«ب.ز» کيست؟ یک بسیجی اقتصادی؟!
"من به عنوان يک سرباز بسيجي در جبهه اقتصادي کار ميکنم"
جستوجوي نام بابک زنجاني در اينترنت مطالب و عکسهاي فراواني را به مخاطب ارائه ميکند که بعضا سوالبرانگيز بوده و حتي قابل باور نيست.نام وي بيشتر از زماني که در ليست تحريمهاي آمريکا و اروپا قرار گرفت مطرح شد و همه ميپرسيدند که وي کيست؟ آيا از نيروهاي دولتي است و يا وابستگي به فعاليتهاي دولت دارد؟در فهرست تحريمهاي اروپا با اشاره به تاريخ تولد 12 مارس 1971 بابک زنجاني آمده است:”بابک زنجاني در حال کمک به نقض مقررات مربوط به تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه ايران و در حال فراهم کردن کمکهاي مالي به دولت ايران است. زنجاني يکي از عناصر کليدي ايران در معاملات نفتي و نقل و انتقال پولهاي نفتي ايران است. زنجاني مالک گروه سورينت در امارات بوده و برخي از شرکتهاي تحت مديريت وي به عنوان کانالي براي پرداخت نفتي ايران مورد استفاده قرار ميگيرند."زنجاني در 11 آوريل 2013 نيز در فهرست تحريمهاي آمريکا قرار گرفت. ديويد کوهن، معاون وزارت دارايي آمريکا در امور تروريسم و اطلاعات مالي در اين باره گفت:”ما در خنثي کردن تلاشهاي ايران از طريق بابک زنجاني بيرحمانه اقدام خواهيم کرد."يک مقام ارشد دولت آمريکا نيز گفت:”زنجاني و شبکه بينالمللي شرکتها و بانک هايش مسئول اختفاي معاملاتي به ارزش ميلياردها دلار هستند که از جانب ايران انجام داده اند. او از شرکتهايي مانند آي اس او در مالزي استفاده کرده تا ميليونها بشکه نفت ايران را خريداري کند و به بازار عرضه کند. او همچنين از جانب ايران با اتکا به نهادهاي مالي خود ميلياردها دلار مبادله ارزي انجام داده است."اما بخش زيادي از مطالب منتشر شده درباره زنجاني يا همان (ب.ز) با پسوند”گفته ميشود" عنوان ميشوند. اين گفتهها و شنيدهها که شامل عبارتهايي مانند”ميلياردر ايراني"،”دلال نفتي"،”بانکدار بزرگ"،”غارتگر بيتالمال" و... مطرح ميشوند در فضاي رسانهاي غير رسمي کاربرد بيشتري دارند.شهرت وي که به تازگي با خريد باشگاه ورزشي راهآهن تهران و حضور در عرصه فوتبال بيشتر شده پيش از اينکه فوتبالي باشد نفتي است، موضوعي که خودش آن را رد ميکند.بابک زنجاني در گفت وگوبا ايسنا تلاش کرد علاوه بر شفافکردن برخي موضوعات براي نخستين بار در يک رسانه رسمي درباره فعاليتهاي اقتصادياش سخن بگويد.مديرعامل شرکت هولدينگ توسعه سورينت قشم که بيش از تعداد سالهاي عمرش شرکت تاسيس کرده و يا دارد، از ساخته شدن داستانهاي پيچيده دربارهاش اظهار تعجب کرده و تاکيد دارد: «اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شايد دو بار هم نتوانند آن داستانهاي ساختگي درباره من را دوباره تعريف کنند».زنجاني در اين مصاحبه هر چند درباره برخي مسائل و عکسها از جمله دوستش که همنام وزير اسبق نفت است، پخش فيلمي از او در مجلس هنگام استيضاح وزير کار دولت دهم و مواردي از اين دست سخن گفت اما تمايلي براي باز کردن برخي مسائل نداشت و بيشتر تلاشش اين بود که عنوان کند: «هيچيک از اتهامهايي که به من زده ميشود پايه و اساس ندارد و تاکنون هيچ مرجع رسمي در اين زمينه با من صحبت نکرده است.»بخشي از گفتوگوي ايسنا با «بابک مرتضي زنجاني» مديرعامل شرکت هولدينگ توسعه سورينت قشم در ادامه ميخوانيد:
اتهامات ساختگي است
اين اتهامات همه ساخته افکاري است که هيچ کس دليل و اثباتي براي آنها ندارد و هر کس هر طور که داغترميتواند آنها را عنوان ميکند. خيلي از اين اتهامات از سوي کساني گفته شده که حتي اينجانب را يکبار هم نديدهاند وحتي يک بار هم از من درباره اتهامها سوال نکردهاند. فقط در اخبار و رسانهها نقل سفرهها شدهام و به ميلياردها دلار سوءاستفاده متهم ميشوم. علاوه بر سايتها و شبکههاي خارجي ميبينم بعضاً مسئولان تمام اين اتهامها و شنيدهها دهان به دهان را مستند کرده و در نهايت يک داستان پيچيدهاي درست کردهاند که اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شايد دو بار هم نتوانند آن داستانهاي ساختگي را دوباره تعريف کنند.
از امارات شروع کردم
من سالهاست که کار تجارت بينالمللي و فعاليت اقتصادي ميکنم و در اين تجارتم بارها گرفتار شده و بالا و پايين شدهام. ازسال 1379 به صورت حرفهاي شروع به ايجاد شرکتهاي داخلي و خارجي کردم تا جايي که سال 1381 چيزي حدود 11شرکت ايجاد شده داشتيم که نياز به منابع مالي داشت و تصميم گرفتم موسسه مالي در خارج از ايران ايجاد کنم تا بتواند با جذب منابع ارزان قيمت شرکتهاي تحت پوششم را تامين مالي کند. اين کار در امارات آغاز شد و با تاسيس يک موسسه مالي کليه السيها و انتقال پول و منابع با همکاري بانکهاي خارجي آغاز و منابع ارزان قيمت تهيه و در اختيار شرکتهايم قرار ميگرفت تا جايي که در بيش از شش کشور سرمايهگذاري اساسي انجام شده بود و حتي نيازي به بانکهاي داخل کشور براي اخذ تسهيلات و هر گونه کمک نداشتم. تا اينکه جمع شرکتها و موسسات تحت پوشش من به 64 شرکت داخلي و خارجي رسيد و نياز به يک شرکت هلدينگ براي ساماندهي و يکي شدن در کليه شرکتها بود که با ايجاد هلدينگ سورينت و انتقال سهام تک تک شرکتهاي ايجاد شده سمت و سوي بهتري گرفت که هماکنون در ايران و ديگر کشورهاي دنيا با 17 هزار نفر پرسنل مشغول ارائه تجارت و خدمات هستيم.
آغاز معاملات نفتي
اصلا من مسئولان نفت را هم نميشناختم. شايد يکي از شبهههايي که نام مرا در معاملات نفتي وارد کرده همين اشتباه بوده است. الان توضيح ميدهم که رابطه من با اين شرکتها و فروش نفت به چه صورت بوده است.در بدو کار خريداران نفت از آن شرکت به بانک مراجعه و طي جلساتي با مسئولان بانک صحبت ميکردند که اگر بخواهند اين نفت را خريداري کنند ما چگونه ميتوانيم مديريت منابعي براي آن انجام دهيم تا اينکه براي تعداد هشت کشتي نفت السيهاي مدتدار 60 تا 90 روزه از مشتريان به بانک ارسال و اينجانب آن را هماهنگ کردم و به شرکت مذکور ابلاغ شد. السيها همه تاييد شده و بدون اشکال بود و شرکت نفت هم همه آنها را بررسي و تاييد کرد و وقتي فروشنده محصول (شرکت نفت) آماده بارگيري شد متوجه شديم کشتيهاي آن در تحريم رفته و پرچم ندارد و نميتواند حمل را انجام دهد. من هماهنگ کردم کشتيهايي تهيه و سريعاً به محل مورد نظر فروشنده منتقل شد و اين بارگيري که در زمان خود بسيار حساس و خطرناک بود و تمام چشم دشمنان دنبال جلوگيري از اين کار بود با موفقيت انجام شد. به اين ترتيب بيمه کشتيها هم با اين روش به مشتري و خريدار تحويل شد و بانک بايد مدارک کشتيها را معامله اسناد ميکرد و پول را در مهلت مقرر وصول و به حساب مشتري خود ميريخت که در مدارک ارسالي متوجه شديم ارسال کننده بار شرکت ملي نفت ايران بوده و گيرنده آن در مدارک شرکت هنگ کنگي که اين مدارک با توجه به اطلاعات داخل آن قابل معامله نبود که با تلاش و روشهاي بسيار سخت مدارک تعويض و معامله اسناد در بانک انجام شد. سپس آن السيها بايد در مهلت مقرر وصول و به حساب شرکت ريخته ميشد و حدود 50 روز زمان نياز بود. با توجه به نياز مالي شرکت هنگکنگي بر اين اساس من مبلغ 240 ميليون دلار و يک ميليارد و 200 ميليون يورو وام در اختيار اين شرکت قرار دادم تا مشکلاتش را حل کند تا بعد از 50 روز که السي نقد شد از محل آن بازپرداخت انجام شود.شرکت اين منابع را براي خريد دارو و غذا و پيمانکاران استفاده کرد تا اينکه سررسيد السي رسيد و مبلغ السيها در زمان خود بدون هيچ تاخيري به حساب واريز شد و بانک با توجه به اينکه تسهيلات داده شدهاش هر چه بيشتر در حساب مشتري بماند سود بيشتري بگيرد طلبي بابت عودت تسهيلات خود طلب نکرد و قرار شد هشت درصد در سال سود بانکي دريافت کند. جمع کل بار نفتي فروخته شده شرکت هنگ کنگي که متعلق به شرکت نفت بود کلاً يک ميليارد و 300 ميليون يورو بود و بيشتر نبود.
به درخواست کمک پاسخ دادم
در همان برهه بود که از مسئولان همان شرکت متوجه شدم تعدادي کشتي با بار ميعانات گازي سالها در جنوب کشور مانده و جايي براي تخليه آن وجود ندارد و کشتيهاي آنها چون مشکل پرچم ندارد بايد زودتر در محلي تخليه شود حتي تقاضاي کمک براي اجاره مخزن نيز کرده بودند. به همين دليل هماهنگي کردم که اين کشتيها به يکي از کشورها انتقال يابند. اين انتقال 60 شبانه روز مسئولان کشتيراني، وزارت نفت و من را درگيرخود کرد چون بار محصول با توجه به سالها ماندن، بوي بد و گوگردي بسيار داشت که هيچ کشوري آمادگي و اجازه تخليه آن را نميداد. بالاخره با هزاران دردسر اين بار خالي و کشتيها آماده خدمات به کشور شدند. در آن زمان حداقل چهار بار از سوي دادگاه آن کشور به جرم آلودگي محيط زيست متهم شدم. با وجود اينکه هر روز فشارهاي سياسي عليه ما بيشتر ميشد اما اين بار به مدت شش ماه در مخازن نگهداري شد در حالي که کل مبلغ بيمه، تخليه، بارگيري و نگهداري آن که بالغ به 150 ميليون دلار بود را خودم پرداخت کردم و هيچ وقت نتوانستم آن را دريافت کنم.
ورود به ليست تحريم ها
از حدود هفتهشت ماه پيش اتحاديه اروپا مجموعه ما و شخص مرا تحريم کرد و دليلش نيز اين بود که بنده را مهره اصلي جمهوري اسلامي در دور زدن تحريمها و فروش نفت ميدانستند و عنوان ميکردند کارهاي اساسي انجام شده مانع از اجراي تحريمهاست. از آن به بعد شروع کردند يک به يک حساب شرکتهاي ما را در خارج از کشور بستند. هر شرکتي در خارج از کشور به اسم من بود و يا منسوب به من حسابهايش را بستند و مديران خارج از کشور ما را نيز يک به يک صدا کرده و اذيتشان کردند.در آن زمان اداره سوئيفت پيامي به بانک ارسال کرد و مدت 15 روز وقت داد تا منابع خود را در بانکها به هر جا که لازم است انتقال بدهيم چون بعد از 15 روز ارتباط سوئيفت بانک قطع ميشد. منابعي که بالغ بر 13.5 ميليارد يورو بود به دليل اين عمليات گير افتاده بود و هيچ بانکي حاضر نبود منابع را دريافت کند. به همين سبب مسئولان، سهامداران و هيات مديره بانک عليه من حساس شدند.
انتقال به داخل کشور
اينجا يک نکته وجود دارد؛ انتقال پول به داخل همه را به اين فکر مياندازد که من بايد پولي را حمل ميکردم و به کشور ميآوردم اما اين چنين نيست من بايد ذينفع پول را از نام بانک تغيير ميدادم به هيمن دليل تصميم گرفتم ذينفع اين منابع را به شرکتي غير قابل تحريم در کشور مانند صندوق تامين اجتماعي براي حفظ و نگهداري نتقل کنم تا شامل تحريم و قفل منابع نشود. براي همين منظور با سازمان تامين اجتماعي براي خريد تعدادي از شرکتهاي آن تفاهم کردم.
شايد خريد اين شرکتها بهتر از اين بود که پول در کشور بيروني قفل شود که متاسفانه پس از انتقال پول از طريق بانک مسکن و حساب تامين اجتماعي دچار مسائل سياسي مجلس و رئيس جمهور شد که بحران را بيشتر کرد تا جايي که بانکها و مسئولان همه نگران و ترسيده بودند و هر روز ميخواستند اين موضوع را ابطال کنند و هر روز يک نظريه در خصوص اين منابع ميداند. من هم وسط همه مشکلات از اين در به آن در ميزدم چون جوابگوي صدها مشتري بانک و مسئولان کشورها بودم. متأسفانه موضوع مجلس آنقدر بزرگ جلوه داده شد که آمريکا هم من را تحريم کرد و خزانهداري آمريکا دقايقي زياد را در خصوص اينجانب و کارهاي انجام شده و کمکم به ايران به عنوان بيسابقهترين فعاليتها ياد کرد به طوري که اکنون 272 اتهام در خارج از کشور در اين زمينه در پرونده من نوشته شده است. کلي هم اتهام در داخل کشور به دليل کمک حرفهاي و واقعي و درست به وجود آمده است.
جانم را در کف دستم گذاشتم
ما نه در خريد و نه در فروش نفت نقشي نداشتهايم. ما در اين عمليات جان خود را کف دستمان گذاشتيم و فکرميکرديم جايزه هم به ما بدهند. براي فروش بار 12 کشتي نفت ايران کمک کرديم و زمينه آن را فراهم ساختيم، پولش را هم گرفتيم. منافع ما هم فقط همان هفت در هزار کارمزد انتقال پول نفت ايران به داخل کشور بوده است يعني چيزي حدود 150 ميليون دلار. اين در حالي است که تمام بانکهاي چيني و کرهاي براي انتقال پول بيش از 20 درصد کارمزد دريافت ميکنند در صورتي که من زير يک درصد کارمزد داشتهام. اگر من هم 20 درصد ميگرفتم کارمزد بيش از سهچهار ميليارد يورو بود و اين همه خسارات را هم کسي ادعا نميکرد اکنون تمام کارهاي اقتصادي من آسيب ديده است؛ از 10 سال پيش تاکنون کار اقتصادي ميکنم و مربوط به چند ماه و چند سال پيش هم نيست، فقط از خريد هواپيمايي قشم ما شش سال ميگذرد کي آن زمان کار نفت وجود داشته که من از طريق آن ثروتمند شده باشم؟!
ارتباط يا همنام وزير اسبق نفت
ايشان با ما دوست است و با وزير اسبق نفت ايران هم هيچ رابطه خانوادگي ندارد. کاسبي خاصي هم با ايشان ندارم. فقط در گذشته يکي از هتلهاي وي را در کيش خريداري کردم و از آنجا هم همديگر را شناختيم و چند مسافرت هم با هم رفتيم. ايشان هم به کشور بسيار کمک کرده همان سال خيليها به اسم لباس شخصيها مردم را اذيت کردند و ايشان کسي بود که براي جان مردم روي موتور اينور آنور ميدويد اما از شانسش مثل فروش نفت ما هر کس يک چيزي دربارهاش ميگويد در حالي که انسانيت و کمکهاي ايشان براي خيليها پوشيده است. من در سال 1388 و در جريان شلوغيها اصلا در داخل کشور نبودم و عکسهاي منتشر شده من با اسلحه نيز مربوط به اربيل عراق است. مجموعهاي در عراق داريم که در آنجا کار نفتي ميکند. آنجا نفت را تبديل به گازوئيل کرده و از کردستان عراق به افغانستان ترانزيت ميکرديم. آن زمان هم از سر مرز تا اربيل همه مسلح بودند و من هم همينطور.
ديدار با سعيد مرتضوي
با آقاي مرتضوي دو سه بار جلسه داشتيم. در جلسه اول قرار شد در ازاي واريز مبالغي 117 شرکت تامين اجتماعي را بخريم. اين ماجرا برخورد کرد به ماجراي فيلمبرداري ديدار من با فاضل لاريجاني. خيلي از مواردي که درباره ما مطرح شد البته واقعيت نداشت. بنده با فاضل لاريجاني هم پنج دقيقه بيشتر صحبت نکردم. آقاي مرتضوي يک روز به من زنگ زد و گفت که به تامين اجتماعي بيايم. او من را در اتاقي نگه داشت و گفت آقاي لاريجاني در اتاق بغلي است و با شما کار دارد. گفتم چه کار دارد؟ گفت ميخواهد با شما آشنا شود، شايد بتواند در هيات مديره اين شرکتها به شما کمک کند. ما نميدانستيم در آنجا دوربين کار گذاشتهاند. من که وارد اتاق لاريجاني شدم مرتضوي رفت بيرون. من که نشستم آقاي لاريجاني دو سه کارت به من داد و گفت اگر يک موقع در مشاوره شرکتها کمک خواستيد مجموعه من ميتواند به شما کمک کند. همين! بيشتر از اين هم نشد، تشکر کردم و گفتم اگر اين شرکتها را گرفتيم به شما هم زنگ ميزنيم. بعد ناگهان آقاي مرتضوي داخل اتاق شد و گفت چي شد؟ انجام شد. انشاءالله که کارتان به هم وصل شده است و ما هم از يکديگر خداحافظي کرديم و فرداي آن روز فيلم اين ماجرا در مجلس پخش شد و مثل بمب ترکيد.
باشگاه راه آهن را نجات دادم
همه شرکتهايي که الان داريم را خودم درست کردهام و حتي يکي از اين شرکتها نيز از دولت به ما نرسيده است. تنها مجموعهاي که از خصوصيسازي به ما رسيده، همان باشگاه راهآهن است که مالک قبلي آن به زندان افتاده بود و ما باشگاه را با پرداخت 20 ميليارد تومان بدهي از جمله بدهي بازيکنان نجات داديم. هر کسي فکر ميکند باشگاه راهآهن رانتي به ما رسيده بيايد هزينه ساليانه آن را از اين تاريخ به بعد بدهد ما مجانا اين رانت را تقديم ميکنيم تا سالي 20 ميليارد تومان در آن خرج کند.اگر به من پيشنهاد خريد پرسپوليس شود، حتما چنين کاري را انجام ميدهم چرا که بسيار ماهرتر از افراد فعلي ميتوانم نظم و انضباط را در پرسپوليس ايجاد کنم. باشگاه راهآهن هماکنون بسيار کم حاشيه است و يکي از دلايل ضعف پرسپوليس حاشيههاي زياد اطراف آن است که بايد کم شود.
اين پولها از آمده؟
سرمايهام را خرد خرد درآوردهام. تا کنون هيچ بانکي در ايران به ما هزار تومان پول و يا وام نداده است. ما در امارات مجموعه بانکي درست کرديم که آن مجموعه از بانکهاي ديگر سپردهگيري ميکردند و اين مجموعه با يک تا دو درصد منابع خود را در اختيار هلدينگ ما قرار ميدهد. الان ما 11 تا 12 ميليارد يورو بدهي خارجي داريم که هر سال 1.5 تا دو درصد سود در مقابلش پرداخت ميکنيم.
من يک بسيجي اقتصادي ام
من به عنوان يک سرباز بسيجي در جبهه اقتصادي کار ميکنم. شانسهايي بوده که خدا در اختيارم گذاشته و از آنها استفاده کردهام. حداقل سه يا چهار بار هم ورشکسته شدهام. بنده در دوران سربازي راننده رئيس بانک مرکزي وقت بودم. در آنزمان هم توانستم به کشورم کمک کنم و روزانه 20 ميليون دلار را ميبردم بيرون در بازار ميفروختم تا قيمت ارز در بازار نوسان نداشته باشد آن موقع هر دلار 300 تومان بود و زمزمه افزايش قيمت آن مطرح بود.در نهايت فکر ميکنم که راز موفقيتم در تشخيص حلال و حرام و لطف خدا و اعتقاد به کشور جمهوري اسلامي و ولايت فقيه است.
اتهامات ساختگي است
اين اتهامات همه ساخته افکاري است که هيچ کس دليل و اثباتي براي آنها ندارد و هر کس هر طور که داغترميتواند آنها را عنوان ميکند. خيلي از اين اتهامات از سوي کساني گفته شده که حتي اينجانب را يکبار هم نديدهاند وحتي يک بار هم از من درباره اتهامها سوال نکردهاند. فقط در اخبار و رسانهها نقل سفرهها شدهام و به ميلياردها دلار سوءاستفاده متهم ميشوم. علاوه بر سايتها و شبکههاي خارجي ميبينم بعضاً مسئولان تمام اين اتهامها و شنيدهها دهان به دهان را مستند کرده و در نهايت يک داستان پيچيدهاي درست کردهاند که اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شايد دو بار هم نتوانند آن داستانهاي ساختگي را دوباره تعريف کنند.
از امارات شروع کردم
من سالهاست که کار تجارت بينالمللي و فعاليت اقتصادي ميکنم و در اين تجارتم بارها گرفتار شده و بالا و پايين شدهام. ازسال 1379 به صورت حرفهاي شروع به ايجاد شرکتهاي داخلي و خارجي کردم تا جايي که سال 1381 چيزي حدود 11شرکت ايجاد شده داشتيم که نياز به منابع مالي داشت و تصميم گرفتم موسسه مالي در خارج از ايران ايجاد کنم تا بتواند با جذب منابع ارزان قيمت شرکتهاي تحت پوششم را تامين مالي کند. اين کار در امارات آغاز شد و با تاسيس يک موسسه مالي کليه السيها و انتقال پول و منابع با همکاري بانکهاي خارجي آغاز و منابع ارزان قيمت تهيه و در اختيار شرکتهايم قرار ميگرفت تا جايي که در بيش از شش کشور سرمايهگذاري اساسي انجام شده بود و حتي نيازي به بانکهاي داخل کشور براي اخذ تسهيلات و هر گونه کمک نداشتم. تا اينکه جمع شرکتها و موسسات تحت پوشش من به 64 شرکت داخلي و خارجي رسيد و نياز به يک شرکت هلدينگ براي ساماندهي و يکي شدن در کليه شرکتها بود که با ايجاد هلدينگ سورينت و انتقال سهام تک تک شرکتهاي ايجاد شده سمت و سوي بهتري گرفت که هماکنون در ايران و ديگر کشورهاي دنيا با 17 هزار نفر پرسنل مشغول ارائه تجارت و خدمات هستيم.
آغاز معاملات نفتي
اصلا من مسئولان نفت را هم نميشناختم. شايد يکي از شبهههايي که نام مرا در معاملات نفتي وارد کرده همين اشتباه بوده است. الان توضيح ميدهم که رابطه من با اين شرکتها و فروش نفت به چه صورت بوده است.در بدو کار خريداران نفت از آن شرکت به بانک مراجعه و طي جلساتي با مسئولان بانک صحبت ميکردند که اگر بخواهند اين نفت را خريداري کنند ما چگونه ميتوانيم مديريت منابعي براي آن انجام دهيم تا اينکه براي تعداد هشت کشتي نفت السيهاي مدتدار 60 تا 90 روزه از مشتريان به بانک ارسال و اينجانب آن را هماهنگ کردم و به شرکت مذکور ابلاغ شد. السيها همه تاييد شده و بدون اشکال بود و شرکت نفت هم همه آنها را بررسي و تاييد کرد و وقتي فروشنده محصول (شرکت نفت) آماده بارگيري شد متوجه شديم کشتيهاي آن در تحريم رفته و پرچم ندارد و نميتواند حمل را انجام دهد. من هماهنگ کردم کشتيهايي تهيه و سريعاً به محل مورد نظر فروشنده منتقل شد و اين بارگيري که در زمان خود بسيار حساس و خطرناک بود و تمام چشم دشمنان دنبال جلوگيري از اين کار بود با موفقيت انجام شد. به اين ترتيب بيمه کشتيها هم با اين روش به مشتري و خريدار تحويل شد و بانک بايد مدارک کشتيها را معامله اسناد ميکرد و پول را در مهلت مقرر وصول و به حساب مشتري خود ميريخت که در مدارک ارسالي متوجه شديم ارسال کننده بار شرکت ملي نفت ايران بوده و گيرنده آن در مدارک شرکت هنگ کنگي که اين مدارک با توجه به اطلاعات داخل آن قابل معامله نبود که با تلاش و روشهاي بسيار سخت مدارک تعويض و معامله اسناد در بانک انجام شد. سپس آن السيها بايد در مهلت مقرر وصول و به حساب شرکت ريخته ميشد و حدود 50 روز زمان نياز بود. با توجه به نياز مالي شرکت هنگکنگي بر اين اساس من مبلغ 240 ميليون دلار و يک ميليارد و 200 ميليون يورو وام در اختيار اين شرکت قرار دادم تا مشکلاتش را حل کند تا بعد از 50 روز که السي نقد شد از محل آن بازپرداخت انجام شود.شرکت اين منابع را براي خريد دارو و غذا و پيمانکاران استفاده کرد تا اينکه سررسيد السي رسيد و مبلغ السيها در زمان خود بدون هيچ تاخيري به حساب واريز شد و بانک با توجه به اينکه تسهيلات داده شدهاش هر چه بيشتر در حساب مشتري بماند سود بيشتري بگيرد طلبي بابت عودت تسهيلات خود طلب نکرد و قرار شد هشت درصد در سال سود بانکي دريافت کند. جمع کل بار نفتي فروخته شده شرکت هنگ کنگي که متعلق به شرکت نفت بود کلاً يک ميليارد و 300 ميليون يورو بود و بيشتر نبود.
به درخواست کمک پاسخ دادم
در همان برهه بود که از مسئولان همان شرکت متوجه شدم تعدادي کشتي با بار ميعانات گازي سالها در جنوب کشور مانده و جايي براي تخليه آن وجود ندارد و کشتيهاي آنها چون مشکل پرچم ندارد بايد زودتر در محلي تخليه شود حتي تقاضاي کمک براي اجاره مخزن نيز کرده بودند. به همين دليل هماهنگي کردم که اين کشتيها به يکي از کشورها انتقال يابند. اين انتقال 60 شبانه روز مسئولان کشتيراني، وزارت نفت و من را درگيرخود کرد چون بار محصول با توجه به سالها ماندن، بوي بد و گوگردي بسيار داشت که هيچ کشوري آمادگي و اجازه تخليه آن را نميداد. بالاخره با هزاران دردسر اين بار خالي و کشتيها آماده خدمات به کشور شدند. در آن زمان حداقل چهار بار از سوي دادگاه آن کشور به جرم آلودگي محيط زيست متهم شدم. با وجود اينکه هر روز فشارهاي سياسي عليه ما بيشتر ميشد اما اين بار به مدت شش ماه در مخازن نگهداري شد در حالي که کل مبلغ بيمه، تخليه، بارگيري و نگهداري آن که بالغ به 150 ميليون دلار بود را خودم پرداخت کردم و هيچ وقت نتوانستم آن را دريافت کنم.
ورود به ليست تحريم ها
از حدود هفتهشت ماه پيش اتحاديه اروپا مجموعه ما و شخص مرا تحريم کرد و دليلش نيز اين بود که بنده را مهره اصلي جمهوري اسلامي در دور زدن تحريمها و فروش نفت ميدانستند و عنوان ميکردند کارهاي اساسي انجام شده مانع از اجراي تحريمهاست. از آن به بعد شروع کردند يک به يک حساب شرکتهاي ما را در خارج از کشور بستند. هر شرکتي در خارج از کشور به اسم من بود و يا منسوب به من حسابهايش را بستند و مديران خارج از کشور ما را نيز يک به يک صدا کرده و اذيتشان کردند.در آن زمان اداره سوئيفت پيامي به بانک ارسال کرد و مدت 15 روز وقت داد تا منابع خود را در بانکها به هر جا که لازم است انتقال بدهيم چون بعد از 15 روز ارتباط سوئيفت بانک قطع ميشد. منابعي که بالغ بر 13.5 ميليارد يورو بود به دليل اين عمليات گير افتاده بود و هيچ بانکي حاضر نبود منابع را دريافت کند. به همين سبب مسئولان، سهامداران و هيات مديره بانک عليه من حساس شدند.
انتقال به داخل کشور
اينجا يک نکته وجود دارد؛ انتقال پول به داخل همه را به اين فکر مياندازد که من بايد پولي را حمل ميکردم و به کشور ميآوردم اما اين چنين نيست من بايد ذينفع پول را از نام بانک تغيير ميدادم به هيمن دليل تصميم گرفتم ذينفع اين منابع را به شرکتي غير قابل تحريم در کشور مانند صندوق تامين اجتماعي براي حفظ و نگهداري نتقل کنم تا شامل تحريم و قفل منابع نشود. براي همين منظور با سازمان تامين اجتماعي براي خريد تعدادي از شرکتهاي آن تفاهم کردم.
شايد خريد اين شرکتها بهتر از اين بود که پول در کشور بيروني قفل شود که متاسفانه پس از انتقال پول از طريق بانک مسکن و حساب تامين اجتماعي دچار مسائل سياسي مجلس و رئيس جمهور شد که بحران را بيشتر کرد تا جايي که بانکها و مسئولان همه نگران و ترسيده بودند و هر روز ميخواستند اين موضوع را ابطال کنند و هر روز يک نظريه در خصوص اين منابع ميداند. من هم وسط همه مشکلات از اين در به آن در ميزدم چون جوابگوي صدها مشتري بانک و مسئولان کشورها بودم. متأسفانه موضوع مجلس آنقدر بزرگ جلوه داده شد که آمريکا هم من را تحريم کرد و خزانهداري آمريکا دقايقي زياد را در خصوص اينجانب و کارهاي انجام شده و کمکم به ايران به عنوان بيسابقهترين فعاليتها ياد کرد به طوري که اکنون 272 اتهام در خارج از کشور در اين زمينه در پرونده من نوشته شده است. کلي هم اتهام در داخل کشور به دليل کمک حرفهاي و واقعي و درست به وجود آمده است.
جانم را در کف دستم گذاشتم
ما نه در خريد و نه در فروش نفت نقشي نداشتهايم. ما در اين عمليات جان خود را کف دستمان گذاشتيم و فکرميکرديم جايزه هم به ما بدهند. براي فروش بار 12 کشتي نفت ايران کمک کرديم و زمينه آن را فراهم ساختيم، پولش را هم گرفتيم. منافع ما هم فقط همان هفت در هزار کارمزد انتقال پول نفت ايران به داخل کشور بوده است يعني چيزي حدود 150 ميليون دلار. اين در حالي است که تمام بانکهاي چيني و کرهاي براي انتقال پول بيش از 20 درصد کارمزد دريافت ميکنند در صورتي که من زير يک درصد کارمزد داشتهام. اگر من هم 20 درصد ميگرفتم کارمزد بيش از سهچهار ميليارد يورو بود و اين همه خسارات را هم کسي ادعا نميکرد اکنون تمام کارهاي اقتصادي من آسيب ديده است؛ از 10 سال پيش تاکنون کار اقتصادي ميکنم و مربوط به چند ماه و چند سال پيش هم نيست، فقط از خريد هواپيمايي قشم ما شش سال ميگذرد کي آن زمان کار نفت وجود داشته که من از طريق آن ثروتمند شده باشم؟!
ارتباط يا همنام وزير اسبق نفت
ايشان با ما دوست است و با وزير اسبق نفت ايران هم هيچ رابطه خانوادگي ندارد. کاسبي خاصي هم با ايشان ندارم. فقط در گذشته يکي از هتلهاي وي را در کيش خريداري کردم و از آنجا هم همديگر را شناختيم و چند مسافرت هم با هم رفتيم. ايشان هم به کشور بسيار کمک کرده همان سال خيليها به اسم لباس شخصيها مردم را اذيت کردند و ايشان کسي بود که براي جان مردم روي موتور اينور آنور ميدويد اما از شانسش مثل فروش نفت ما هر کس يک چيزي دربارهاش ميگويد در حالي که انسانيت و کمکهاي ايشان براي خيليها پوشيده است. من در سال 1388 و در جريان شلوغيها اصلا در داخل کشور نبودم و عکسهاي منتشر شده من با اسلحه نيز مربوط به اربيل عراق است. مجموعهاي در عراق داريم که در آنجا کار نفتي ميکند. آنجا نفت را تبديل به گازوئيل کرده و از کردستان عراق به افغانستان ترانزيت ميکرديم. آن زمان هم از سر مرز تا اربيل همه مسلح بودند و من هم همينطور.
ديدار با سعيد مرتضوي
با آقاي مرتضوي دو سه بار جلسه داشتيم. در جلسه اول قرار شد در ازاي واريز مبالغي 117 شرکت تامين اجتماعي را بخريم. اين ماجرا برخورد کرد به ماجراي فيلمبرداري ديدار من با فاضل لاريجاني. خيلي از مواردي که درباره ما مطرح شد البته واقعيت نداشت. بنده با فاضل لاريجاني هم پنج دقيقه بيشتر صحبت نکردم. آقاي مرتضوي يک روز به من زنگ زد و گفت که به تامين اجتماعي بيايم. او من را در اتاقي نگه داشت و گفت آقاي لاريجاني در اتاق بغلي است و با شما کار دارد. گفتم چه کار دارد؟ گفت ميخواهد با شما آشنا شود، شايد بتواند در هيات مديره اين شرکتها به شما کمک کند. ما نميدانستيم در آنجا دوربين کار گذاشتهاند. من که وارد اتاق لاريجاني شدم مرتضوي رفت بيرون. من که نشستم آقاي لاريجاني دو سه کارت به من داد و گفت اگر يک موقع در مشاوره شرکتها کمک خواستيد مجموعه من ميتواند به شما کمک کند. همين! بيشتر از اين هم نشد، تشکر کردم و گفتم اگر اين شرکتها را گرفتيم به شما هم زنگ ميزنيم. بعد ناگهان آقاي مرتضوي داخل اتاق شد و گفت چي شد؟ انجام شد. انشاءالله که کارتان به هم وصل شده است و ما هم از يکديگر خداحافظي کرديم و فرداي آن روز فيلم اين ماجرا در مجلس پخش شد و مثل بمب ترکيد.
باشگاه راه آهن را نجات دادم
همه شرکتهايي که الان داريم را خودم درست کردهام و حتي يکي از اين شرکتها نيز از دولت به ما نرسيده است. تنها مجموعهاي که از خصوصيسازي به ما رسيده، همان باشگاه راهآهن است که مالک قبلي آن به زندان افتاده بود و ما باشگاه را با پرداخت 20 ميليارد تومان بدهي از جمله بدهي بازيکنان نجات داديم. هر کسي فکر ميکند باشگاه راهآهن رانتي به ما رسيده بيايد هزينه ساليانه آن را از اين تاريخ به بعد بدهد ما مجانا اين رانت را تقديم ميکنيم تا سالي 20 ميليارد تومان در آن خرج کند.اگر به من پيشنهاد خريد پرسپوليس شود، حتما چنين کاري را انجام ميدهم چرا که بسيار ماهرتر از افراد فعلي ميتوانم نظم و انضباط را در پرسپوليس ايجاد کنم. باشگاه راهآهن هماکنون بسيار کم حاشيه است و يکي از دلايل ضعف پرسپوليس حاشيههاي زياد اطراف آن است که بايد کم شود.
اين پولها از آمده؟
سرمايهام را خرد خرد درآوردهام. تا کنون هيچ بانکي در ايران به ما هزار تومان پول و يا وام نداده است. ما در امارات مجموعه بانکي درست کرديم که آن مجموعه از بانکهاي ديگر سپردهگيري ميکردند و اين مجموعه با يک تا دو درصد منابع خود را در اختيار هلدينگ ما قرار ميدهد. الان ما 11 تا 12 ميليارد يورو بدهي خارجي داريم که هر سال 1.5 تا دو درصد سود در مقابلش پرداخت ميکنيم.
من يک بسيجي اقتصادي ام
من به عنوان يک سرباز بسيجي در جبهه اقتصادي کار ميکنم. شانسهايي بوده که خدا در اختيارم گذاشته و از آنها استفاده کردهام. حداقل سه يا چهار بار هم ورشکسته شدهام. بنده در دوران سربازي راننده رئيس بانک مرکزي وقت بودم. در آنزمان هم توانستم به کشورم کمک کنم و روزانه 20 ميليون دلار را ميبردم بيرون در بازار ميفروختم تا قيمت ارز در بازار نوسان نداشته باشد آن موقع هر دلار 300 تومان بود و زمزمه افزايش قيمت آن مطرح بود.در نهايت فکر ميکنم که راز موفقيتم در تشخيص حلال و حرام و لطف خدا و اعتقاد به کشور جمهوري اسلامي و ولايت فقيه است.
ابتکار