مهدی کروبی طی نامه ای به حاکمیت استبدادی و «نانجیب» خوانده شدن خود اعتراض کرده است. این نامه از آن رو که وی در حصر بسر می برد جسورانه و شجاعانه توصیف شده. البته در جایی که سهم دیگران برای گفتن بسیار کمتر از اینها زندان و شکنجه و اعدام است و وقتی پای کروبی و همپالکی سبزش به میان بیاید، به حصر محترمانه ختم میشود، جایی برای صحبت از شجاعت نیست. اسلامگرایان رنگ و وارنگ همگی از بیمه ی سیاسی برخوردارند و از این حرف ها هم می توانند بزنند و هزینه ی کم بپردازند. البته من بر این باورم که مجازات مردم به خاطر عقاید سیاسی شان ظلم است و به علاوه باید از هر اعتراضی علیه ظلم و هر هتک حرمت دستگاه استبداد پشتیبانی کرد، ولی نباید ره گم کرد و در این موقعیت تنگ تاریخی راه را برای فریبی دیگر گشود.
برای این نامه کرامات بسیاری قایل شده اند و آن را استیضاح خامنه ای نامیده اند و از این جهت «تاریخی» دانسته اند. اما هو و جنجال هواخواهان نباید موجب شود که به ریشه یابی مسأله نپردازیم .
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران طی مقاله ای با یادآوری گذشته ی کروبی، گوشزد کرده که قبلاً نیز این حصر درمورد آیات قمی، روحانی و شریعتمداری اجرا شده و آقای کروبی در دفاع از حصر این آخری حتا با مخالفان به کتک کاری نیز پرداخته است، صرفنظر از این که چه کسی پشت این روزنامه است، این یادداشت حاوی واقعیتی است که باید به آن توجه کرد. چشم بستن بر حقیقت راه درستی برای مبارزه نیست. ما از انقلاب به این سو داریم تاوان همین ترتیب رفتار را می دهیم. اولینش کتمان موضعگیری های ارتجاعی خمینی بود، دومی اعتنا نکردن به محتوای کتاب ولایت فقیه و… باید از گذشته درس گرفت.
این را هم من یادآوری می کنم که کروبی در نامه خواستار اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی در دفاع از حقوق شهروندان شده است در مجلس ششم برای کنار گذاشتن اصلاح قانون مطبوعات، آقای کروبی از مقام ریاست مجلس، ضمن خواندن نامه خامنه ای به عنوان حکم حکومتی، اعتراض نمایندگان را نیز مخالف قانون اساسی دانست چرا که قانون اساسی بر ولایت مطلقه تأکید دارد.
در حق اعتراض امروز کروبی حرفی نیست، ولی باید گفت وقتی که اساس نظام سیاسی که خود از روز اول در برپایی اش سهیم بودید و سال ها از امتیازات آن منتفع گشتید، بر استبداد است، توقع شما هم بی مورد است، مگر تازه با کارکرد این نظام آشنا شده اید که از این توقعات دارید؟ یا شاید کارهایش را در مورد دیگران مجاز و مشروع می شمارید ولی معتقدید در باره ی شما نباید اجرا شود. وقتی که شما پذیرفتید که اساس حکومت بر پایه ولایت مطلقه ی فقیه باشد انتظار چه عدالتی دارید؟ ولی فقیه نه اراده ی مردم را قبول دارد و نه قراردادهای اجتماعی و مجلس و غیره را ، همه ی حقوق را از آحاد ملت سلب کرده؛ ملت صغیر است و او ولی و حرف او حرف آخر و حکم حکومتی است که خودتان بهتر می دانید، یا باید بدانید.
با نهایت تأسف باید گفت یک یک این آقایان در چیدن دیوار استبداد نقش داشته اند و حالا محض مصون ماندن خود و نه ملت، از نتایج آن، نامه نگار شده اند. چرا راه دور برویم همین آقای محمد خاتمی رهبر اصلاح طلبان و واضع گفتگوی تمدن ها باتفاق عبدالله نوری و... موافق حصر اقای منتظری بودند. آقای رفسنجانی، عالیجناب سرخ پوش سابق که امروز لباس پدرخواندگی بنفش به تن کرد و حامی کروبی و موسوی، است در خاطرات خود که به تازگی چاپ کرده می نویسد :«یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۶۹-اقای علی حجتی کرمانی آمد.. او پیغام رضا صدر را آورد که خواسته بود آیت الله قمی را آزاد بگذارند؛ تعهد می نماید که مزاحم نشود.» *
این آیت الله که از یاران خمینی هم بود، پس از انقلاب بقیه عمرش را در حصر و تبعید گذراند. چرا که وقتی نظریه ولایت فقیه به عنوان رکن اصلی قانون اساسی مطرح شد او مخالفت کرد. رئیس اعتدال و تدبیر که رفسنجانی باشد تکلیفش معلوم است و ملی مذهبی ها و اصلاح طلب ها در دور باطل خود می چرخند همچنان خواهند چرخید و متأسفانه ملت را هم به دنبال خود می کشند. از هوچیگری و به به و چه چه کردن نامه هم چیزی عاید نخواهد شد و در به همان پاشنه خواهد چرخید. آری خود کرده را تدبیر نیست و از معماران استبداد آبی برای سرنگون کردن آن گرم نخواهد شد.
جالب اینجاست که منتظری پیشنهاد دهنده ی ولایت فقیه در مجلس خبرگان در نامه ای (بتاریخ ۱۴/۰۱/۱۳۸۰ ) در مورد محمد خاتمی نوشت: «حقيقت ايناست که با قانون اساسی فعلی ايران که همه اهرمهای قدرت در اختيار رهبر قرارداده شده، بدون اين که پاسخگو باشد و مسئوليتها، بر عهده رئيس جمهور قرارداده شده بدون اين که اهرمهای قدرت را در اختيار داشته باشد، اگر از باب فرض، امام زمان هم رئيس جمهور شود، قدرت هيچ کاری را ندارد.» و به او نصیحت کرد «من اگر جای شما بودم میرفتم پیش رهبر و میگفتم: شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رأی دادند، به من هم که رأی دادند این ۲۲ میلیون، همه میدانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان همه، شخص دیگری را تأیید میکردند، ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رأی دادند، معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم. رأی این ۲۲ میلیون معنایش این است که ما آن را که شما می گویید قبول نداریم.» بیچاره منتظری از چه کسی چه انتظاری داشت!
اگر مردم آرزوی رهایی دارند، بهتر است که به جای افتادن دنبال این اشخاص معلوم الحال و پامنبری هایشان که رسانه های خارج را هم با یاری دول خارجی قبضه کرده اند، فکر اساسی بکنند.
استکهلم - چهارشنبه، ۲۵ فروردين ۱۳۹۵
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
-----
اعتدال و پیروزی - کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۹ به اهتمام عماد هاشمی بهرمانی