جهان مجازی در اختیار بوجود آورندگان وسازمان دهندگان آن دنیای جوانان را در عرصه های گوناگون شکل می دهند. ازعرصه مد ،موسیقی، نحوه زندگی ، ذائقه عذائی گرفته تا نوع عکس العمل او به مسائل مختلفی که در پیرامونش وجود دارند.
دلبستگی به شخصیت های ساخته پرداخته شده درعرصه هنر،ورزش، مد، حتی در بازی های رایانه ای که کودکان ،نوجوانان ایرانی بلا استثنا جز شرکت کنندگان پر وپا قرص آن هستند. دراین شخصیت دهی نقش دارند.
خانواده های هم نسل و یک نسل بعد ما رنج کشیده وصدمه دیده ازجمهوری اسلامی به هر طریقی شده امکان این را فراهم می سازند که کودکان ونوجوانانش با دسترسی به دنیای مجازی در فضای بهتر و سرگرم کننده تری قرار گیرند وساعاتی فراغ البال ازتنگنا های حکومتی خوشی کنند.فضائی که شخصیت های اصلی در آن ها بازتاب دهنده جامعه و فرهنگی است که یک صد وهشتاد درجه با جامعه ایران وارزش های سنتی ، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی آن متفاوت است ومورد نفرت وتهاجم تفکر اسلامی حاکم برجامعه.
خود خانواده از یک طرف امکان دسترسی به این دنیای جدید ومدرن را برای فرزندان فراهم می سازد واز طرف دیگربدلیل بافت خانوادگی پدر سالار،تفکر تاریخی شرطی شده وعدم تطابق با آنچه که در حرکت انتقالی بسیار سریعی که هر روزه در جهان معاصر اتفاق می افتد که نسل ما یا نمی بیند و یا اگر ببیند قابلیت انتقال پذیری واقعی با آن سرعت را ندارد! همراه با ترس ولرز از دستگاه تفتیش حکومت، عملا درناهم خوانی با فرهنگی قرارمی گیرد که ذهنیت فرزندانشان را می سازذ.حتی طرز سخن گفتن وواکنش نشان دادن آن راشکل می دهد.
خشت های نخستینی که توسط این دنیای مجازی روی هم چیده می شودو کاراکترنو جوانی وجوانی فرزندان خانواده ها می سازد.نخستین گسست خانواده با فرزند ونخستین گسست جریان های اجتماعی ،سیاسی و فرهنگی با نسل جدیدرا ایجاد می کند.
ما متاسفانه قادر نیستیم معماری این چینش مدرن و ساختمان فکری که بر اساس آن بالا آمده وساخته می شود را درک کنیم .نگاه ما مانند نگاه بنائی یا حداکثر معمارتجربی است که مجموعه بیرونی ساختمان ودر وپیکر آن را تشخیص می دهد اماتوان درک معماری مدرن و استراکچراصلی ساختمان را ندارد. نمی داند که در پشت این در های ساده درهای الکترونی و هوشمندی قرار دارند که فاصله بین ما و نسل امروز را رقم میزنند.
درهائی که خارج از اراده ما و خارج از اراده حکومت نسل جدید روزانه از آن داخل و خارج شده است. هزینه این داخل شدن وخارج شدن برای نوجوانان کشور هائی مانند ایران بسیار سنگین ودرد آور است . درد آور از این روکه دنیائی قرار گرفته درپشت آن در ها دنیائی است متفاوت با آنچه که او در آن زندگی می کند.
هر بار که در را می گشاید و وارد فضای واقعی خانواده،مدرسه ،زندگی اجتماعی توام با خواسته های ذهنی حتی حد اقل های آن می گردد مواجه با فضائی می شود فاقد آن چه که در ذهن او وخواسته های او وجود دارد.
واحد خانواده فاقد توان بر آوردن نیازهای واقعی او ،گرفتار در فشار اقتصادی ،اجتماعی ، مضطرب از چالش فرزند با حکومت! نگران از آینده او ،زدن بهر دری با هر شکلی برای تامین حداقلی گذران که باعث شکل گیری کاراکتر های چند وجهی اهالی خانواده در هم آهنگی با نان آور خانه که نا گزیر از این پشتک واروی روزانه است می گردد.
کاراکتری که از چشم کودکان دور نمی ماند واثرات مخرب خود را بر آن ها می نهد. نخستین نا هماهنگی و فاصله گیری توام با ضربه روحی را وارد می سازد.
با عبور از سد خانواه در چالشی سهمگین و توان فرسا با جامعه وحکومت قرار می گیرد. جامعه ای گرفتار در خود.گرفتار در صد ها رشته تنیده شده از فشارهای اقتصادی،سنتی، فرهنگی، عقیدتی ،قومی،جنسیتی ، مرد سالاری،ذهنیت عقب مانده دینی ،لمپنی و روستائی جای گزین شده در شهر ها وحاشیه های شهری! همراه با سایه وهم انگیز حکومتی متحجر و سرکوبگر که تمام قد در مخالفت باهرگونه تغیر، نو گرائی، نو آوری، تجدد، آزادیخواهی و دموکراسی ایستاده است.
در کنار چنین فضائی عدم حضور جریان های سیاسی اجتماعی تاثیر گذار که بازتاب دهنده حداقل نیازها و خواسته های این نسل باشد یکی از عوامل تعین کننده در شکل گیری چنین شکاف عمق بین دنیای ذهنی ودنیای واقعی وعامل جدائی این نسل با نسل ما است. عاملی که برعدم اعتماد این نسل چه برخانواده ،چه برحکومت و چه جریان ها سیاسی دامن می زند! نا امیدی وبی چشم اندازی را برای جوانان بیشتر وبیشتر می سازد.
هیچ امری خطرناک تر از ریخته شدن دیواراعتماد سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصادی بین آحاد مردم نیست . دیوار هائی که فرو ریزی آن ها براعتماد عمومی و رابطه اعتماد برانگیزبین مردم لطمه شدید وارد می سازد و نسل جوان قربانیان چنین فضای سرد وخالی از اعتماد همراه با دوروئی هستند،قربانیانی که باور خود به جریان های سیاسی ،اجتماعی و حتی خانواده را از دست می دهند. نسلی که هیچ تکیه گاه ومرجعیتی که بر آن ها و تجربه آن ها تکیه کند نمی بیند.
چنین فضای دوگانه ,عدم تطابق ذهن باواقعیت و بر آورده نشدن خواسته هائی که در یک جامعه بسامان و پیشرفته و دمکراتیک کاملا موجه و قابل اجرا است!از مهم ترین عوامل در کشیده شدن جوانان به نیهلیسم ،بیماری های روحی توام با افسردگی، بیخیالی،ونهایت اعتیاد و پرخاشگری است.شادابی درخت زندگی و به اعتبار آن چشم اندازهای شادی بخش است که باز تاب های شرطی مثبت را در انسان بوجود می آورد.
بهر میران که این چشم انداز ها روشن ،هدفمند ،قابل دسترسی و امید بخش باشند میل به حرک ،همبستگی جمعی برای رسیدن به آن افزونی می گیرد و روح تلطیف شده اجتماعی در چنین فضائی از ناامیدی ،خشم ،پرخاشگری فاصله گرفته وشادمانه بطرف افق های باز حرکت می کند . حال نقش ما در ایجاد چنین فضای امید بخشی چیست ؟
ادامه دارد