"شورای مدیریت دوران گذار،" اعلام حشمت الله طبرزدی و تکذیب رضا پهلوی
در دورانی که کشور در بحران عمیقی به سر میبرد و توسط دشمنان داخلی و خارجی تهدید میشود، بازار اتحاد، ائتلاف، تشکیل حزب، گروه، جلسات با این و آن و غیره در خارج از کشور بسیار گرم است.
یکی از گروههایی که پشت پرده تشکیل شده، صحبت آن مطرح شده، ولی هنوز رسما اعلام نشده "شورای مدیریت دوران گذار" می باشد. اعضای آن محسن سازگارا، حسن شریعتمداری، شهریار آهی، فریدون احمدی، ... می باشند. اینها همان گروهی هستند که کنفرانسهای استکهلم ۱، استکهلم ۲، پراگ، لندن و واشنگتن را برگذار کردند، که در این آخری خیلی افتضاح شد، چون یکی از تجزیه طلبان در آن صحبت کرد، فحاشی کرد، و غیره.
این گروه بخصوص از زمان آغاز ریاست جمهوری آقای ترامپ خیلی فعال شده است، چون تنها شانس خودرا در سرنگونی جمهوری اسلامی با کمک دولت ترامپ می بیند. این "شورا" ظاهرا "کمیته"های مختلف هم تشکیل داده است که برای امور مختلف هستند، و اینطور که دوستان میگویند میخواهد وعده دهد که در صورت رسیدن به قدرت دو سال حکومت خواهد کرد، و بعد از آن رفراندم برگذار خواهد نمود.
این گروه بخصوص از زمان آغاز ریاست جمهوری آقای ترامپ خیلی فعال شده است، چون تنها شانس خودرا در سرنگونی جمهوری اسلامی با کمک دولت ترامپ می بیند. این "شورا" ظاهرا "کمیته"های مختلف هم تشکیل داده است که برای امور مختلف هستند، و اینطور که دوستان میگویند میخواهد وعده دهد که در صورت رسیدن به قدرت دو سال حکومت خواهد کرد، و بعد از آن رفراندم برگذار خواهد نمود.
گروه دومی نیز به تازگی تشکیل شده است. بعد از آنکه گروه "شپش گرد" [فرشگرد] با تبلیغ سنگین برای رضا پهلوی، منتظر السلطنه، از مردم دوبار دعوت کرد که تظاهرات کنند تا "میدان میلیونی" آن را که به تقلید از "انقلابهای رنگین" بود به نمایش بگذارند، ولی شکست سنگینی خورد و احدئ به تظاهرات نپرداخت، گروه دیگری تشکیل شد که در حقیقت همان "شپش گردی ها" هستند، ولی با نام "شبکه ایران یاران" که باز هم منتظر السلطنه در آن نقش محوری دارد.
حال آقای حشمت الله طبرزدی گزارشی منتشر نموده است که بر طبق آن او با منتظر السلطنه و چند نفر دیگر جلسه سه ساعته اسکایپی یا اینترنتی داشته اند. در این گزارش آقای طبرزدی که از خود همه جا با "ما" یاد میکند میگوید که "مردم" از او خواسته اند که چرا از این گروه ها، مانند "شبکه ایران یاران" و دیگران حمایت و پشتیبانی نمی کند، ولی او شرط چنین حمایتی را تشکیل یک "شورای رهبری" میداند، و تازه نه هرگونه شورایی.
ببینید طبرزدی در گزارش خود چه میگوید:
ببینید طبرزدی در گزارش خود چه میگوید:
"ما پیشنهاد دادیم و در واقع شرط کردیم که اگر بخواهد چنین ائتلافی تقویت شود و ما نیز پشتیبانی کنیم، میبایستی که شاخصها [یعنی نمایندگان گروههای مختلف] در آن حضور داشته باشند؛ حضور رسمی. لذا یکی از مواردی که ما تاکید کردیم که جناب آقای رضای پهلوی که [حال که] اعلام حمایت کرده بود از این "شبکه ایران یاران،" ایشان رسما عضوی از آن باشند، و مساله حمایت و پشتیبانی سمبولیک نباشد. به شرطی که ایشان در این ائتلاف حضور رسمی داشته باشند، ما [هم] حاضریم حضور داشته باشیم.... [در آن جلسه سه ساعته] پس از بحثهای گوناگون ما به نتایج خوبی رسیدیم. خدمت شما [هم میهنان] عرض کنم که جناب رضا پهلوی در جلسه نظرش این بود که به عنوان کسی از بیرون از ائتلاف باشد و پشتیبانی کند. ما البته نظر مخالف ایشان را داشتیم و تاکید [ما] بر این بود که باید شورایی باشد که ایشان عضو آن باشد، من عضو آن باشم، از اقوام [ایرانی] عضو آن شورا باشند، از تشکلها [عضو آن باشند] تا آن شورا بتواند وزنهای ایجاد کند و اینگونه نباشد که مثلا بگوییم فلانی هست، اما رسمی نیست. اینجوری نمیتوانیم. حضور باید رسمی باشد... باید همه دور یک میز بنشینیم و مساوی رای دهیم، شورای رهبری را تشکیل دهیم برای تداوم مبارزات. خوشبختانه آقای رضا پهلوی هم پذیرفتند که جلسات متعددی داشته باشیم...."
به زبان دیگر طبرزدی میخواهد مساوی با رضا پهلوی، منتظر السلطنه باشد. واکنش پهلوی سوم چه بود؟ به سرعت "مصاحبه ای" برای منتظر السلطنه در تلویزیون شهرام همایون در لوس آنجلس ترتیب داده شد. وقتی همایون از پهلوی سوم نظر او را درباره گزارش طبرزدی پرسید، او پاسخ داد، "باید در اینجا بگویم که برای من بسیار تاسف آمیز بود که یک بحثی که درون سازمانی بود و برای مصرف داخلی، را به این شکل رسانهای کرده باشند، که خلاف اصول اخلاقی و اتیک کار حرفهای است..." منتظر السلطنه بعد به شدت عضویت خود در شورای مورد بحث طبرزدی را تکذیب کرد.
چند نکته مهم را باید در اینجا یادآوری نمود و مورد بحث قرار داد:
اول، رضا پهلوی نه تنها تشکیل آن جلسه را انکار نمیکند، بلکه آنرا "بحث درون سازمانی" میداند. پس سوال این است: چه سازمانی؟ چه تشکیلاتی؟ اینهم محرمانه است؟ به علاوه او میگوید، "برای مصرف داخلی"؛ یعنی کجا؟ این داخل کجا است؟ مردم داخل کشور؟ همچنین او از "رسانهای شدن" آن اظهار تاسف میکند. مگر او قول نداده است که با مردم شفاف باشد؟
دوم، همانطور که دوستان میبینند، هنوز که هیچ خبری نیست آقایان بر سر تقسیم قدرت و اینکه رهبر ملی، رئیس جمهوری، نخست وزیر، و غیره کیست دعوا دارند. "شورای دوران گذار" دو سال قدرت میخواهد. "شبکه ایران یاران" یا همان "شپش گردی ها" رضا پهلوی را چهره مافوق گروهی، و ملی، و تنها رهبر میدانند. طبرزدی فقط در صورتی پشتیبانی میکند که مساوی با رضا پهلوی باشد و چنان به پشتیبانی خود اهمیت میدهد که گویی در ایران دستکم صدها هزار فدایی دارد، و غیره.
زمانی که انتخابات ۱۳۸۸ را از مهندس میر حسین موسوی دزدیدند، سازگارا، به همراه دو یار غار خود محسن مخملباف و علیرضا نوریزاده میگفت اگر حکومت سرنگون شود، میر حسین برای ۶ ماه رئیس جمهور باشد و بعد انتخابات جدید و رفراندم برگذار کند. حال که تصور میکند ممکن است در مقام "میخیل ساکاشویلی" ایران به کشور برگردد، نمیخواهد به کمتر ازدو سال حکومت توسط خود و همپالگیهای خود رضایت دهد.
سوم، هرگاه اپوزیسیون قلابی به اصلاح طلبان، ملی--مذهبی ها، و چپهای مارکسیستی که متعلق به اپوزیسیون قلابی نیستند حمله میکند، اولین موضوعی که مطرح میشود این است که "اینها در دهه ۱۳۶۰ چنین بودند و چنان." خوب چرا سلطنت طلبان که ظاهرا از "ائتلاف" طبرزدی و رضا پهلوی به وجد آمده اند، چیزی درباره سابقه او نمیگویند؟
طبرزدی در اوائل دهه ۱۳۷۰ یک تشکیلات و نشریه راست افراطی [یا بقولی چپ افراطی] داشت. روزگاری نشریه اش، که در آغاز نام آن "پیام دانشجوی بسیجی" بود و بعد به "پیام دانشجو" تغییر نام داد، مدافع سرسخت مرحوم هاشمی رفسنجانی و دولت او بود، اما روزگاری هم رسید که او در نشریه اش افشاگری هایی را در مورد دولت وی مطرح کرد، و از آقای خامنهای حمایت میکرد و او را "امام" مینامید.
درست است که او خودرا "دبیر کل جنهه دموکراتیک ایران" معرفی میکند، که گویی یک گروه سیاسی با دهها هزار عضو است [که نیست]، و از نظر من هیچ اشکالی وجود ندارد که انسانها عقاید خود را تغییر دهند؛ حق هر انسانی است، ولی چرا گذشته او دیگر مطرح نیست؟
طبرزدی در اوائل دهه ۱۳۷۰ یک تشکیلات و نشریه راست افراطی [یا بقولی چپ افراطی] داشت. روزگاری نشریه اش، که در آغاز نام آن "پیام دانشجوی بسیجی" بود و بعد به "پیام دانشجو" تغییر نام داد، مدافع سرسخت مرحوم هاشمی رفسنجانی و دولت او بود، اما روزگاری هم رسید که او در نشریه اش افشاگری هایی را در مورد دولت وی مطرح کرد، و از آقای خامنهای حمایت میکرد و او را "امام" مینامید.
درست است که او خودرا "دبیر کل جنهه دموکراتیک ایران" معرفی میکند، که گویی یک گروه سیاسی با دهها هزار عضو است [که نیست]، و از نظر من هیچ اشکالی وجود ندارد که انسانها عقاید خود را تغییر دهند؛ حق هر انسانی است، ولی چرا گذشته او دیگر مطرح نیست؟
چهارم، اگر طبرزدی واقعا مهم و در میان مردم داخل ایران محبوب است، چگونه است که نظام ولایت فقیه اجازه میدهد او، و امثال او نظیر آقای محمد نوری زاد، هرچه میخواهند بگویند و کاری به کار آنها ندارد؟ این در حالی است که اگر یک اصلاح طلب، یا ملی--مذهبی، یا یک دانشجو، یا فعال کارگری و حقوق بشری، و یا یک روزنامه نگار حتی یکی از حرفهای تندی که طبرزدی میزند را تکرار کند، بلافاصله به زندان خواهند افتاد. آیا این بخاطر این نیست که اینها اصولا اهمیتی ندارند؟ این جلسه سه ساعته من را یاد ادعاهای امیر عباس "ننگ آور" میاندازد که میگفت از زندان به مرخصی رفته بوده، با رضا پهلوی با تلفن صحبت کرده بوده و به او پیشنهاداتی داده بوده، و بعد به زندان بازگشته بوده بود، و هیچ اتفاقی هم نیفتاده بود. چگونه این ممکن بود؟
مبارزه برای رسیدن به جمهوری دموکراتیک در کشور با پشتیبانی اپوزیسیون واقعی متشکل از نیروهای داخل کشور، یعنی سندیکاهای کارگری، اتحادیه معلمان، دانشجویان، فعالان حقوق بشر و حقوق خانم ها، و گروههای سیاسی معتقد به دموکراسی و جمهوری دموکراتیک ولی مخالف تحریمهای اقتصادی و تهدید نظامی، چه چپ، چه راست، چه میانه، چه اصلاح طلب، چه ملی--مذهبی، چه کمونیست و سوسیالیست و غیره میباشد، نه بر اساس "گروه"هایی که هیچگونه پایگاه اجتماعی مهمی در داخل ایران ندارند، و اگر کمکهای دولت ترامپ، اسرائیل و عربستان به اپوزیسیون قلابی خارج از کشور نباشد، حداکثر چند وبسایت بیشتر نیستند.
برگرفته از فیس بوک محمد سهیمی