اعضای محترم انجمن جهانی قلم،
با سلام و احترام
این نامه را از بند زنان زندان
اوین مینویسم. از میان ۲۵ زن زندانی که زنان اهلقلم و اندیشه با گرایشات فکری و سیاسی
متنوع هستند، هیچ زن تروریست و خرابکاری وجود ندارد و اتهامات ما جملگی به دلیل
فعالیتهای سیاسی، مدنی، عقیدتی و گرایشات فکریمان میباشد که با احکام سنگین به
تحمل زندان محکومشدهایم. مجموع احکام ما ۲۳ زن، ۱۷۷ سال است (دو نفر هنوز حکم نگرفتهاند.)
اما آنچه موجب شد برای شما اهلقلم
و اندیشه در جهان نامه بنویسم، بازگو کردن درد و رنجی فراتر از تحمل مجازات زندان
است، زندانی که در آن برخلاف تمام زندانهای ایران، تلفنی وجود ندارد. ملاقاتها
پشت شیشههای دوجداره و با گوشی انجام میشود و فقط ماهی یکبار میتوانیم ملاقات
حضوری با اعضای درجهیک خانواده داشته باشیم. بهجز هفتهای یک ملاقات، هیچ
ارتباطی با بیرون زندان نداریم و در فاصله روزهای ملاقات در سکوت و بیخبری محض
فرومیرویم.
اما رنج و عذاب فراتر از زندان،
تحمل سلولهای انفرادی در بندهای امنیتی است. ما ۲۵ زن در مجموع ۱۵۰ ماه (بیش از ۱۲ سال) متحمل حبس دربندهای امنیتی شدهایم و این مجازات بسیار سنگینتر
از مجازات زندان است که متأسفانه متهمان پیش از برگزاری دادگاه و انجام محاکمه در
دورانی به نام تحقیقات مقدماتی متحمل میگردند و این دوران (تحقیقات مقدماتی) از
یک روز تا چند سال ممکن است به طول بینجامد. مسئله اینجاست که متهمان سیاسی، مدنی
و عقیدتی که فعالیتشان از طریق نوشتار و گفتار بوده، همچون یک تروریست خطرناک در
سلولهای انفرادی بندهای امنیتی و طی مدتزمان نامعلوم نگهداری میشوند. این در
حالی است که طبق قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران نگهداری متهمان در سلول
انفرادی غیرقانونی است. سلول انفرادی مصداق بارز شکنجه روحی و روانی است که
متأسفانه طی سالهای متمادی قربانیان زیادی داشته است.
طی ۱۴ سال فعالیت در کانون مدافعان حقوق
بشر، تحقیقات، پژوهشها و مصاحبههای مطبوعاتی برگزار و بیانیههایی از سوی کانون
مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح منتشرشده است و اعتراضهایی علیه بهکارگیری این
شیوه خشونتبار علیه متهمان سیاسی، مدنی و عقیدتی انجام دادهایم. اما متأسفانه
هنوز سلول انفرادی سلولهای انفرادی بندهای امنیتی، زنان و مردان منتقد و فعالان
سیاسی و مدنی را میزبانی میکنند. یکی از کارکردهای سلول انفرادی، گرفتن اعترافات
و اقرارهای بیاساس علیه خود متهمان است که بر اساس همین اعترافات بیاساس، قضات
دادگاهها احکام سنگینی صادر مینمایند. اما این تمام ماجرا نیست و درد به همینجا
ختم نمیشود. بسیاری از محبوسان در سلول انفرادی، سلامت جسمی و بدتر از آن، سلامت
روانی خود را از دست میدهند که گاه تا پایان عمر مبتلا به این دردها میمانند.
چراکه در این محبس که بیشباهت به یک قوطی دربسته نمیباشد، فرد در خلأ و فضای
تیره و مبهمی رها میشود که از هرآن چه لازمه حس و درک انسان بودن و حفظ هویت خویش
است، محروم میشود. محرومیت از هوا، صدا، نور و …بهعنوان محرکهای طبیعی تا خبر،
نوشتن، خواندن و … بهعنوان محرکهای ذهنی.
اینجانب که مفتخرم یکی از اعضای
کوچک این نهاد معتبر بینالمللی هستم، بهعنوان فردی که از سال ۱۳۸۰ تاکنون سه بار سلول انفرادی را تجربه کردهام و در سال ۱۳۸۹ در بازجوییهایی که در سلولهای انفرادی داشتم دچار حملههای عصبی
پیدرپی شدم، درحالیکه پیش از آن هرگز مبتلا به آن نبودم. و به عنوان مدافع حقوق
بشری که بر اساس وظیفه و رسالتی که در کانون مدافعان حقوق بشر داشتیم، با افراد
زیادی از محبوسان در سلولهای انفرادی گفتوگو کردهام و تحقیقاتی داشتهام و هماکنون
با ۲۵ نفر از زنان متحمل حبس در سلول انفرادی در زندان اوین هستم، تأکید
میکنم که سلول انفرادی شکنجهای روحی، روانی و غیرانسانی است، از شما تقاضا دارم
بهعنوان اصحاب قلم و اندیشه و پای بند به موازین انسانی و مدافع آزادی بیان، جهت
مقابله با بهکارگیری سلول انفرادی بهعنوان شکنجه سفید، از قلم، بیان و هر امکان
دیگری استفاده نمایید تا شاید روزی شاهد بسته شدن درهای سلول انفرادی به روی انسانهایی
باشیم که گناهشان اندیشیدن، نقادی و اصلاح گری است. به امید آن روز.
نرگس محمدی
زندان اوین- اردیبهشت ۹۵