زنانی چون نرگس محمدی در حال تکثیر هستند. آنانی که به بیداد تن نمیدهند و بهای آنرا نیز به سختی می پردازند.
نرگس با سخنرانی توانمندش در سالروز کشته شدن ستار بهشتی، فریادش را هر چه رساتر به گوش آنان که بر صدر نشسته اند و همچنین آنها که فقط در سکوت تبدیل به نظاره گر شده اند، رساند. نرگس سکوت نکرد. نرگس سکوت نمی کند. نرگس هر چه فشار را بر او بیشتر می کنند، فریادش رساتر می شود. نرگس تبدیل به سمبلی از آزادگی شده است. نه از آن سمبل های دروغینی که با هزاران پوستر و رنگ و روغن و آرایش و تبلیغات می خواهند به خورد مردم بدهند. نه! نرگس در مسیر طی شده ای از درد و رنج و خون همچنان ایستاده و بهای " نه" بزرگ خود را به بی عدالتی و دیکتاتوری حتی از پشت میله ها فریاد میزند. به او شانزده سال زندان بسته اند! به چه جرمی!؟ او را از کودکانش جدا کرده اند! به چه جرمی!؟ حتی حسرت صدای کودکانشان را به دل او گذاشته اند! به چه جرمی! به این جرم که نرگس با خاموش شدن سر سازش ندارد. نرگس زنی که باید شناخت تا بتوان گامهای او را دنبال کرد و با او به این راه پر خطر گام گذاشت. نرگس زنی که می تواند جامعه ای را برآشوبد. و این آن جرم واقعی است که سرکوبگران مذهبی را به شدت ترسانده است. هزاران سال است که آخوندها از کمر شکسته فاطمه زهرا در دری که عمر بر او کوبید! داستانها میگویند تا بازارشان را گرم کنند! مگر از زینبی که بر سوگ برادر خاموش نمی شد، در روضه هایشان، سخن نمیگویند! اما اینک صدای حق طلبی مادران، پدران، خانواده ها و هر کس که چون نرگس از آنها دفاع کند را این چنین وحشیانه تاب نمی آورند! آری نرگس ها نمونه ی عینی همان فاطمه و زینبی هستند که آخوندها داستانهای آن چنانی برای آنها ساخته اند ولی سمبل های واقعی مقاومت در برابر ظلم را در زمانه خود به زنجیر کشیده اند! نرگس حتی زمانی که فرصت آنرا داشت، حاضر نشد ایران را ترک کند و سردمداران از همین هراس دارند که امثال نرگس ها پیوندشان با مردمی که از دست این حکومت جانشان به لب رسیده، حفظ شود. از اینکه فریاد شجاعانه نرگسها پشت و پناه مادران و پدرانی شود که عزیزترین هایشان را بخون نشانده اند. از اینکه جمع خانواده هایی که سکوت را جایز نمیدانند، حامیانی چون نرگس بیابند. از اینکه نرگسها رفته رفته تکثیر شوند. از نرگس دقیقا به دلیل استقلال و پایداریش می ترسند. آری نرگس به هیچ گروهی وابسته نیست. بر پای خودش ایستاده است. سلاح نرگس فقط و فقط فریادش می باشد. فریادی که این حکومت تاب آنرا ندارد. چون میداند که طنین این فریادها بنیانش را به لرزه در می آورد.
نرگس محمدی حتی در زندان نیز از پا نمی نشیند و با صحبت کردن با تک تک هم بندی هایش به تحقیق در مورد وضعیت زندانیانی که سلول انفرادی را تحمل کرده اند، می پردازد و آنرا بعنوان " شکنجه سفید" افشا میکند. شکنجه ای که خود سه بار متحمل شده است.
نرگس محمدی بعد از شنیدن حکم 16 سال زندان که در ضعیف ترین نقطه از طرف رژیم صورت گرفته، سرش را بالا می گیرد و با صدای بلند می گوید :
- " باور دارم آنچه در کارنامه خود ثبت کردهام تلاشی قانونی، اخلاقی و بسیار اندک در حد توانم بوده که نه تنها ذرهای پشیمان و شرمگین نیستم بلکه قطعاً اصرار بر تداوم آن دارم، چرا که تنها راه تحقق دموکراسی را تحقق جامعه مدنی در ایران میدانم و نیک میدانم و آگاه هستم که ۱۶ سال حبس برای یک زن ایرانی مدافع حقوق بشر و فعال مدنی تلاش نافرجام به منظور سوق دادن جامعه به سکوت قبرستانی با روی آوردن به شیوههای خشونتبار و قهرآمیز است که راه سرکوب را هموارتر سازد."
من به چنین زنی افتخار میکنم. من به نرگس محمدی افتخار میکنم. و میدانم که اگر راه خروجی از سرکوب و دیکتاتوری در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی میسر باشد، توسط چنین زنانی رقم خواهد خورد.
عاطفه اقبال - 23 خرداد 95 برابر با 12 ژوئن 2016