ایرج بسطامی؛ همیشه در اوج
از من خواسته شده به مناسبت یازدهمین سال درگذشت زندهیاد ایرج بسطامی، چند سطری از خاطرات خود با این دوست و همکلاسی ازدسترفتهام، بنگارم؛ خوانندهای که یاد و صدا و خاطرهاش در جایجای این سرزمین همیشه زنده است. ایرج، مهربان، ساده و با صفا بود. صدایی گرم و پخته، دلنشین و رسا داشت. با او در کلاسهای «شیوهخوانی» و «مرکبخوانی» استاد شجریان که هر دو هفته یکبار، در منزل استاد برگزار میشد، آشنا شدم.در آن کلاسها قرار بر این بود هرکس هر آوازی را که دوست دارد در منزل بخواند و برای استاد بیاورد تا ایشان اشکالات صدا را متذکر شوند. اتفاقا در همان جلسه، ایرج قطعهای در آواز دشتی در اوج بدون ساز خوانده بود. صدا خیلی اکو داشت. گویا در زیرزمین اجرا شده بود. با این حال بسیار دلنشین و زیبا بود. استاد شجریان فرمودند خیلیخوب خواندهای، ولی بار دیگر صدایت را بدون «اکو» بیاور تا اشکالاتت را بهتر تشخیص دهم. درواقع ایشان آواز ایرج را تایید کردند. در آن کلاس، گروهی که از ساعت پنجبعدازظهر تا حدود ١٠شب تشکیل میشد، دوستان دیگری همچون علی جهاندار، قاسم رفعتی، محسن کرامتی و مظفر شفیعی هم شرکت میکردند. این کلاسها شامل انتخاب شعر، جملهبندی در تحریرها و مرکبخوانی بود. تا سال ١٣٦٦در این کلاسها شرکت میکردیم؛ من از اصفهان و ایرج هم گویا از بم. خاطرم هست یک روز در خیابان جمهوری برای خرید به شرکت هالکو رفته بودم. مدتی بود که آلبوم چهارباغ با گروه اساتید و صدای من به بازار عرضه شده بود. ایرج را دیدم که در شرکت هالکو کار میکرد. گویا تازه استخدام شده بود. تا مرا دید همدیگر را بغل کردیم، دیدم خیلی خوشحال است. گفت تبریک میگویم که اولین آلبومات با گروه اساتید منتشر شده و در ادامه شروع کرد به تمجید از اجرا و... آن روز واقعا او را از تهدل خوشحال دیدم. این آلبوم به همت استاد پایور ضبط و اجرا شده بود. به او گفتم ایرج میدانی خود استاد پایور بابت آهنگسازی این آلبوم هیچ وجهی از من دریافت نکردند. گفت با اخلاق استاد پایور تا حدودی آشنا هستم. گفتم سعی کن سری به استاد پایور بزنی، بلافاصله گفت اتفاقا من چند ماهی است که با ایشان آشنا شدهام.
به افراد جوان و نوپا خیلی علاقمند هستند و ممکن است با ایشان آلبومی را ضبط کنیم.بعد از آن دیگر او را ندیدم تا اینکه با خبر شدم آلبوم افشاریمرکب با آهنگسازی زندهیاد پرویز مشکاتیان و صدای ایرج منتشر شده. او بعدا با انتشار آلبومهای «وطنمن»، «سکوت»، «مژده بهار»، کنسرت راستپنجگاه و... نشان داد واقعا هر روز بهتر از دیروز آواز میخواند. کارنامه هنری ایرج را که مطالعه کنید متوجه شخصیت ذاتی او می شوید که هیچوقت برای مادیات و درآمدزایی نخواند. با درگذشت او ضایعه بزرگی به جامعه هنری، مخصوصا آواز ایران، وارد شد. روحش شاد.
علی رستمیان ــ خواننده
به رهی دیدم برگ خزان
به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بود
چو ز گلشن رو کرده نهان در رهگذرش باد خزان چون پیک بلا بود
ای برگ ستمدیده ی پاییزی
آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق شیدا ، دلداده ی رسوا ، گویمت چرا فسرده ام
در گل نه صفایی ، باشد نه وفایی ، جز ستم ز وی نبرده ام
آه ! بار غمش بر دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شد نوگل گلشن زیب چمن
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی بنشست
من ماندم و صد بار ستم وین پیکر بی جان
ای تازه گل گلشن
پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی پژمرده و لرزان
چو ز گلشن رو کرده نهان در رهگذرش باد خزان چون پیک بلا بود
ای برگ ستمدیده ی پاییزی
آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق شیدا ، دلداده ی رسوا ، گویمت چرا فسرده ام
در گل نه صفایی ، باشد نه وفایی ، جز ستم ز وی نبرده ام
آه ! بار غمش بر دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شد نوگل گلشن زیب چمن
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی بنشست
من ماندم و صد بار ستم وین پیکر بی جان
ای تازه گل گلشن
پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی پژمرده و لرزان