یاشین زنوزلو
حاشیه ای بر جوک های تبعیض آمیز!
سال ها به دنبال اعتماد به نفس از دست رفته مان جلز و ولز کردیم، برایتان زیادی بود، نمی توانستید بکشید، درک تان می کنم، وقتی عُرضه برای بالا کشیدن خود را نداری مجبوری آنی را که بالاست پایین بکشی!
سال ها این ملت در شادترین مجالس اش هم درمانده و دردناک، سر به زیر گیوتین توهین هایت داد و تو بی شرمانه و گستاخ تر از قبل تیغ های اهانتت را تیزتر کردی!
مغز بیمار تو را، تمسخر ملتی که به خاطر حفظ آبرو و حیثیت تو یونجه خوار شدند هم ارضاء نمی کرد، مسابقه بین لر و ترک راه انداختی و شعور ملت ها را زیر سؤال بردی، به رشتی خندیدی و کُرد را وحشی خطاب کردی و عرب برایت سوسمار خوری بیش نبود! و شهریار چه زیبا وصفت کرد، آنجا که گفت:
تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی
به رشتی کله ماهی خور به طوسی کله خر گفتی
قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتی
جوانمردا آذربایجان را ترک خر گفتی
تو را آتش زدند و خود بر ان آتش زدی دامن
الا تهرانیا انصاف می کن ....؟!
نه عاقلانه است از هذیان و هدرهای ذهن بیمارت خشمگین باشم و نه منصفانه است در بازار گرمی که آغاز سخنت با یک روز یک ترکه-لره-افغانی یه- عربه- و ... بود، نگفته دهان خیل زیاد حضار تا بناگوش باز می شد به تو خرده بگیرم!
به واقع تو بیماری و بیماری ات تعصب کور و جزم اندیشی است. آدم متعصب و خشک اندیش کارش شانتاژ و تخریب است، جزم اندیش کارش محو کردن ملت هاست، فاشیست کارش به سخره گرفتن است، آپارتاید است، هولوکاست است، تحقیر است، توهین است، ولی هیتلر را فراموش نکن، موسولونی را از یاد نبر و هرگز به هم کیشان خود نخند که روزی سرت خواهد آمد!
بله، آن موقع که جک های ملیتی- قومیتی نقل و نبات محافل مان شد، من فمنینیست هم خندیدم، توی بی خبر از حقوق از دست رفته ات هم خندیدی، لر به عرب خندید، عرب به افغانی، افغانی به ترک و این سلسله ادامه دارد تا این که اکنون گریبان زنان و دخترانت را گرفته است.
آن موقع که نه به خاطر زن بودنم که به خاطر زبانم، فرهنگم، تاریخم و در یک کلام ملتم آماج نامهربانی ها بودیم و از این بی عدالتی و تلخ واره های اجتماعی جگرمان خون می شد، آن موقع که می گفتم دوست من، من ترکم به من توهین نکن، آنگاه که زن و مرد داد می زدید وطنم پاره تنم، غرور ملتی را شکستید که پاره تن تان را مدیون دلاوری آن ها بودید.
سال هاست فریاد "نه به تبعیض های ملیتی-قومیتی" سر دادیم، گفتید جک است، می خندیم دور هم، جنبه داشته باش، اکنون که جک های جنس-جنسیتی چار ستون بدنت را می لرزاند و داد سیستماتیک بودن این جک ها را سر می دهی به حرف ما رسیدی؟! متوجه شدی این ها از چشمه ای آب می خورند که نه در آن غیرعمدی در کار است و نه الکی و یهویی! دوست فمینیستم پس چرا این قدر بی جنبه شدی؟!
حرف آخر را اول می زنم، بکشید تا ببینید چه کشیده ایم!
خودم را فمینیست ندانستم چون هرگز نمی توانستم یک تنه به قاضی بروم، هرگز نخواستم حریم انسانیت را محدود به تعصبات جنس-جنسیتی کنم، به اسم انسانیت قیام کردم و به اسم دفاع از حقوق آن هایی که توان مدافعه ندارند به پا خواستم!
به این اعتقاد رسیدم که تبعیض، بی عدالتی، توهین، تحقیر و هزاران مفهوم نحس دیگر حریم نمی شناسد، پای در محیطی گذاشتم که خط قرمز پُر رنگی دورش کشیده بودم و به خاطر خروج از آن به ضرر هر موجود زنده ای، خود را به فلک می بستم.
دایره اخلاق را بزرگ تر از دایره افراد دیدم. سکوت نکردم و هیچ سکوتی را نپذیرفتم. گله کردم و هیچ توجیهی راضی ام نکرد.
اکنون که حصار آهنی دور خود پیچیدیم و در برابر هر جکی که مستقیم و یا غیر مستقیم زنانگی مان را زیر سؤال می برد خشمگینانه و کینه توزانه عکس العمل نشان می دهیم، شاید کینه عده ای را که نه به تازگی بلکه از بدو تولد به جای شما شرمنده شده اند و به جای شما خجالت کشیدند و به جای شما سر به زیر افکندند در یابید!
به عنوان شخصی که سال ها در حد توان و بضاعت از حقوق خود و دیگر هم وطنانم چه به عنوان یک زن، چه به عنوان یک ترک آذربایجانی، چه به عنوان یک شیعه و چه به عنوان تعلقم به طبقه اجتماعی ای خاصم دفاع کرده ام سازندگان جک های توهین آمیز را محکوم می کنم، خواه زنانگی ام را نشانه گرفته باشند خواه تعلقات نژادی ام را خواه بعد دیگر وجودی ام را.
و چه زیبا گفت سیمین دانشور بزرگ که:
من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو، میدانی؟ دردآور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی.
حالا دوست من، من ترکم و به همان اندازه انسانم که تو انسانی، می دانی؟ درد آور است که انسانیت بازیچه دست انسان نماهایی چون شما شود!
به امید روزی که شعار یکی برای همه، همه برای یکی! همیشه تنین انداز افکارمان باشد.
مدرسه فمینیستی