لنگر زمین و آسمان پس از رویداد لوزان
ننگ بدتر ز آخال٬ حکومت اسلامی است
این همه تکرار ننگ از غیاب آزادی است
تا که هستیم در فکر و قید استبداد پروری
توافقنامه، چو صیغه شان آسمانی است !
منبع: خودنویس
در جمهوری اسلامی همه راهها به قم ختم میشود
در جمهوری اسلامی همه راهها به قم و به دستپروردههایش ختم میشود؛ و ما تا وقتی که نخواهیم این حقیقت را بپذیریم که این کلیتِ جمهوری اسلامی است که خراب و خطرناک است و نه لزوما فقط برخی رئیسجمهورهایش، نتیجه این میشود که تا ابد در دورِ باطلِ انتخاب بینِ «بد و بدتر» گرفتار میمانیم.
در گیر و دارِ تفسیرِ «تفاهم» اتمیِ اخیرِ جمهوری اسلامی با ۵+۱ و نتایجِ احتمالیاش، بعضا نظرهایی شنیده میشود که تناقضها یا گرفتاریهای فکری و عملیِ بنیادیِ اظهارکنندگانشان را به نمایش میگذارد. از میانِ آن خیلِ عظیم، اینجا فقط دو مورد را انتخاب کردهام تا کمی دربارهشان توضیح بدهم. آقای مرتضی کاظمیان که از «ملیمذهبی»ها و بدین ترتیب از نزدیکانِ سیاسیِ اصلاحطلبان و اعتدالطلبانِ حکومتی هستند اخیرا در مقالهای ادعا کردهاند که «نه در سوی شادمانها و راضيان از تفاهم، و نه در سمت ناراضيان و برآشفتگان از تفاهم، کسی نگاهی به آيتالله خامنهای نمیاندازد و از نقش موثر وی – چه در وجه سلبی و چه در وجه ايجابی – نمیگويد.» به نظرِ حقیر هم این تا حدودی صحت دارد، اما چرا چنین است؟
این به نظرم به ادعاهای آنهایی برمیگردد که وقتی میخواستند در جریان دوره یازدهم انتخابات ریاست جمهوری مردم را برای رای دادن به پای صندوقها بکشانند به آنها وعدههای توخالی دادند، مثلِ اینکه روحانی این کار را میکند، روحانی آن کار را میکند، این چیز را آزاد میکند، آن کس را از حصر درمیآورد، و از این حرفها. همه اینها در حالی بود که آنها خود به خوبی میدانستند که در نظام جمهوری اسلامی و مطابق قانون اساسیاش رئیس جمهور اختیارِ چندانی ندارد، و این ولیِ فقیه و رهبر است که حرفِ آخر را میزند، ولی باز هم برای کشاندنِ مردم به پای صندوق رای و برای خود امتیاز گرفتن – البته به خیال خودشان – به آنها دروغ گفتند.
حالا چطور شده که وقتی «تفاهم» آبروریزانه از آب درآمده و کارها به ضررِ اصلاحطلبان و اعتدالطلبانِ حکومتی و همپالکیهایشان تمام شده تازه یادشان افتاده که عمدهی مسئولیتها متوجه رهبری است و نه روحانی، و اینکه باید از زیر مسئولیت شانه خالی کنند و باز همه چیز را به گردنِ رهبر بیاندازند؟ این آیا عدمِ صداقتِ سیاسی و بازی دادنِ مردم و بیاحترامی به آنها نیست؟
از آن طرف آقای عبدالکریم لاهیجی، رئیسِ کنونیِ فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر، که بعضا در قبالِ جمهوری اسلامی نرمش به خرج میدهند، اخیرا در بابِ مذاکراتِ اتمیِ جمهوری اسلامی با ۵+۱ فرمودهاند که «پس از توافق شاید وضعیت حقوق بشر بهتر شود». ایشان سپس به مقایسه دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی با دوران آقای احمدینژاد پرداخته، و گفته که هر وقت بینِ جمهوری اسلامی و غرب مخاصمه نبوده و رابطه برقرار بوده وضعِ حقوقِ بشر در ایران بهتر شده و جامعه مدنی پیشرفت کرده است.
از آنجا که نظرِ بنده دربارهی نتایجِ این «تفاهمِ» اخیر، حداقل برای جامعه مدنی، با آقای لاهیجی تفاوتِ عمده دارد، و قویا معتقدم که بحثِ رابطه با غرب و بحثِ حقوق بشر در ایران اگر کاملا بیربط نباشند ربطِ چندانی هم با یکدیگر ندارند، لازم دیدم نکتهای را متذکر شوم. اگر در دورانِ آقای خاتمی وضعیتِ حقوق بشر در ایران بالنسبه بهتر از دوران آقای احمدینژاد بود، این نه لزوما به دلیلِ رابطه با غرب که به خاطرِ نوعِ نگاهِ اصلاحطلبانِ حکومتی به شیوهی حکومت – که سرکوب را عمدتا به روشهای پشتِپردهای و بعضا غیرخشونتآمیز مجاز میدانستند – و از آن مهمتر به خاطرِ نیازِ مبرمِ کلیتِ حکومت به معقول جلوه کردن در چشمِ جهان بود. با این وجود در زمان آقای خاتمی هم حقوق بشر چندان وضعِ درستی نداشت. قتلهای زنجیرهای، سرکوبِ مخالفان مدنی، و اخراج و زندانی کردنِ دانشجویانِ معترض از دانشگاه – مشت نمونهی خروار – همه در زمانِ آقای خاتمی اتفاق افتاد.
آقای احمدینژاد فقط سر و صدایش بیشتر بود، وگرنه در نقضِ حقوقِ بشر، بر اساسِ سابقهی تاریخی، جمهوری اسلامی عموما تابعِ رئیسجمهورهایش نبوده است. کمااینکه میبینیم در این دو سال اخیر که آقای روحانی رئیسجمهور شده – و ایشان نه مثلِ آقای احمدینژاد بددهنی و چماقداری میکند و نه چندان به غرب بد و بیراه میگوید، و تازه او را با وعدهی باز کردنِ فضای جامعه مدنی علم کرده بودند – آمارِ نقضِ حقوق بشر و اعدام از دوران آقای احمدینژاد پایینتر که نیامده هیچ بسیار بالاتر هم رفته است. آخرین گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه امور حقوق بشر در ایران، به خوبی این حقیقت را نشان میدهد. وی دوشنبه ۲۵ اسفند سال گذشته گفته بود که «جمهوری اسلامی از ابتدای سال جاری ميلادی تاکنون بيش از ۲۰۰ نفر را اعدام کرده است. جمهوری اسلامی در سال گذشته نيز دستکم ۷۵۳ اعدام تاييد شده انجام داد که اين تعداد بيشترين ميزان اعدام از سال ۲۰۰۲ بود.»
پس باز به این نتیجه میرسیم که در جمهوری اسلامی همه راهها به قم و به دستپروردههایش ختم میشود؛ و ما تا وقتی که نخواهیم این حقیقت را بپذیریم که این کلیتِ جمهوری اسلامی است که خراب و خطرناک است و نه لزوما فقط برخی رئیسجمهورهایش، نتیجه این میشود که تا ابد در دورِ باطلِ انتخاب بینِ «بد و بدتر» گرفتار میمانیم. و این میشود روزگارِ ما، که باید امروز به حراج گذاشته شدنِ استقلالِ مملکتمان در میانهی بیشمار اجسادِ آویزان را به نظاره بایستیم.
منبع: خودنویس