به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۵

طنازان و حاکمان

اکنون تردیدی نیست که در هفته گذشته دیگر مشکل پناه‌جویان، وضعیت اقتصاد بین‌المللی، موضوعات مرتبط با اوکراین و سوریه برای افکار عمومی آلمان در اولویت نبوده‌اند. رسانه‌ها و جامعه آلمانی در این هفته تجربه‌ای تازه را آزمودند: «انتخاب بین قوانین و آزادی‌های فردی».

 شاید اگر دیگر ملت‌های اروپایی بودند، بخش دوم را می‌پذیرفتند و به مصداق موضوع کاریکاتورهای اهانت‌آمیز بر مسیر هنجارشکنی ارزش‌های دیگر جوامع، پای می‌فشردند؛ اما ظاهراً حکومت و جامعه آلمان نشان دادند با‌وجود چندپارچگی قوانین در ١٦ ایالت، در عزم ملی برای اجتناب از تعارض‌طلبی با دنیای غیراروپایی از رویکردی متفاوت برخوردار هستند.
حکایت ساده طنز اجتماعی یک «تلخک» تلویزیونی که رئیس‌جمهور اردوغان را به سخره گرفته بود و واکنش توفانی و توفنده ریاست‌جمهوری ترکیه که البته به دلیل دسترسی‌های فراوان نخبگان جوامع ترک مقیم آلمان، توانستند با استناد به رویه‌های قوانین در آلمان، شکل قانونی محکومیت را هم پیدا کند، در صدر تمام اخبار و حوادث روزهای اخیر بود. رویکرد ترکیهِ اردوغان نسبت به این موضوع، یک بحث و ادبیات تازه را نشر داد و آن نکته‌ای نبود جز آنکه حد آزادی‌های فردی کجاست؟ در واکنش به این فشار سیاسی و حقوقی، صدر اعظم آلمان توأمان موافقت در اجرای قانونی را که اجازه نمی‌دهد به رهبر کشوری تندی و توهین شود، بیان کرد و سپس برای کنترل احساسات افکار عمومی مسیر بررسی قانون‌گذاران برای مطالعه قانون یاد‌شده را هم باز کرد. ارزش‌های اجتماعی تحول‌یافته از مجاری و مبادی قانونی می‌تواند قوانین را بررسی و روزآمد کند. به‌این‌ترتیب برنده این مرحله از بازی احساسی میان دولت ترکیه با جامعه آلمان، دستگاه هیأت حاکمه آلمان بود؛ البته اگر ریاست‌جمهوری ترکیه نیز در این مرحله در نظر داشته باشد یک ژست تازه بگیرد و از دامنه تخریب چهره خود و کشورش نزد افکارعمومی آلمان بکاهد، شاید تنها در چند روز آینده فرصت دارد «آقامنشانه» از شکایت خود صرف‌نظر کند؛ امری که در نظر ناظران رخدادهای اخیر داخلی ترکیه، تقریبا فرضی قریب به محال است.

این پدیده برای نگارنده معنا و پیام‌ دیگری را هم داشت و آن چیزی نبود جز رابطه طنز با حاکمیت. مطالعه تواریخ گذشته نشان می‌دهد اصولا حاکمان آگاه هیچ‌گاه نمی‌کوشیدند رابطه «طنازان منتقد» را با خود قطع کنند. اینجا البته باید یک تمایز اساسی را میان «لودگی» با «طنازی» در دربارهای دنیای کهن قائل شد. لودگی خاص مجلس بزم و طرب بود؛ اما حکایت طنازی و نکته‌پردازی اهل نظر، به مصداق «بهلول»های دوره اسلامی هیچ‌گاه با طرب و آواز در منابع و مصادر ما روایت نشده است؛ بلکه تصادفا همواره در صحنه شرح احوال ایشان آنچه هویداست، هم‌نشینی و گفت‌وگوی میان حاکم و جامعه است. منظور اصلی طنز تلخ آنها بررسی و مطالعه مناسبات دوسویه این دو جناح بود؛ پس وقتی بهلول مردم را به صف خود در آن کوی دیگر می‌راند، برای تأکید جوزدگی جامعه، خود را نیز در انتهای صف قرار می‌داد تا رفتار جامعه معاصرش را به نقد بکشد که چگونه بی‌پرسش و تحقیق تابعی دهن‌بین هستند. در نمونه‌ای دیگر، هنگامی که کتیبه حمام و مسجد حاکم را می‌انداخت و نام خود را بر خشت بانی می‌گذاشت؛ خطابش توجه‌دادن حاکم به «بی‌منتی در انجام وظایف و تکالیفش نسبت به جامعه» بود؛ بنابراین بی‌دلیل نیست که در متون فارسی واژه شیوای «تلخک» را برای چنین مأموریتی برمی‌گزیند. حتی سیاه‌کردن روی یا همان پنهان‌کردن چهره وی مصداقی بود از آنکه مخاطب در برابر خود بازی کسی را ببیند که چهره پوشانده و با این حجاب درصدد برآمده در نگاه ناظر این پرسش را پیش از همه طرح کند که «آیا من این نیستم»؟

بدون هرگونه ارتباط ذهنی میان این دو پاره سخن، وقتی به این بخش نوشتار و به این پرسش پایانی رسیدم، این مفهوم برایم تازه شد که آیا اقدام تلخک آلمانی آن نبود که مخاطب خود را با همین پرسش مواجه کند؟ مخاطبی که سه‌سال‌و‌ اندی پیش در بحران یک کشور مسلمان همسایه وارد شد و بر خود واجب دانست با ایجاد اردوگاه آوارگانی که با «دست‌های پنهان» در هدایت جهادگرهای قفقازی و لیبیایی از «مرزهایی تاریک» که ثبات و امنیت خود را از دست داده بودند، به آنها پناه دهد؛ ولی با‌وجود این عمل «بشر‌دوستانه» به دلایلی نامعلوم، کار به جایی کشید که پناه‌جویان آواره در سرما و گرما به دل خروشان مدیترانه سپرده شوند یا به اروپا کوچ کنند.

این پرسش «آیا من این نیستم»؟ یک ضرورت اساسی برای قضاوت از خود، برای هر انسانی است که ضروری است به اعمال خود بیندیشد، قبل از آنکه به حساب کشیده شود: حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا.
سیدعلی موجانی / شرق