امسال روز جهانی کارگر و روز معلم را در شرایطی گرامی میداریم که مردم ایران و جهان به شدت درگیر ویروسی کشنده به نام کووید ۱۹ هستند و تا این لحظه بر مبنای اطلاعات اعلام شده در سایت دانشگاه جان هاپکینز، ۳ میلیون و ۱۸۷ هزار و ۹۱۹ نفر را مبتلا کرده و جان ۲۲۶ هزار و ۷۷۰ نفر را گرفته است. ویروسی که هنوز مشخص نیست چگونه منتشر شد و چرا دولت ها نتوانستند جلوی گسترش آن را بگیرند.
هم چنین بر مبنای آمارهای رسمی سراسر دروغ ایران، تا به حال حداقل ۹۳ هزار و ۶۵۷ نفر در ایران مبتلا شده و ۵ هزار و ۹۵۷ نفر کشته شدهاند، در حالی که گفته میشود آمار واقعی مبتلایان و کشته شدگان در خوش بینانه ترین وضعیت چندین برابر این تعداد است و حکومت با مهندسی اطلاعات یا حذف شهرهایی، آمار مبتلایان و کشته شدگان غیر واقعی را اعلام می کند.
در این شرایط هزاران نفر از ضعیف ترین طبقات و اقشار جامعه در ایران و جهان بیکار شده و از حداقل های زندگی خود محروم شده اند. هم چنین خشونت خانگی به شدت افزایش یافته و بیداد میکند و زنان در تعدیل نیروهای انسانی جزو اولین گروهی هستند که بیکار خواهند شد و از دو سو مورد تبعیض و تحقیر قرار می گیرند، هم از سوی کارفرما و هم از سوی جامعه مردسالار و خانواده. خیرگزاری کار ایران (ایلنا) در گزارشی که به بررسی وضعیت بازار کار ایران پرداخته گفته است: «نه تنها زنان دستفروشی که هر روز آنها را در مترو یا پیادهروهای شهر میدیدیم که بخش قابلتوجهی از زنان کارمند و کارگر هم بیکار میشوند و نمیتوانند بیمه بیکاری بگیرند.میدانیم که زنان زیادی هستند که به صورت توافقی مشغول به کار هستند.منشیهای پزشکان، کارگران خدماتی، کارمندان دفاتر خصوصی و...در بسیاری موارد زیر یک میلیون تومان حقوق میگرفته و بیمه هم نبودهاند».
در دنیایی که جان انسانها تبدیل به گذر زمان شده است و شمع وجودشان چون ثانیه شمار ساعت، لحظه به لحظه و با یک تیک تاک میگذرد و خاموش میشود، نظام های خودکامه و سودمحوری چون رژیم ایران کک شان هم نمی گزد و آن را به حساب بلایای طبیعی میگذارند که این هم می گذرد.
ما می پرسیم چرا با وجودی که تجربه چنین ویروس های کشنده ای را بارها و بارها در ایران و جهان داشتهایم، دولت ها آمادگی لازم را برای پیشگیری و درمان نداشتند و این چنین دنیا با بحرانی عظیم مبتلا شده است؟ آیا جز این است که این نظام ها مساله اصلی شان حفظ قدرت و کسب سود است؟ مردم در حال حاضر بیشتر نگران سلامتی خود و خانوادههای شان هستند و خشم خود را فرو می خورند، مردمی که هنوز از زخم ها و سرکوب ها و بیعدالتیهای قبلی کمر راست نکرده اند. گران شدن بنزین به اندازه کافی سفره های خالی مردم زحمتکش را خالی تر کرد و کرونا نیز بر آن افزوده است و مردم بدون هیچ پشتوانه ای به حال خود رها شده اند.
آری در شرایطی پا به روز جهانی کارگر میگذاریم که حکومت استبدادی ایران از چند سویه زحمتکشان و فرودستان را تحت شدیدترین ستمها و تبعیض ها و نابرابریها قرار داده و این شرایط روز به روز فاجعه بار تر می شود. این حکومت ظالم و فریبکار نه تنها راهی برای برون رفت از این شرایط یا شرایط مشابه نمی یابد، بلکه از یک سو با سرکوب های گسترده و از سوی دیگر با وقاحت و مظلوم نمایی سعی میکند که فقر، تبعیض و آزادی کشی نهادینه شده در ساختار تبعیض آمیز قدرت را به حساب دیگران بگذارد.
حکومت با تکرار سرکوب ها و جنایت ها، از طرفی سعی میکند جلوی هر حرکت و تجمع و تشکلی را بگیرد و از طرفی آنچنان مردم را درگیر فقر و تنگدستی و زندگی روزمره کرده که مردم نه زمانی و نه توانی برای مبارزه دارند. آنهایی هم که وضعیت بهتری دارند سعی میکنند خودشان را حفظ کنند تا روز مناسب سر برسد. راهکارهای اصلاح طلبانه و زرد حکومت هم دیگر رنگ و بویی ندارد که بتواند مردم را فریب دهد. ولی آیا این شرایط میتواند دوام آورد یا جنبش های اجتماعی مردم هر روز ابعاد مستقل تر و گستردهتری به خود خواهد گرفت تا بالاخره به این وضعیت پایان دهند؟!
هنوز از سرنگونی عمدی هواپیمای ۷۵۲ در ۱۸ دی ۱۳۹۸ توسط پدافند هوایی حکومت اسلامی ایران ۴ ماه بیشتر نگذشته، حکومت نه تنها راجع به چرایی و چگونگی آن به خانوادهها و جامعه پاسخی روشن نداده، بلکه حاضر نیست جعبه سیاه را هم به کشورهایی که توان روشن ساختن حقیقت را دارند، تحویل دهد. از سوی دیگر خانوادههای آسیب دیده را مورد شدیدترین محرومیت ها، تهدیدها و بازداشت ها قرار میدهد تا شاید بتواند آنها را به سکوت بکشاند. هیچ نهاد بینالمللی حقوق بشری نیز توان مجبور ساختن حکومت را ندارد و در نهایت میخواهند با دادن غرامت مساله را فیصله دهند، ولی خانوادهها با شهامت و به همراه هم ایستاده و به دنبال افشاگری و دادخواهی اند تا بتوانند آمران و عاملان را به دادگاه های بینالمللی بکشانند.
هنوز از کشتار مردم در آبان ۱۳۹۸ یک سال نگذشته است. مردمی که در اعتراض به این همه بیعدالتی به خیابان آمدند و به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شدند. گفته میشود ۱۵۰ نفر از آن جان های عزیز را کشته و هزاران نفر را مجروح و بازداشت کردهاند و نمیدانیم در این مدت چه بلایی بر سر این خانوادهها و بازداشتی ها آورده اند. خانوادههایی که صدای شان را برای دادخواهی بلند کردند، مورد تعرض و بازداشت و شکنجه دوباره حکومت قرار داده و میدهند و خانوادههایی هم که با خون دل لب گزیده و سکوت اختیار کردند، بالاخره روزی صدای شان بلند خواهد شد.
هنوز از اعتصاب ها و اعتراض های شجاعانه و ادامه دار کارگران صنعتی نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز دو سال نمی گذرد. اعتراض هایی که در آبان و آذر سال ۱۳۹۷ در اعتراض بهخصوصی سازی مجتمع نیشکر هفت تپه و بازداشت تعدادی از نمایندگان کارگران شدت گرفت و کارگران و فعالان بسیاری را راهی زندان ها و شکنجه گاه های حکومت اسلامی کرد و پرونده های آنها هنوز باز است و خودشان و خانوادههای شان زیر شدیدترین فشارها، تهدیدها و محرومیتها قرار دارند. کارگران شجاعی که در برابر بیعدالتیهای دولت و سودسالاران ایستادند تا مجتمع قند نیشکر هفت تپه را با دستان توانای خود به صورت شورایی اداره کنند تا آن را از ورشکستگی و هزاران کارگر را از بی خانمانی نجات دهند.
هنوز از اعتراض های سراسری و همبستگی غرور آفرین معلمان و بازنشستگان چندی نگذشته است. در این حرکتها معلمانی بازداشت، احضار و به حبس محکوم شدند. محمد حبیبی یک نمونه است که به ده سال زندان محکوم شد و در دوم اردیبهشت امسال نیز به همسرش ابلاغ کردند که وی در دادگاه بدوی هیات تخلفات آموزش و پروش از کار برکنار شد، به همین سادگی!
پرستاران و برخی پزشکان نیز در وضعیتی به مراتب سخت تر قرار دارند و ویروس کرونا به شدت آنها را در شرایط خطرناکی قرار داده است. آنها که از حداقل های حقوق و مزایا برخوردارند و بسیاری نیز به صورت موقت یا روزمزد یا کارآموز کار میکنند، نه تنها از حقوق و مزایای کافی و تأمین های زندگی برخوردار نیستند، بلکه جان خود و خانوادههای شان به شدت در معرض خطر است و تنها عشق و شاید نیاز خانواده است که آنها را در این کارهای سخت و جان فرسا نگاه داشته است.
آری این حکومت مستبد و فاسد از سویه های مختلف اقشار و طبقات ضعیف و افشار متوسط جامعه را جان به لب کرده است:
سویه ی معیشت و مسکن: شرایط معیشتی مردم در ایران بسیار وحشتناک است و وضعیت زندگی کارگران و تمامی زحمتکشان و فرودستان روز به روز بحرانی تر می شود. پیش از فاجعه کرونا وضعیتی بسیار وخیم داشتیم و در این دوران کارگران بسیاری از کار بیکار و خانه خراب شده اند. مردمی که مجبورند با وسیله نقلیه عمومی و در همین ازدحام و با مواجه شدن با خطرات بسیار به سر کار خود بروند و یا جویای کار باشند و قدرت خرید یک ماشین را هم ندارند. در سایت بازار قیمت بازار پژو ۴۰۵ GLX را یک صد و شش میلیون تومان و قیمت کارخانه را شصت و سه میلیون تومان اعلام کرده است. مردم اگر توان خرید وسیله نقلیه شخصی را هم داشته باشند، باید تا سالها قسط بپردازند و زیر بار قرض کمرشان خم شود. کارگرهای روزمزد، کارگرهای ساختمانی، دست فروش ها، گل فروش ها، دوره گردها، کودکان کار و خانه به دوشان و بسیاری دیگر که نه بیمه ای دارند که بیمه بیکاری به آنها پرداخت شود و نه دیگر امکانات اجتماعی، وضعیت شان به مراتب بدتر است. وضعیت آنقدر بحرانی است که خودشان نیز به صدا در آمده اند. رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی در دنیای اقتصاد یک شنبه ۷ اردیبهشت گفته است: «۴ میلیون کارگر بیکار شدند» وی با اشاره به غفلت دولت از ۴ میلیون کارگر تحت پوشش بیمه خاص گفت: «بهرغم اینکه این کارگران بهخاطر شیوع کرونا بیکار شدهاند، دولت برنامهای برای حمایت از آنها ندارد». یا مردمی که بیمه تأمین اجتماعی دارند و دولت با تحقیر و تبلیغ وعده ی کمکهایی را میدهد که حتی کفاف ده روز از زندگی آنها را نمیدهد و میرود که بسیاری از این افراد از کار بیکار شده و زندگی خود و خانوادههای شان فلج شود. خبرگزاری ایسنا نیز گفته است: «پرداخت بیمه بیکاری به کارگران آسیب دیده از کرونا مشروط شد». «مدیرکل حمایت از مشاغل و بیمه بیکاری وزارت کار می گوید، ملاک دریافت مقرری بیمه بیکاری تنها ثبت نام در سایت نیست و بیمه بیکاری صرفا به افرادی تعلق می گیرد که سه شرط مشمول قانون کار بودن، مشمول قانون تامین اجتماعی و مشمول قانون بیمه بیکاری بودن را داشته باشند.».
سویه آزادی و حقوق انسانها برای ایجاد تشکل، تجمع و اعتصاب: حکومت استبدادی اسلامی ایران، هیچ حقی را برای آزادی، ایجاد تشکل، تجمع و اعتصاب کارگران، زحمتکشان و دیگر طبقات و اقشار جامعه به رسمیت نمیشناسد. از یک سو از بالا و با انواع و اقسام روشهای سرکوب گرانه؛ از تهدید، احضار، بازداشت، شکنجه، اخراج یا اعدام و بر هم زدن اجتماعات و اعتصاب ها، سعی میکند تا جلوی ایجاد تشکل ها، تجمع ها، اعتراض ها و اعتصاب ها را بگیرد، تشکل هایی که در این شرایط اسف بار سعی میکنند با چنگ و دندان خود را سرپا و مستقل و متحد نگاه دارند. حکومت از سوی دیگر با ایجاد تشکل های زرد و موازی و گاه با تطمیع، سعی میکند در بین کارگران و زحمتکشان تفرقه بیاندازد و مبارزات مستقل آنها را در تمام سطوح جامعه از محتوا تهی کند یا به سکوت بکشاند.
سویه ی سرکوب، احضار، بازداشت، اعدام و وضعیت فاجعه بار زندان ها: در این شرایط خطرناک که حفظ سلامت و رعایت بهداشت و فاصله گذاری حرف اول را می زند، وضعیت زندان ها فاجعه بار است و جان زندانیان در معرض خطر جدی است. مسئولان قضایی، اطلاعاتی و امنیتی و سازمان زندان ها به عمد زندانیان و خانوادههای آن ها را تحت شدیدترین فشارها و اذیت و آزار قرار داده و گویی به عمد میخواهند آنها را بکشند. زندان هایی که هیچ کدام از استانداردهای لازم برخوردار نیستند و جمعیت زندانیان به مراتب بیشتر از گنجایش زندان ها است. به همین دلیل در هفتههای گذشته چندین شورش و فرار در زندان ها داشتیم که با سرکوب های وحشیانه حکومت و با تیراندازی مستقیم نیروهای نیروهای امنیتی، چندین نفر کشته و مجروح شدند و با اعدام تعدادی از زندانیان به خواست حق طلبانه آنها پاسخ داده شد. مصطفی سلیمی یکی از زندانیان سیاسی کرد بود که پس از فرار از زندان سقز و خارج شدن از مرز، در اقلیم کردستان عراق بازداشت و به ایران تحویل داده شد و در ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ او را در زندان سقز اعدام کردند. در زندان ارومیه پس از مرگ یک زندانی به نام فاطمه علیزاده بر اثر کرونا، دویست زندانی زن در اعتراض به وضعیت آلوده زندان و نبود شرایط بهداشتی و عدم اعطای مرخصی دست به اعتصاب غذا زدند. در سایت ایران کارگر آمده است که ۴ زندانی دیگر در زندان ارومیه بر اثر کرونا جان خود را از دست دادند. در خبرهای ایران اینترنشنال از مرگ دستکم ۹ زندانی در زندانهای فشافویه، قرچک ورامین و ارومیه در پی ابتلا به ویروس کرونا خبر داده که رئیس سازمان زندانهای ایران آن را تکذیب کرده است. سایت هرانا خبر داده است: «زینب جلالیان، زندانی سیاسی که سیزدهمین سال از محکومیت خود را از در زندان خوی سپری میکرد، روز دوشنبه ۸ اردیبهشت، به دلایل نامشخصی از این زندان به مکان نامعلومی منتقل شد». بازداشت، اذیت و آزار و تهدید فعالان جنبش های کارگری، معلمان، دانشجویان، زنان، نویسندگان و هنرمندان، وکلا، روزنامه نگاران، فعالان محیط زیست، دراویش و حتی خانواده های دادخواه در این شرایط کرونایی ادامه دارد. در آستانه روز جهانی کارگر و روز معلم باز هم شاهدیم که فعالان جنبش کارگری را زیر فشار شدید قرار داده و احضار کردهاند و بسیاری با پرونده های باز و وثیقه های سنگین خودشان و خانوادههای شان زیر شدیدترین فشارها هستند و هر لحظه بیم آن میرود که آن ها را بازداشت کنند. فعالان معلمان نیز با وضعیت مشابه روبرو هستند و معلمهای بسیاری را پس از اعتراضات سراسری سالهای گذشته به زندان انداختند و پرونده خیلی از آنها هم چنان باز است و در خطر بازداشت مجدد قرار دارند.
سویه پاسخگویی حکومت و مشارکت مردم: حکومتی که با هیچ منطقی پاسخگوی مردم نیست و در طی این چهل و یک سال به خوبی نشان داده است که اداره امور را با بیعدالتی، نابرابری، تبعیض، ستم، سرکوب، سانسور، فریب، فساد و تحریف حقایق به پیش برده است. حکومتی که حتی زندگی مردم را به سخره میگیرد و سعی میکند با وقاحت و دروغگویی بر تمام جنایت ها و زخم هایی که بر تن مردم آوار کرده است سرپوش بگذارد و مردم تنها وسیلهای هستند که در مواقع لزوم نیاز به رأی شان دارد تا بتواند با شعار دموکراسی بر این خوان گسترده حکمرانی و چپاول و سرکوب کند.
چه باید کرد؟
آیا جز این راهی هست که ما مردم خودمان به فکر خود باشیم و با اتحاد با همدیگر قدرت مان را افزون کنیم تا بتوانیم جلوی بیدادگران حاکم بر ایران که هدفی جز حفظ نظام استبدادی - مذهبی خود ندارند را بگیریم. حکومتی که تنها و تنها به قدرت و سود خودش میاندیشد و زندگی مردم برایش هیچ ارزشی ندارد و حاضر است با هر جنایتی بر سر قدرت بماند.
ما مادران پارک لاله ایران، از زاویه دادخواهانه به مساله نگاه می کنیم، اینکه چگونه باید کارگران و زحمتکشان داد خود را از بیدادگران بستانند و در برابر این بیعدالتیها و تبعیض ها و ستم کاری ها بایستند و دنیایی رها از بیداد و عادلانه را برقرار کنیم. ما همراه با تمامی ستمدیدگان در برابر این بیعدالتیها و تبعیض ها و حق کشی ها می ایستیم و هر قدمی که بتوانیم بر میداریم تا جلوی جنایت کاران را بگیریم و مسیر برقراری عدالت را همراه سایر مبارزان و دادخواهان هموار سازیم. جنایت کارانی که تمامی راههای زندگی انسانی را بر مردم مسدود کردهاند و درآمد مردم را صرف مسلح کردن نیروهای نظامی و تبلیغات مذهبی شان میکنند. هزینههایی که نه تنها هیچ نفعی برای مردم ندارد، بلکه برای سرکوب مردم در داخل و لشگر کشی به سایر کشورها استفاده میشود. امید که بتوانیم با فعال کردن جنبش های مستقل و اتحاد عمل، به این بیعدالتیها پایان دهیم و روز جهانی کارگر و روز معلم را با شادی و در کنار همدیگر در کشورمان ایران جشن بگیریم.
مادران پارک لاله ایران
یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۹