گرامیداشت یاد دکتر عبدالرحمن برومند
آن بخش از گروه جنایتکاری که بیست و پنج سال پیش در دسیسه ی قتل عبدالرحمن برومند دست داشتند و هنوز به زندگی رذالت آمیز خود ادامه می دهند روزمره با بیزاری و انزجار ملت آزاده ی ایران روبرو می باشند و در حقیقت با سردرگمی در میان بحران های همه جانبه و آشفتگی های گوناگون جمهوری اسلامی، و در راًس آنها اقتصاد ورشکسته و فساد بی حد و مرز، در وحشت روزافزون از خطر افزاینده ی اضمحلال نظام جمهوری اسلامی، که برای ما کمترین جای تردیدی در آن نیست، به سر می برند.
شک نیست که فقدان رئیس هیئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران ضربه ای مخوف بود که نه تنها بر سازمان ما که بر تمامی اپوزیسیون ملی و دموکراتِ دستگاه ولایت فقیه زده شد.
اما اینکه معماران و گردانندگان نظام می پنداشتند که با کشتن برومند و درپی آن قتل دکتر شاپور بختیار و اصولاً از طریق کشتار پی در پیِ مخالفین نظام خواهند توانست راه ملت برای تحقق حاکمیت ملی و استقرار دموکراسی در ایران را به بن بست برسانند، همان راهی که دکتر عبدارحمن برومند از آغاز جوانی در آن قدم نهاده و تا واپسین دم زندگانی پرافتخارش طی کرده بود، از نوع همان خطاهای بنیادی بود که از ابتدا در پایه گذاری این نظام شوم صورت گرفته بوده است .
برومند باور داشت که ملت ایران در مسیر خویش به منظور تحقق آرمان والایِ حاکمیت ملی و سرفرازی می بایست ابتدا از سنگلاخ صعب العبور جمهوری اسلامی بگذرد و همین باور بود که وجود ارزنده اش را برای حکام جنایتکار نظام غیر قابل تحمل می کرد.
۲۵سال بعد از مرگ دکتر عبدالرحمن برومند می بینیم که برنامه های شوم حذف مخالفین واقعیِ حاکمیت ولایت، علیرغم ضربات جبران ناپذیری که بر پیکر اپوزیسیون اصیل نظام فرود آورد، در حقیقت جز از خیالی خام سرچشمه نمی گرفت. گردانندگان فاسد رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی با ملتی روبرو هستند که نه تنها راهش به بن بست نرسیده است بلکه با استفاده از محدودترین امکاناتی که در اختیار دارد، از هر موقعیت و مناسبتی تنفر خویش از این گروه شیاد و سودجو را بیان می دارد و رویگردانی خود از جمهوری اسلامی را با بکار بردن شیوه های هر روز بیشتر مقاومت منفی و مبارزات مدنی ظاهر میسازد و از اینرو همه را، «رهبر» نظام تا پیروان او را، از مقابله با ملتی، که هرروز عده ی بیشتری از فرزندان آن اعدام یا روانه ی شکنجه گاه هایشان می شوند، درمانده کرده است.
در اوضاع کنونی که صاحبان قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی حاکمیت با چنگ و دندان به جان هم افتاده اند و هرکدام برای تصاحب سهم بیشتری از خوان یغمای «ایران اسلامی» سر و دست میشکند، و در حالیکه رهبرِ نشسته برمسند قدرتِ مطلقه، ابواب جمعی رهبر و زرادخانه ی مدافع رهبر در یک طرف قرار دارند و دیگران یعنی مطرودین درگاه و محصورین خانگی در طرف دیگر، همگی با هم بر سر یک موضوع اتفاق نظر و عمل دارند و آن حفظ نظام شوم جمهوری اسلامی است.
برنامه ی قتل و کشتار مخالفین واقعی نظام و ایرانیانی که به اتهام «محاربه با خدا» جانشان گرفته شد، در دوران صدارت و وزارت و ریاست و دخالت مستقیم همین افراد جنایتکاری اجرا شد که امروزه یا از درگاه رهبر طرد شده اند و یا با قوه ی قهر در حصر خانگی بسر می برند. و بینان تفکر اینها همچنان همان است که نزدیک به چهار دهه قبل نیز بود.
ملت ایران هیچگاه به وعده و وعید های امثال رفسنجانی، خاتمی و روحانی دل نبسته بود و باز هم نمی بندد. ملت دو دوره یِ ریاست علی اکبر هاشمی رفسنجانی، این جرثومه ی فساد و تبهکاری را از یاد نبرده است. هرچند بخشی از مردم کم اطلاع و درمانده تحت تبلیغات یکسویه ی همه ی دستگاه های رژِیم، و از روی ناچاری افسانه ی آخوند معتدل را چند صباحی باور کرده و به حمایت از او و بعداً از محمد خاتمی برخاسته و هربار از آن بابت تاوان سنگینی پرداخته بودند، حال دیگر سالهاست که دستگاه حاکمیت را به حال خود رها کرده در فکر چاره برای گذران زندگی و یافتن راه مبارزه ی اساسی با رژیم بسر می برند.
به دنبال قرارداد اتمی و انتشار تسلیم نامه ی ننگ آور دارو دسته ی دستگاه ولایت، و نوشیدن جام زهرِ زانوزدن در برابر «استکبار جهانی»، در یک گوشه از صحنه ی حاکمیت، فریاد وامصیبتا که «ایران اسلامی» در خطر است برخاسته و زرادخانه ی رهبر، رقیب داخلی را تهدید به قلع و قمع میکند، و در گوشه ی دیگر صحنه مقام ریاست جمهوری با نقابی که قبلاً رفسنجانی و خاتمی بر چهره ی واقعی خود گذاشته بودند، وارد میدان شده است تا که شاید بتواند راهی برای نجات نظام و «ایران اسلامی» باز کند.
بعد از سالهای ریاست علی اکبر رفسنجانی و اعتماد و گرایش بخشی از نیروهای «اپوزیسیون» خارج از کشور به او که با اعلام آمادگی برای شرکت در حاکمیت منتج به تجربه ای تلخ برای اکثر آنها شد، این دومین بار است که در خارج از کشور باز چند نفر با صرف مخارج بسیار این بار به طبل تبیلغاتی حسن روحانی می کوبند، و با خودنمایی در مقابل مقامات دولتی خارجی، گمان می برند که در صورت تسلط رئیس جمهور کنونی بر رقبا و حریفان داخلی اش خواهند توانست از این نمد کلاهی برای خود بدوزند.
این افراد نمی توانند یا نمی خواهند بپذیرند که تجربه ی ۳۷ ساله ی اپوزیسیون خارج از کشور، سره را از ناسره متمایز کرده است.
آنچه باقی می ماند وظیفه ایست بر عهده ی شخصیتها، محافل و سازمان های سیاسی اصیل و وطندوستِ طرفدار واقعی دموکراسی و خواهان تحقق حاکمیت ملی و نافی هرگونه دخالت مذهب در ارکان حکومت: این وظیفه که ابتدا قدم به راه اتحاد عمل بگذارند و با ایجاد دلگرمی در اقشار و طبقات جامعه در گشایش روزنه های امید به روی ملت ایران که سالهاست حساب خود را از حاکمیت مذهبی در ایران جدا کرده است، سهم خود در راه تشکل لازم برای پیدایش یک آلترناتیو را ادا کنند.
نهضت مقاومت ملی ایران با زنده نگاهداشتن یاد دکتر عبدالرحمن برومند که همواره علیه باور به افسانه ی آخوند معتدل هشدار می داد و در مبارزه ای بی امان با جمهوری اسلامی با جدیّت خاص خود برای اتحاد اپوزیسیون ملی و دموکرات تا جایی که توانست کوشید و از باختن جان عزیز نهراسید، و با احترام به همه ی گرایش های سیاسی که خواهان آزادی و استقلال ایران و ایرانی می باشند، دگربار و همچون گذشته دست اتحاد به سوی این نیروها دراز میکند و با امید به تحقق اتحادی سالم و اصیل می گوید:
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
یکشنبه، ۲۹ فروردین ماه ۱۳۹۵
برابر ۱۷ آوریل ۲۰۱۶