شعر، اجرا، طرح و نقاشی، ویدیوگرافی: پروین باوفا
حماسه فلات ایران
پروین باوفا
حماسه فلات ایران
می درم پیله ی تنهایی را
و عبورمی کنم از هاله های چرک افسردگیم
پشته های غم را در پس چشمانم
می
فشارم زار زار
تا پسین باران فصل سرخوردگی ام
هم مزار
با خوشی های جوان مرگ شوند
سفری باید کرد
و به خاکی که مرا نام ازوست
هم سری باید زد
میدوم
میدوم تا برسم به گذرگاه باد
تا برد همره قافله ی خویش مرا
به سرافرازترین قله ی خاک
به سراپرده ی سیمرغ به قاف
می نشینم فارغ
از هیاهوی طبل های تهی
وعقاب های تیزبال نگاهم را در مرکب نور
می فرستم تا ...
گهربارترین آب، خلیج
تا کهنسال ترین خاک،ایران
آه ای گربه ی بی تاب بخواب
تو بخواب آرام بر بام بلند آفتاب
بر پل پرخطر معبر تاریخ، فلات
سرمغرور تو سبز
پای مجروح تو سرخ
سینه ات پاک و سپید
سفرم را در تو خواب بی تعبیریست
رخصت رویت تو
همچو میعاد بعید کودکی با پیریست
لیک امروزاز اینجا
از سرافرازترین قله ی خاک
من عقاب های تیزبال نگاهم را در مرکب نور
سوی تو خواهم راند
تا برای تن مجروح تو سازند
بستری گرم ا ز درفش
کاوه
بالشی نرم زباغ های شمال
روکشی مخملی از آه کویر
* * * * *
آه ای گربه ی بی تاب بخواب
تو بگیر آرام بر بستر رویایی خویش
که هنوزاست تورا راه درازی در پیش
پروین باوفا، ارواین
تابستان، ۱۹۹۱
پروین باوفا، ارواین
تابستان، ۱۹۹۱