند. پس در شعرهای این شاعران کمتر مفهوم شکست وجود دارد. اگر هم هست به گونه‌ای بیان می‌شود که شکست مقدمه پیروزی است.
 اما زمانه خود را در شعر غیرایدئولوژیک نشان می‌دهد که بهترین نمونه‌اش همین شعر اخوان است. اخوان به این معنا ایدئولوژی نداشت. یک گرایش‌هایی البته داشت، اما ایدئولوژیک نبود. همان‌طور که توللی یا نصرت رحمانی و نادر نادرپور. 

این است که زمانه و آن دوران و حال و اوضاع پس از کودتا در شعر این شاعران نمود پیدا می‌کند. در واقع بازسازی واقعیت در شعر این‌ها اتفاق می‌افتد – که البته ربطی به بد بودن یا خوب بودن شعر ندارد- در شعر نصرت رحمانی است که واقعیت خود را عریان نشان می‌دهد. 
برای اینکه مردم آن روزگار آنطور زندگی می‌کردند، آن خواسته‌ها را داشتند. در حالی‌که در شعر نیما خواسته‌های مردم معلوم نیست. یک کلیاتی است که از زاویه دید ایدئولوژیک به واقعیت نگاه می‌کند و امیدوار است که شکست نخورد.»

هادی عیار/ روزنامه سپید