این روزها، شاهدهستیم برخیها با نظرات بسیارسطحی خود و حتی با تکیه برپایه تأمین منافع ملی، درحمایت ازرضا پهلوی برای به قدرت رساندناش، به طرق مختلف اقدام به تبلیغ و ترویج میکنند.
درصورتی که رضا پهلوی طی این همه سال با اقدام و حمایتهایش از خاتمی و دادن لقب گورباچف ایران و خط اصلاحات وی، و با همکاریهای نزدیک با سازگارا و عوامل به خارج فرستاده شده رژیم،، و ایجاد آن شورای به اصطلاح ملیاش و اکنون نیز درحمایت ازجریان بسیاربسیارمشکوک فرشگرد، ثابت کرده است که اساساً به فکر رهایی و نجات ایران وایرانی نبوده و نیست و تاکنون نیزکلیه اقداماتاش، نه تنها موجب ایجاد تفرقه حتی میان طرف داران نظام پادشاهی، بلکه موجب تضعیف اپوزیسیون راستین و بالطبع حفظ رژیم بوده است.
این که چرا چنین کرده است؟
پاسخ اش میتواند هرچیزی باشد.
اما من ازنگاه خوش بینانه، میتوانم حداقل این را بگویم:
باتوجه به این که خاندان پهلوی درطول این چهل سال حاضرنشده حداقل برای ثبت درتاریخ به مسایل دوران سلطنت پهلوی بپردازد، و کلیه اسناد دوران سلطنت را نیزازکشورخارج و به محلی امن انتقال داده است، ازاین رو نتیجهایی که حداقل میتوان ازاین ماجرا گرفت این است که:
خاندان پهلوی رازهای بسیاربزرگی دارد که نمیخواهد ملت ازآن آگاه باشند.
اما سئوال اصلی اینجاست که:
آیا ملت حاضرمیشوند جان و مال و ناموس خودشان را برای شخص یا جریانی که میدانند همان آش وهمان کاسه همیشهگی را میخواهد بخوردشان بدهند، به خطر بیاندازند؟
پاسخ من به این سئوال منفی است.
البته این درست است که رضا پهلوی با وجود رسانه های طرفدارنظام پادشاهی و ضعف آزادیخواهان راستین مخالفان رژیم، درمیان مردم به نوعی مطرح است؛ اما این به این مفهوم نیست که این مردم حاضرشوند برای رضا پهلوی و یا هرکس دیگری که برای وعدههایش هیچ تضمینی ندارد، ازجان و مال و ناموس خود بگذرند.
آنچه دروقایع دی ماه 1396 رخ داد، و برخیها شعارهایی درحمایت از رضا پهلوی و جمهوری ایرانی سر دادند، همانطور که درآن هنگام هم نوشتم، سناریوی رژیم برای سرکوب کردن و ایجاد تفرقه میان مدعیان مخالفت با رژیم بود که طی سال های 1378 و 1388 نیز به اجرا گذاشته بود.
اکنون نیزدرادامه سناریوهای خود تلاش میکند تا همچنان تنورتفرقه را درمیان مخالفان رژیم، توسط عاملین خود و اشخاص نا آگاه و احساسی، درحمایت از رضا پهلوی به عنوان تنها آلترناتیو رژیم، داغ نگه دارد.
درصورتی که اگر این اشخاص ناآگاه و احساسی، به اصول و مبانی مربوط به سیاست و مبارزه واقف میبودند، به راحتی میتوانستند بفهمند که توازن قوای نیروهای رقیب و مخالف رضا پهلوی، به مراتب بیشتر از رضا پهلوی است؛ و چنانچه به هرشکلی رضا پهلوی یا حتی خود این جریانات رقیب و مخالف وی بتوانند رژیم را ساقط نمایند، به احتمال 99.99% جنگ داخلی و متعاقب آن تجزیه کشور رخ خواهد داد.
براین اساس فکرمیکنم، آنانی که سنگ رضا پهلوی را به سینه میزنند، اگرعامل رژیم نباشند، قطعاً از سر ناآگاهی و احساسی در دام سناریوی رژیم افتادهاند که توان دفاع ازعقاید خود و کارنامه رضا پهلوی را درطی این همه سال، در راستای تأمین منافع ملی ندارند.
براین اساس، من به این اشخاص توصیه میکنم:
اگر به واقع عامل رژیم نیستید، منتظر رضا پهلوی نشوید و خودتان وارد عمل شوید و با فراهم آوردن شرایط انجام گفتمان ملی برای رهایی و نجات ایران و ایرانی و استقرار آزادی و دمکراسی ، آلترناتیو ملی – دمکراتیک مردمی را که بتواند اعتماد مردم را جلب کند، به وجود آورید.
اگرهمین امروز اقدام کنید، مطمئن باشید حداکثر طی چهارماه خواهید توانست با محورقراردادن تأمین منافع ملی، به توافق ملی برای رهایی و نجات هرچه سریع ترایران و ایرانی و استقرارتضمین شده آزادی و دمکراسی برسید.
ازنظرمن، درجایی که این امکان وجود دارد که با داشتن صداقت و اراده لازم و با آسان ترین طرق ممکن، و تنها با انجام گفتمان ملی با محوریت تأمین منافع ملی، به همبستگی ملی رسید و آلترناتیو ملی – دمکراتیک مردمی را ایجاد کرد، متوصل شدن یا امید بستن به هرشخص یا جریانی که طی این همه سال ثابت کرده دچارمشکل اساسی است، اشتباه بزرگ و نابخشودنی است.
و ازنظرمن، عین خیانت به خود و ایران و ایرانی میباشد.
ناصر پاک نژاد
دوازدهم نوامبر 2018