شعری از داریوش لعل ریاحی
بازیچه
گشته اند ، ملی گران ِ پیر
وامانده
از عبور ، سَر خورده از مسیر
اُف بر
تو ای فضا ، زین رقص ِ نا بجا
با
باوری بلند ، در صحنه ای حقیر
چون پاره
های ِ خَس در بحر ِ واژگون
در کف
شناورند ، آرام و سر به زیر
عیسا و
هرمیداس با حشمت و زعیم
مفتون ِ
روبهان ، چون زاغک و پنیر
در حد ِ
فهمشان در جبهه ای چنین
هم با
مصدق و هم شیخ گشته میر
این گونه
انقلاب ، بَر می دهد فساد
هر کس به
لقمه ای در خان ِ این خمیر
باشند و
بنگرند ، آیینه در غروب
اختر نمی
دمد ، از قعر ِ زمهریر
پاسخ چه
می دهد ، تن داده بر شرنگ
چون خود
گزیده است این بخت ِ ناگزیر
ای دل به
سَر نگر ، نی بر کمندِ پا
همت اگر
کنی ، شَر می کشی به زیر
داریوش
لعل ریاحی
۱۲ دی ۱۳۹۴