پدر معنوی "جبهه پایداری" که رهبر جمهوری اسلامی او را بصیر و باصفا مینامید، در ۸۶ سالگی درگذشت. او از حاشیه و سیاست گریزی، به متن قدرت رسید و مراد جریانی شد که "فرقه مصباحیه" نام گرفت. نامی گره خورده با مکتب خشونت.
محمدتقی مصباح یزدی، بنیانگذار "موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی"، سرقافله مخالفان توافق هستهای و ستون فکری اردوگاه "دلواپسان" روز جمعه ۱۲ دی در پی تشدید "بیماری گوارشی" در بیمارستان درگذشت. او را علامه، متفکر، مجتهد و فیلسوف مینامیدند و سخنان تمجیدآمیز خامنهای را پشتوانه چنین القابی میکردند: «بنده به سهم خود قدر آقای مصباح را میدانم. ایشان در کشور و برای اسلام وزنهای هستند. انصافا امروز نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد... هم علم، هم بصیرت و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است.»
مصباح یزدی تا قبل از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، سابقه و کارنامهای سیاسی ندارد و کنشگریاش به همداستانی با رویکردهای انجمن حجتیه و مرزبندی با دیدگاههای علی شریعتی محدود میشود. ورود عملی او به پهنه سیاست، مصادف است با روی کار آمدن اصلاحطلبان در میانه دهه هفتاد و مقاومت در برابر تحولات این دوران. حلقه مریدان او نیز از همین اوان شکل میگیرد.
مصباحیزدی از سرسختترین حامیان احمدینژاد بود و رئیس جمهور شدن او را خواست امام دوازدهم شیعیان عنوان میکرد. او را بنیانگذار تئوری و مرام خشونت در جمهوری اسلامی خواندهاند، چرا که قتلهای محفلی کرمان پس از سخنرانی او در جمع بسیجیان این شهر صورت گرفت.
کارنامه سیاسی نازک و حاشیهنشینی مصباح در دهه پنجاه شمسی موضوع همیشگی منتقدان او بود. مصطفی فقیهی، مدیرمسئول پایگاه خبری انتخاب در خرداد ۹۳ در مقالهای نوشت: «چرا در میان صدها اعلامیهای که از سال ۵۰ تا ۵۷ امضا شده، یک اعلامیه با امضای جناب آقای مصباح دیده نمیشود؟»
از حاشیه سیاست به متن قدرت
محسن غرویان، روحانی جنجالی که در سال ۹۱ از مصباح و جبهه پایداری دور شد، در گفتوگویی افشاگرانه با ماهنامه نسیم بیداری گفت: «آیتالله مثل مقام معظم رهبری یا مثل شهید بهشتی و ایتالله هاشمی رفسنجانی وارد متن کارهای نظام و انقلاب نشدند و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی پرداختند اما کم کم و به خصوص از سال ۸۴ به بعد وارد بحثهای سیاسی شدند. امروز شخصیت آیتالله مصباح بیش از آن که یک شخصیت علمی باشد یک شخصیت سیاسی شده است.»
هادی غفاری، طلبه تندروی اوايل انقلاب که بعدا اصلاحطلب شد، در باره مصباح در دهه پنجاه شمسی گفته است: «ایشان در مدرسه حقانی تفسیر قرآن میکردند و بیشترین مسئولیتشان در آن زمان این بود که نظریات شریعتی را نقد کند. در حالی که شریعتی تمام توان و تلاشش این بود که در جامعه خیزشی به پا کند. ایشان در مدرسه شریعتی را نفی میکرد. آدم ملایی است، آدم فلسفه فهمی است اما نمیگویم فیلسوف است چون به کسی فیلسوف میگوییم که دارای نظریه فلسفی باشد.»
مصباح رهبر معنوی مخالفان توافق هستهای و شماری رسانههای تندرو همچون هفته نامه ۹ دی یا "رجانیوز" به شمار میرفت. آیتالله خامنهای در تمجید و تاییدی دیگر از او گفته است: «یکی از موفقیتهای آقای مصباح در قم این است که بر خلاف خیلی از فضلای ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلاش در شاگردان خوب سرریز شده است.»
مواضع و رویکردهای مصباح در انتخاباتی که به پیروزی حسن روحانی منجر شد، با اعتراض محافظهکاران دیگری چون شیخ محمد یزدی همراه بود. مصباح در انتخابات ۱۳۹۲ از سعید جلیلی حمایت کرد که آن زمان سرپرست هیات مذاکرات اتمی بود. جلیلی اما تنها ۳ میلیون رای آورد.
محمد یزدی گفته که روشهای انتخاباتی مصباح به تفرقه در اردوگاه اصولگرایان انجامید و جامعه مدرسین در انتخابات یاد شده به خاطر عدم همکاری او تا مرز تجزیه پیش رفت.
مصباح چه میگفت؟
دوستداران و شاگردان "استاد" همواره به تمجید رهبر جمهوری اسلامی میبالیدند که گفته بود: «بنده آقای مصباح را ۴۰ سال است میشناسم.» خامنهای، به او القابی چون بصیر و باصفا نیز داده است اما مواضع، سخنان و ادبیات این روحانی که معلم و اسوه اخلاق علمیه خوانده میشد، چه بود؟ بد نیست برخی از رهنمودها، نظرات و ادبیات او را مرور کنیم:
● در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد؛ نه در اصل انتخابات نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری، ملاک قانونی تنها یک چیز است و آن رضایت ولایت فقیه است.
●رهبر کنونی جمهوری اسلامی در دنیا بینظیر است و یک لکه سیاه در زندگی او نیست و باید تسبیح به دست گرفت و شبانه روز خداوند را به خاطر این نعمت شکر کرد.
● اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده که نظر مردم هم گرفته شود.
● امروز فرهنگ جهانی دنیا بر اساس قداست آزادی استوار شده و پرچمدار این فرهنگ آمریکاییها هستد و بتی که امروز در عالم پرستش میشود بت آزادی است و روشنفکران و دولتمران ما جرات مخالفت با این بت را ندارند.
● اطاعت از احمدینژاد اطاعت از خداست.
● اینترنت عامل بدحجابی و گرانی است.
● عناصر مزدور شیطانی را شناسایی کنید. هر جا آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولیفقیه ساز شده آن را خاموش کنید اگر از روی نادانی است توضیح دهید و شبههاش را رفع کنید اگر از روی غرضورزی است او را خفه کنید.
● در نقد توافق هستهای: حالا نمیخواهم نام ببرم… خدا بر تو منت گذاشت که پستتر از گاو و خر نشوی. ای کسانی که سعی میکنید به دشمنان نزدیک شوید تا آنها یک لبخندی به شما بزنند. نوکری اینها افتخار ندارد، خجالت بکشید…
● در انتقاد از روحانی: پستتر از این چیزی هست که کسی همه را فدا کند تا چند روز بیشتر رئیس باشد؟ چقدر آدم باید دور از شرف باشد تا چند روز بیشتر روی یک صندلی بنشیند… آدمیزاد چنین استعدادی دارد، این قدر میتواند پست باشد.»
مجتبی مصباح، شهریور ۹۴ در مصاحبهای با روزنامه «دولت بهار" در باره پدرش گفت: «زمانی که مادر حاج آقا ایشان را حامله بودند خواب میبینند که وضع حمل کرده و قرآن به دنیا آوردند.» در این مصاحبه همچنین اعلام شد که آیتالله از بیست و پنج سالگی به بعد به سفارش اساتیدش دیگر از کسی تقلید نکرد و شخصا به قدرت اجتهاد رسید: «۱۷۰ جلد اثر از ایشان منتشر شده که سه دسته میشوند: به قلم خودشان، تدریسها و سخنرانیهایشان...»
مجتبی مصباح افزوده بود که پدرش فیزیک، شیمی و زبان فرانسه را در حد خوبی از فردی به نام محققی رشتی در یزد، به خوبی فرا گرفته است. در شرح حال دیگری از این روحانی تحت عنوان "چرا به آیتالله مصباح اعتماد و تکیه میکنیم" نیز عنوان شده که او زبان انگلیسی را در حد مطلوبی میداند.
مریدان مصباح کتابها و زندگینامههایی در مدح و وصف مراد خود نوشتهاند. از آن جمله است کتابی تحت نام "گفتمان مصباح" در ۱۸ فصل که در پاسخ به اتهامهایی چون تئوری پردازی خشونت، مخالفت با آزادی و تسامح و تساهل نوشته شده است.
این کتاب که مرکز اسناد انقلاب اسلامی ناشر آن است، تلاشی است برای برکشیدن این روحانی به جایگاه لازم و مطلوب.
جنجال چمدانهای پول
نام محمدتقی مصباح با دو ادعا و اتهام کلان گره خورده که هیچگاه پیگیری نشدند. او در بهمن ۱۳۷۸ مدعی شد که رئيس سابق سازمان سيا با چمدانی پر از دلار برای پرداخت به برخی از روزنامهها و مراکز فرهنگی وارد ايران شده است. مصباح گفت: «اين فرد بعنوان توريست وارد کشورمان شده و با چند مسئول نشريات و روزنامهها تماس گرفته و دلارها را به خير پدرش به آنان داده است. علاوه بر آن ۲۰ميليون دلار بودجه رسمی سيا، صدها ميليون دلار به عوامل فرهنگی و روزنامهنگارها داده شده است.»
آن زمان، نیک آهنگ کوثر، کاریکاتوریست روزنامه "آزاد" در واکنش به این اتهام طرحی از شخصیتی به نام "استاد تمساح" کشید. جمعی از طلاب و فضلای قم کنایه را دریافتند و تحصن کردند. کوثر شش روز بازداشت شد و پس از ترک ایران در محاکمهای غیابی، محکوم به چهار ماه حبس.
در زمستان ۱۳۷۸ افراد وابسته به موسسه مصباح در مسجد اعظم قم، تحت عنوان "جمعی از طلاب و فضلای قم" تحصن کرده و خواهان محاکمه وزیر ارشاد وقت شدند. مصباح نه تنها مدرکی برای ادعای خود ارائه نکرد، بلکه سه سال بعد در نماز جمعه تهران دوباره گفت که آمریکاییها ۵۰۰میلیون دلار به مقامات ایرانی رشوه دادهاند تا جاسوسی کنند. این مدعا و اتهام نیز مشمول مرور زمان شد و به آرشیو ادبیات سیاسی پیوست.
علیاکبر محتشمیپور، وزیر کشور اسبق و عضو مجمع روحانیون مبارز از جمله کسانی است که تفکرات حلقه مصباح یزدی را همان تفکرات انجمن حجتیه خوانده است. محتشمیپور آبان ۹۴ به روزنامه انتخاب گفت: «مصباحيزدی يك جريانی را در مملكت راه انداخته كه اركان نظام، اعم از سپاه، بسيج، دستگاههای دولتی و همه را پشتيبانی میكند و او هم خشن است و هر كس غير از اين تفكر را داشته باشد، مرتدّ میدانند و معتقدند از دين خارج است و بايد حذف شود. اين دوتا هم دو روی يك سكه هستند، هم انجمن حجتيه و هم داستان خوارجِ اين شكلی. اين يعني تفكر فرقهگرايانه كه خودشان را حق مطلق میدانند و ديگران را باطل مطلق میدانند و واجبالحذف از صحنه روزگار میدانند، اصلا حق حيات برای مخالف خودشان قائل نيستند. براين اساس صرفا انجمن حجتيه نيست كه اين گرايش دارد، غير از انجمن حجتيه هم وجود دارد.»
بین مصباح و رفسنجانی، جنگی سرد جریان داشت. رفسنجانی بارها به پیشینه خالی از سیاستورزی و حرام خواندن مبارزه از سوی او اشاره کرد. روزنامه قانون در شهریور ۹۴ در مرور مشاجرهها و اختلافات این دو از جمله نوشت: «این جدال سالهاست ادامه دارد. هر چندوقت یکبار با طعنه و کنایه از خجالت یکدیگر درمیآیند و دست به افشاگری و تخریب میزنند.»
بر هم زدن سخنرانی رفسنجانی در ۱۵ خرداد سال ۸۵ در حرم قم به حلقه اطراف مصباح نسبت داده شده است. طبق گزارش کمیته ویژه کمیسیون امنیت ملی مجلس، حمله سازماندهی شده به سخنرانی علی لاریجانی در قم هم که با پرتاب مهر نماز و لنگه کفش همراه بود، زیر سر چند فرمانده سپاه و شماری از شاگردان مصباح بود.
مصباح در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ به خبرگان پنجم راه نیافت. حذف او و محمد یزدی از این مجلس، صدرنشینی رفسنجانی در لیست ۱۶ نفری نامزدها و آخر شدن احمد جنتی، شکست سنگینی برای اصولگرایان و و تندروها در برابر اردوگاه هاشمی رفسنجانی ارزیابی شد.
بازجویی در موسسه مصباح
محسن غرویان، شاگرد مصباح که از او رویگردان شد، در آبان ۹۴ در مصاحبه با سایت انتخاب از تفتیش عقاید در موسسه تحت نظر او پرده برداشت و گفت: «در زیر زمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، اتاقی بود که روی آن نوشته شده بود ورود مطلقا ممنوع. این اتاق کاملا به اتاق هایی که ساواک در آن اقدام با بازجویی میکرد شباهت داشت. در این اتاق به هر فردی از اساتید و طلاب که مانند آنان فکر نمیکرد، فحاشی میشد و الفاظ رکیک به آنها نسبت داده میشد. تمامی این مسائل در زمان دولت آقای احمدینژاد صورت میگرفت.»
مریدان مصباح بارها بر ارادت و رابطه او با آیتالله بهجت و آیتالله خوشوقت تاکید کرده بودند.. بهجت به فقیه "ضد سیاسی" شهرت داشت و نام خوشوقت نیز با قتلهای زنجیرهای پیوند خورده است. عزیزالله خوشوقت که پدر عروس خامنهای بود، رهبران جنبش سبز را مرتد و کافر میدانست.
در میان ارادتمندان مصباح میتوان چهرههای شاخص اصولگرا همچون مرتضی آقاتهرانی، حسن عباسی، حسن پناهیان، محمدعلی رامین، جواد کریمی قدوسی، سعید مرتضوی و صادق محصولی را نام برد.
طبق نظرسنجی " موسسه آیپز" در بهار ۹۵، جنتی، احمدینژاد و مصباح در شمار نامحبوبترین چهرههای سیاسی ایران بودند.
دویچه وله فارسی