جناح اصلاح طلب در جنبش اعتراضی کنونی ساکت مانده است. این گروه اگر در گفته های خود صداقت داشت، می توانست به جنبش مردمی بپیوند ولی گویی با شعارهایی که در زمستان سال گذشته داده شده، برای خود جایی نمی بینند و یا میداند که با توسعه ی این جنبش و رفتن جمهوری اسلامی، مرگ اصلاح طلبی نیز فرا خواهد رسید.
رهبران جنبش سبز که در حال تعلیق نیم بند حصر هستند نیز ترجیح دادند همین وضعیت را حفظ کنند و خود به خطر نیندازند. اصلاح طلبان امید خود را به مردم از دست داده اند و می دانند با جو شدید ضد اسلام سیاسی، مردم گوش شنوایی برای شنیدن سخنان آنها ندارند. پس به چه امید بسته اند؟
آیا امید آنها به حسن روحانی است؟
روحانی تنها کسی است که در رأس دولت مانده و برجام را بر وفق مراد آمریکا امضأ کرده و کاندیدای جانشین رهبری است. او با سابقه 30 ساله امنیتی (و نه حقوقدانی) از زیر و بم کشور آگاه است و غرب نیز خوشبینی به اورا پنهان نمی کند. روحانی پیرو مکتب رفسنجانی است. بی اصول است و اهل معامله و حاضر است همه چیز را بدهد تا رژیم بماند، در رژیم جناحش بماند و، در جناحش خودش بماند.
رهبری و سپاه آشکارا با او مخالفت دارند و این مخالفت آنقدر علنی شده که روحانی وزیر امور خارجه اش را فرستاده میدان تا اتهام پولشویی حواله ی جناح مقابل کند. معهذا مخالفان قدرتمند او هنوز او را برنداشته اند.
راستی چرا؟ می خواهند و نمی توانند یا می خواهند و موقعیت را مناسب نمی بینند؟
وزیر امورخارجه ی روحانی با علنی کردن پولشویی در ایران، در حقیقت شمشیر آمریکا را تیز کرده و جناح مقابل را در فشار گذاشته است. رهبر که سکوت کرده است و روحانی هم حرفی نمی زند و سخنگویی هم ندارد که حرف بزند. آن جنجال و این سکوت و بسته شدن راه های تنفس اقتصادی تا کی قابل دوام است؟ نظام نمیتواند با دولتی که اینطور به آمریکا امتیاز میدهد و در صدد است از آن پشتیبانی بگیرد، دوام بیاورد.
در تظاهرات مالباختگان مشخص بود که نیروهای انتظامی با شعارهای ضد روحانی و دولت مشکلی ندارد و به آنها میدان هم می دادند و یکی دو جا هم علیه او سخنانی گفته شد ولی روحانی حرکتی نکرد. در تظاهرات چند ماه پیش در مشهد که شعارهایی علیه حسن روحانی داده شد، نیروی انتظامی بسیار با مدارا رفتار کرد و سرانجام سر و ته قضایا را هم آورد.
در بحران بالا رفتن دلار ، دولت آشکارا نقش داشت و با خریدو فروش دلار بطور مصنوعی قیمت دلارها را بالا برد و بدینوسیله در بحرانی ترین شرایط از ملت اخاذی نمود و کسری بودجه خودش را پرکرد ولی کمر بسیاری را شکست و آب از آب تکان نخورد. در حکومتی که نه دین و نه جان انسانی نه مسجد و نه آبروی انسانی محترم و مقدس است ثابت شد فقط پول تقدس دارد و بس. آنهم دلار که رنگش همان رنگ اسلام است. ورشکستگی و فقیر شدن عده ای به دست دولت چه معنایی دارد؟
چندی پیش ولی الله سیف رئیس بانک مرکزی ایران از پرداخت بهره ۸۹ درصدی و دریافت سود بانکی ۲۳ میلیارد تومانی (ظرف دو سال) توسط یک فرد، پرده برداشت. به این سود هیچگونه مالیاتی تعلق نگرفته بود. مسئله ی پولشویی نیست، دیگر همه می دانند ایران بهشت دزدان است.
کلاً این بحران اقتصادی بهترین فرصت برای برانداختن روحانی بود ولی عملی نشد. یکی از نمایندگان مجلس بنام حسینعلی دلیجانی، صحبت از همفکری برای عدم کفایت ریاست جمهوری کرد، ولی خامنه ای و حتا بسیاری از محافظه کاران از آن استقبال نکردند و نشان دادند با کناره گیری و استعفای روحانی مخالفند. حتا کیهان بزرگترین منتقد روحانی هم با استعفای او مخالف است و میگوید انتقاد از او به معنای خواست استعفای او نیست. چرا؟
می دانیم خامنه ای با روحانی درمورد برجام توافق کرد و نرمش قهرمانانه انجام شد و هر دو به اوباما امید بسته بودند و حال نیز در این شرایط حاد که به پشتیبانی مردم دیگر هیچ امیدی نیست، طبعاً حکومت ناچار است که به دولتهای خارجی متوسل شود. پس لابد دوتایی منتظر رفتن ترامپ و آمدن دوستان اوباما هستند.
در طرف مقابل، می ماند آن بخشی از سپاه که به نحوی به روسیه دل بسته است و راه نجات را در اتحاد با روسیه می جوید. اطلاع ما در این زمینه کم است و شاید رهبر نیز دراین مورد دودل باشد. به هر صورت از طرف روسها هم که صدایی بلند نمیشود...
یاد دوره قاجار به خیر! برگشتیم سرجای اول. جناح روس و انگلیس در حکومت ماندند و آمریکا هم اضافه شد و استقلال و آزادی پرکشید. روز از نو و روزی از نو.
منبع: ایران لیبرال