به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۵

زندگی در ناامنی؛ قصه پرغصه کارگران پیمانی


روایت اول: سه سال پیش همین روزها خانواده “مجید پ” کارگر پیمانی شرکت رجا مشغول برگزاری مراسم ترحیم و عزاداری او بودند. “مجید پ” کارگر پیمانی ۳۰ ساله وقتی از کار بیکار شد و به هر دری زد تا کاری پیدا کند و هر بار به در بسته خورد، چاره را در مرگ خودخواسته دید. یک روز صبح در اواخر فروردین ۹۲ در باغچهٔ انتهای محوطهٔ سبز اداره مولد بخار شرکت رجا یعنی محل کار سابقش خود را حلق‌آویز کرد و تمام.
روایت دوم: این داستان تازه‌ای نیست. قصه مردی است به نام “جمال اسلامیان” ۴۰ ساله، کارگر پیمانکاری سیمان دشتستان. او همین چند روز پیش یعنی در فروردین ۹۵ از کار بیکار شد. جمال بیش از ۹ سال در همین شرکت سابقه کار دارد اما حال پس از این همه سال قراردادش تمدید نشد چرا؟ چون او از دو سال پیش به علت آلودگی و گرد و غبار محیطی به بیماری پوستی مبتلاست و ظاهرا همین مسئله باعث شد تا کابوسی که روزها و هفته‌های اخیر او را رها نمی کرد رنگ واقعیت به خود بگیرد.
جمال درباره سابقه بیماری خود می‌گوید: “من بیش از دو سال است که به دلیل آلودگی محیط کار به بیماری پوستی مبتلا شده‌ام. بازرسان ایمنی و بهداشت کار بارها بیماری شغلی من را تایید کردند و از کارفرما خواستند که من را به بخش دیگری منتقل کند تا کمتر در معرض آسیب باشم، اما همچنان برای دو سال من را در همان محیط آلوده و مضر نگاه داشتند.” جمال دو روز پس از پایان تعطیلات نوروزی امسال از کار اخراج شد.
روایت سوم: با پدرش دستفروشی می‌کند. مانتوی زنانه را در دست دارد که از قامت کوچکش بلندتر است. نیم‌نگاهی به پدرش دارد که صدا می‌زند: “ارزان بخر، از فروشگاه نخر” او گاهی صدایش را رها می‌کند در میان رهگذران میدان هفت تیر. محسن کوچک باید در آن وقت از روز در مدرسه باشد ولی آن طور که می‌گوید ترک تحصیل کرده است همین دی ماه گذشته. پدرش از کار بیکار شده و او دیگر نتوانسته به مدرسه ادامه بدهد.
پدرش رضاست. “رضا ج” کارگر پیمانی فروشگاه رفاه که اواخر آذرماه گذشته از کار بیکار شده است. قراردادش تمام شده وبا اینکه کارفرما از کار او راضی بوده است با این حال با او تمدید قرارداد نمی‌کنند و او می ماند و زن و سه فرزند محصل. رضا می‌گوید همینطوری هم از پس خرج زندگی و تحصیل برنمی‌آمدم چطور می‌توانستم هر سه را بفرستم مدرسه؟ در تمام این مدت محسن چشم به دهان پدر دارد.
روایت چهارم: حادثه در پتروشیمی خرم آباد رخ داد. دو کارگر ۲۵ و ۲۹ ساله در هنگام جوشکاری مخزن گازوییل جان باختند زیرا مخزن گازوییل قبل از شروع عملیات جوشکاری، خالی نشده بود و کارگران بر اثر وقوع انفجار و سپس آتش‌سوزی از ارتفاع به پایین پرتاب شدند. علاوه بر دو کارگری که در این انفجار کشته شدند، یکی دیگر از آنها را موج انفجار گرفت و کارگر چهارم از ناحیه لگن آسیب دید.
شرکت ملی صنایع پتروشیمی و شرکت پتروشیمی خرم آباد (شرکت‌های کارفرما) همانطور که پیش بینی می‌شد، پیمانکار نیروی انسانی را مقصر انفجار و مرگ کارگران معرفی کردند. ظاهرا پیمانکار از نیروی کار غیر ماهر برای عملیات جوشکاری مخزن گازوییل استفاده کرده بود.
وقتی در قرارداد میان پیمان دهنده و پیمانکار، سود به همه چیز تبدیل می‌شود، شرکت پیمانکار در نقش دلال نیروی کار جز سود بیشتر به چیز دیگری نمی‌اندیشد.
او برای پرداخت مزد کمتر به نیروی کار، کارگر غیر ماهر استخدام می‌کند. آنچه که در تلاش برای کسب سود بیشتر کمترین اهمیتی ندارد، جان کارگران است.
چند روایت دیگر را باید گفت؟ قصه کارگران پیمانی داستان‌های تکراری است در مکرر زندگی کارگری. زندگی زیر تیغ تهدید و عدم امنیت شغلی. زندگی با حداقل دستمزد، زندگی بدون نیم نگاهی به آینده. آینده برای کارگر پیمانی معنی ندارد. زیرا معلوم نیست هفته دیگر، ماه دیگر یا ساعتی دیگر همچنان بر سر کار باشد. حق اعتراض ندارد، چون شاید همین حداقل هم از او گرفته شود.
اخراج کارگران قراردادی و پیمانی به یکی از خبرهای تکراری و همیشگی این سالها تبدیل شده است، علاوه بر آن پرداخت نشدن حقوق و معوقات مزدی.
شرایط کار برای کارگران پیمانی شکل ارتقا یافته همان برده‌داری است تنها اینکه در قرن بیست و یکم رنگ برده‌ها تنها به سیاه مختص نشده است. اما آنچه در جامعه کارگری ایران جریان دارد همان است با رنگ و رویی امروزی.
از زمان دولت‌ محمود احمدی‌نژاد که پروژه‌های بزرگ پیمانکاری بدون طی مراحل قانونی و تشریفات اداری، فقط بر مبنای رانت به نهادهای امنیتی داده شد، سایه تهدیدهای امنیتی نیز علاوه بر فشار معیشیتی بر زندگی کارگران سایه افکند.
پیمانکاران بدون توجه به آنچه حداقل‌هاست از پرداخت پاداش و عیدی سرباز زدند و حتی کار را به جایی رساندند که معوقات مزدی کارگری گاه به ۹ ماه هم رسید. بدون آن که نگرانی از به خطر افتادن قراردادهای خود داشته باشند. مروری بر آنچه بر کارگران فازهای مختلف پارس جنوبی که پیمانکارش قرارگاه خاتم و سپاه هستند نشان از عمق فاجعه‌ای می‌دهد که پیمانکاران با اتکا به قدرت پنهان، چه اجحافی در حق کارگران می‌کنند.
این داستان تکراری همه شرکت‌های پیمانکاری است. وجود نهادی به نام پیمانکار بین کارگر و کارخانه و عدم قرارداد مستقیم کارگران با کارخانه‌ها سال‌هاست که به رویه‌ای عادی تبدیل شده است. این شرکت‌ها پول‌های زیادی را به واسطه دلالی و واسطه گری نیروی کار دریافت می‌کنند و مدیریت کارخانه نیز با حضور این شرکت ها از مسئولیت‌های قانونی در قبال کارگران شانه خالی می‌کند و مشکلات و بی‌قانونی‌های اعمال شده بین این دو نهاد حواله می‌شود. این در حالی است که کارگران پیمانی کمترین حقوق و مزایا را دریافت می‌کنند.
اما قصه کارگری با همه داستان‌ها فرق دارد. داستان نارضایتی آنان، آتش زیرخاکستر برای دولت‌هاست. هر کارگر به طور متوسط پنج نفر را در حقوق و کار خود سهیم می‌کند. نارضایتی هر کارگر انتشار نارضایتی در جامعه‌ای می‌شود که می‌تواند آبستن بسیاری از حوادث باشد. تاریخ را باید مرور کرد.
کلمه – گروه کارگری