حمیدرضا جلائیپور- فعال سیاسی- در سایت امتداد نوشت: آیا در سال ۹۹ جامعه ایران دوباره با «اعتراضات جمعی» عاصیان بیپناه و ناامید روبرو نمیشود؟ این سوال پاسخ قاطع ندارد ولی حدسهایی میتوان زد و حاکمیت عاقل حاکمیتی است که این حدسها را جدی بگیرد. این حدسها به قرار زیر است.
جامعه ایران در دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ در صدها نقطه شهری با «اعتراضات جمعی» روبرو شد. رخداد ترغیب کننده اولی مالباختگان صندوقهای اعتباری نورچشمیهای اسبق در مشهد بودند، رخداد ترغیب کننده دوم کمبود منابع مالی حاکمیت (و نیاز حاکمیت به افزایش نرخ بنزین و قول نسنجید وزیر کشور به حاکمیت که نگران نباشید نرخ را افزایش میدهیم و اتفاقی هم نمیافتد. ولی در هزار نقطه شهری اعتراض شد و ایران در منطقه لغزنده خاورمیانه با تخریب بیش از هزار بانک و صد فروشگاه بزرگ و صد آمبولانس روبرو گردید) بود. پس از این دو اعتراض خطیر حاکمیت تغییر چشمگیری در سیاستهای داخلی و خارجیاش برای مهار و درمان اعتراضات بعدی انجام نداد و مثل گذشته طبقه متوسط فرهنگی جامعه را در نحوه مدیریت کشور باز ناامید کرد. انتخابات مجلس یازدهم هم که برای حاکمیت یک فرصت ترمیم بود، به جای آن حاکمیت با بیتدبیری کامل به «مهندسی حذف» متوسل شد و با نازلترین سطح مشارکت مردم (در تهران مردم حدود بیست در صد در انتخابات شرکت کردند) انتخابات بیرونق ولی با «نتایج مورد نظر» خود را برگزار کرد.
پس از ان کشور را بحران جهانی کرونا احاطه کرد. جامعه برای مهار کرونا با حاکمیت و دولت همکاری کرد و در مجموع کارنامه ایران در مهار کرونا قابل دفاع بود. اما کرونا یک پیامد برای همه جهان و ایران داشت و آن وخیم شدن اوضاع اقتصادی و رشد فزاینده آمار بیکاران بود (گفته میشود در ایران با بیش از سه میلیون نفر که با چالش بیکاری درگیر شدهاند روبرو میشویم). اگر در آبان ۹۸ ایران با «شهروند عاصی» روبرو شد و حاکمیت بدون رودربایستی آنرا طوری سرکوب کرد که هنوز شرمنده ارائه آمار جانباختگان این اعتراض است و رسما آمار آن را اعلام نکرده است. به نظر میرسد با توجه به وخیم شدن اوضاع اقتصادی، ایران در سال ۹۹ جامعه ایران با «عاصیان بیپناه» روبرو شود. عقل میگوید حاکمیت احتمال وقوع این عصیان را جدی بگیرد و کاری بکند. حاکمیت برای جلوگیری از افزایش تعداد عاصیان بیپناه چه میتواند بکند؟ خیلی از دلسوزان ایران در این مدت به این سوال پاسخ دادهاند، من فقط به دو پیشنهاد موثر اشاره میکنم.
اول اینکه در کوتاه مدت حاکمیت تلاش کند تا عادی شدن شرایط اقتصادی به «بیکاران غیر رسمی» ماهانه حقوق بدهد. این اقدام باعث میشود در بزنگاه عصیان، ایران با اعتراضات جمعی و آشوبناک پرقدرت روبرو نشود، زیرا با پرداخت حقوق به آنان حاکمیت این پیام را به آنها میدهد که ای شهروند بیکار، تو بیپناه نیستی و قطعا از تعداد معترضین کاسته میشود. پیشنهاد دوم تغییر سیاستهای داخلی و خارجی (و تغییر در سیاست اداره صداوسیما و سیاست اداره قوه قضائیه صلواتی محور است) به نحوی که طبقه متوسط فرهنگی به بازگشت واقعنگری و عقلانیت به حاکمیت امیدوار شود. تنها عامل کیفی (که به بودجه نیاز ندارد) که میتواند بین حاکمیت و مردم در اداره کشور مقداری «اعتماد» ایجاد کند جلب رضایت طبقه متوسط فرهنگی در کیفیت اداره کشور است-اعتماد این طبقه فهیم را با نمایش قدرت با دستگاه مستعان ویروسیاب نمیتوان جلب کرد. متاسفانه حاکمیت مستمرا در جاده خاکی و بسیار پرهزینه حکمرانی میکند. در سال ۸۸ طبقه متوسط فرهنگی به حاکمیت گفت «رای من کو؟» حاکمیت بر سر او زد و این طبقه بخاطر نگرانی از اوضاع کشور و خاورمیانه به خانه رفت. در ۹۶ و ۹۸ طبقه متوسط فرهنگی با معترضین «در دل» همراهی میکرد ولی به اقشار معترض و درگیر شده با خشونت، نپیوست و ایستاد و فقط تماشا کرد و برای حاکمیت هم کف نزد. و متاسفانه حاکمیت هم پاسخ این طبقه را با «سیاست حذف» در انتخابات مجلس یازدهم داد!!
حاکمیتی که در چند جبهه برای خود «کارزارهای نیمه تمام و نامعلوم» درست کرده، مهمترین راه نجاتش برای حل معضلات مردم (و از جمله عاصیان بیپناه ۹۹) جلب اعتماد مردم از راه جلب اعتماد میانجیگرانه طبقه متوسط فرهنگی در نحوه کشورداری است. به نظر من مبرمترین مساله حاکمیت این است که کثیری از فهول و نخبگان و طبقه متوسط فرهنگی (که افراد تاثیرگذار در اطراف خود هستند) نحوه کشورداری حاکمیت را اولا نمیپسندند و ثانیا نسبت به سرانجام آن برای کشور نگراناند. و در مقابل حاکمیت «اندکسالارانه» و «لجبازانه» توجهی به این قهر ملی نمیکند (قهری که در انتخابات اخیر کاملا آشکار بود). سیاست کلی و متوهمانه حاکمیت این است: ما بنام انقلاب اراده میکنیم، انجام میشود و هرکس هم منتقد است اذناب مستقیم یا غیر مستقیم دشمن است!! درصورتیکه جامعه ایران در اعتراضات ۹۶ و ۹۸ نشان داد که اتفاقا حاکمیت اراده میکند ولی انجام نمیشود، و ایران در رکود و تورم مستمر درجا میزند. حاکمیت عاقل شایسته است با کمک طبقه متوسط فرهنگی کاری بکند که اوضاع از دست در نرود.