به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۹۵

پاسخ به پرسش یک دوست

 مینا اسدی

تازه رسیده ی عزیز م پویان جان 
من نماینده ی کسی نیستم و فقط از جانب خودم حرف میزنم . 
پس از سی و هفت سال دوری از ایران و ندیدن عزیزانم شاد و خرسندم که زیر آسمان این جنایتکاران زندگی نمی کنم و بار خفت نمی کشم. 
و نیازی ندارم که این مزدوران و کاسه لیسان به خاطر من و امثال من . پا در میانی کنند. 
در وضعیتی که جوانان میهن را قیمه-قورمه می کنند کلمه ی رفتن به میهن معنایی ندارد و بازگشت به آنجا فقط با سرنگونی حکومت اسلامی امکان پذیر است وگرنه به درک که من دور از مردمم می میرم . 
حالا گیرم که کسی دلالی کند و ما پیران وطن ندیده را در ایران بگرداند پس خون آن جوانان که گورستانها را پر کرده اند به کجا می ریزد ؟ 
به رود تجن که در شهر من جاریست...یا به رودخانه های بی آب و خشک کشورم . 
مادران داغدار چغندر نکاشته اند. آرزوهای رفته شان را در دل خاک گم کرده اند. 
حضور ما در ایران وقتی معنا می یابد که این جانوران آدمخوار گورشان را گم کنند . 
نه من هرگز تا اینان بر مسندند به هیچ جا نخواهم رفت حتا به میهنم. 
سپاس از مهربانی تو شاعر خوب وعزیز ...

مینا اسدی ۲۷  ماه فوریه دو هزار و هفده-استکهلم

..........................

 در مورد ایرانی هایی که سالهاست اجازه ی ورود آزادانه به مملکت خودشان را ندارند، 
چه کسی، در کدام مراسم حرف خواهد زد؟

برای حرف های جدی لال شده اند !

*پویان مقدسی* شاعر