به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، دی ۰۵، ۱۴۰۰

ترس حکومت از اتحاد ارگانیک میان مردم

 

دویچه وله - نیما قاسمی، دانش آموخته مقطع دکترای فلسفه‌ است. او در بهمن ماه سال گذشته عمدتا به دلیل نوشته‌هایش در فضای مجازی بازداشت و حدودا یک ماه بعد آزاد شد. با او درباره فعالیت سیاسی در فضای حقیقی و مجازی گفت‌وگو کردیم.


دویچه وله: آقای قاسمی، بسیار ممنونم از فرصتی که در اختیار بخش فارسی دویچه وله فارسی قرار دادید. شما به چه اتهامی بازداشت شدید؟ و در بازجویی‌ها از چه مواردی به عنوان دلیل بازداشت شما یاد کردند؟


نیما قاسمی: اولین اتهامی که به من تفهیم شد «تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی» بود. آنها وقتی در منزلم من را بازداشت کردند، گفتند که این اتهام کلی ا‌ست. در مواجهه با بازپرس، از اولین سوالاتی که طرح شد توانستم حدس بزنم چطور مورد این اتهام واقع شده‌ام. سوالات بازپرس درباره‌ دو گروه مجازی فیس‌بوکی بود که یکی را خودم در سال ۱۳۹۲ و دومی را فرد دیگری در سال ۱۳۹۶ تاسیس کرده بود و من از دعوت‌شدگان به این گروه مجازی بودم. بر مبنای چند مطلب منتشر شده و کامنت رد و بدل شده، حکم جلب گرفته بودند. توجه کنید که من در بهمن ۱۳۹۹ بازداشت شده بودم و اساساً چیز زیادی از این گروه‌های مجازی که مربوط به سال‌ها پیش بود به خاطر نداشتم.


دویچه وله: در بازپرسی از شما چه سوال‌های دیگری مطرح شد؟


نیما قاسمی: بازپرس درباره‌ گروه فرشگرد هم پرسید. بعدها که تصویر دقیق‌تر و کلی‌تری به دست آوردم دانستم که از نیت من برای سفر به ترکیه اطلاع دارند و ظن قوی آنها این بود که برای تداوم فعالیت‌های رسانه‌ای به ویژه در راستای همکاری با رسانه‌هایی که «معاند» می‌نامند، قصد خروج از کشور دارم. آنها با توجه به محتویات صفحات مجازی من و سوابق همکاری با رادیو زمانه، چنین گمان کرده بودند. واقعیت این است که از حدود دو ماه پیش از بازداشت، نیت همکاری با رسانه‌ها را ترک کرده بودم. اما نه بازپرس و نه قاضی، به شواهدی که دلالت بر این تغییر تصمیم می‌کرد، اعتنا نکردند و نهایتاً برای همین اتهام، چهار سال، و برای اتهام دوم، «تبلیغ علیه نظام»، هشت ماه حکم زندان گرفتم. همین‌طور دو سال ممنوع‌الخروجی.


دویچه وله: شما در توییتر بسیار فعال هستید و در نظر بسیاری، شما عمدتا به دلیل توییت‌های صریح علیه افراد و نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی، بازداشت شدید. بازجوها و نهادهای امنیتی چقدر به فعالیت کاربران در فضای مجازی حساس هستند؟

نیما قاسمی: من در مجموع در توییتر فعال نبودم. اگر یک بازه‌ پانزده‌ساله را در نظر بگیرم، بیشتر در فیس‌بوک فعال بودم تا توییتر. در فیس‌بوک هم علیه اشخاص حقیقی چه مسئول چه غیر آن، عموماً مطلب نمی‌نوشتم و درونمایه‌ بسیاری از یادداشت‌های سیاسی من انتقاد از سیاست‌های به اصطلاح انقلابی به ویژه جنگ‌طلبی در سیاست خارجی بود. اما در هفته‌های منتهی به بازداشت، چند توییت صریح داشتم که یکی از آنها واکنشی به حذف لقمان سلیم، منتقد حزب‌الله در لبنان بود. آنجا نوشته بودم که این الگوی آشنا از حذف مخالفان است. کسروی ما را هم این طور زدند. این توییت احتمالاً بیشتر از توییت‌های دیگر آنها را ناراحت یا عصبانی کرده بود.


دویچه وله: نوشته‌های شما در توییتر، از چند وقت پیش از بازداشت مورد توجه نهادهای امنیتی قرار داشت؟


نیما قاسمی: در پرونده‌ام ذکر شده بود که من از یک سال پیش از بازداشت، تحت کنترل و نظارت عوامل اطلاعات سپاه بودم و نمی‌توان گفت که توییت‌های من موجب بازداشت شده است. از توییت‌های دیگرم پیش از بازداشت، انتقاد مستقیم از پوتین به جهت دیکتاتوری و ترور سیاسی رقبا بود. همین‌طور تعریضی به سخنان خانم مینو محرز داشتم که واکسن روسی را از بدشانسی شهروند ایرانی دانسته بود.


دویچه وله: آیا بازجوها به صفحه‌های شخصی شما در فضای مجازی دسترسی داشتند؟


نیما قاسمی: صفحات من عمومی بود و در نتیجه هر کس امکان دسترسی به محتواهایی که من تولید می‌کردم داشت. آنها می‌گفتند صرف انتشار مطلب در صفحات شخصی جرم نیست. اتهام «تبلیغ علیه نظام» ظاهراً به علت همکاری من در سال‌های گذشته با ژورنال‌های آنلاینی مانند رادیو زمانه، ایران‌وایر و دماوند - که به آنها در دوران تحمل سلول انفرادی اعتراف کرده بودم - وارد شده بود. آنها کاملاً به مطالبی که من نوشته بودم واقف بودند. حتی مطالب غیرسیاسی...


دویچه وله: شما به عنوان نویسنده و پژوهشگر فلسفه، در دوران بازداشت از چه منظری به زندان و بازجویی‌ها نگاه می‌کردید؟


نیما قاسمی: خب برای من تجربه‌ کاملاً جدیدی بود. از منظر حقوق بشری، این تجربه به روشنی به من نشان داد که با حکم اعدام قطعاً مخالفم. بعد از این تجربه، دو نکته برایم مسلم شد: اول اینکه مجازات اعدام برای انسان، فوق‌العاده خشن است؛ و این خشونت به ویژه از این جهت است که امید را از یک انسان زنده می‌گیرد. مجازات اعدام، پیش از آنکه کشتن یک جسم انسانی باشد، کشتن روح انسانی‌ست.


نکته‌ دوم اینکه دانستم خود مجازات حبس در سلول انفرادی، چقدر خشن و غیرانسانی‌است. خاطرم می‌آید کاملاً صادقانه خطاب به بازجوها گفتم که به عنوان کسی که در فاصله‌ چهل و هشت ساعت از بازداشت، نظم زندگی خود را در سلول بازیافت، و هیچ‌گاه کنترل خود را از دست نداد، به شما می‌گویم که راضی نیستم شما، حتی دو شبانه روز در این شرایط باقی بمانید. این مجازاتی بسیار سخت است که درصد بالایی از شهروندان، تاب تحمل حتی ساعت‌های اولیه‌ی آن را هم ندارند. اینجا هم در کمال آزادی و هشیاری، این آٰرزو را تکرار می‌کنم.


‌دویچه وله: بحث ارتباط بین فضای مجازی و فضای سیاسی حقیقی و تاثیرگذاری هریک بر دیگری، از جمله موضوع‌های مهم در فضای سیاسی ایران و حتی سایر کشورها است. به نظر شما، چه ارتباطی میان این دو وجود دارد؟ و به طور مشخص در جمهوری اسلامی، کدام یک بر دیگری تاثیر بیشتری می‌گذارد؟


نیما قاسمی: کنشگری سیاسی لوازم خود را دارد از جمله سندیکالیسم و تحزب. در غیاب این ابزارهای کلاسیک که در جهان واقعی تقویم می‌شوند، رسانه‌های فضای مجازی اهمیت ویژه پیدا می‌کنند. آنچه الان تجربه می‌کنیم، هراس حکومت از شکل‌گیری پدیده‌ایست که ماکس شلر «جمعیت ارگانیک» (organic community) می‌نامد و در واقع همان است که در فرهنگ دینی، «امت واحده» نامیده شده است. یعنی حضوری حتی اعلان‌نشده، خودانگیخته، اما یکپارچه و عظیم از شهروندان درست مقابل نهادهای حکومتی؛ جمعیتی که اعضا در آن بر اثر نیرویی غریزی و بسیار بنیادین، فردیت خود را حل‌شده و فدا شده در یک یا چند آرمان واحد جمعی می‌بیند.


در شرایط جدیدی که رسانه‌های اینترنتی درست کرده‌اند، به طرز جالب و چشمگیری این اتفاق می‌افتد؛ یک مثال مشهورش برای ما ایرانیان، حضور بدون برنامه‌ریزی جمعیتی عظیم در دوشنبه‌ی بزرگ سال ۱۳۸۸ است. در آنچه که انقلاب‌های مخملین نامیده شده، این پدیده ظاهر شده و دگردیسی‌های سیاسی ایجاد کرده است. ترس حکومت ما هم از شکل‌گیری این اتحاد ارگانیک میان مردمی‌ست که متحمل سیاست‌های مخربش بوده‌اند.


دویچه وله: شما به تازگی ایران را ترک کرده‌اید. فعالیت کنونی شما در فضای مجازی بویژه توییتر، چقدر با دوران پیش از بازداشت و زمانی که ایران بودید، تفاوت دارد؟


نیما قاسمی: به عنوان یک تازه‌مهاجر، هنوز نمی‌توانم بگویم خودم را پیدا کرده‌ام. من در زمان حضورم در ایران هم آزادانه می‌نوشتم و همواره از سال‌های دور، از دوستان دور و نزدیک هشدار دریافت می‌کردم. در واقع خودسانسوری در من پیش از خروج از ایران، بسیار کم بوده و حالا که به دنیای آزاد آمده‌ام، آنچه یک تجربه‌ لذت‌بخش است، عدم نیاز به فیلترشکن برای استفاده از این رسانه‌ها است. آرزو می‌کنم تورم امر سیاسی در زندگی ما ایرانیان که محصول استقرار یک حکومت تمامیت‌خواه است، برطرف شود و این رسانه‌ها دیگر پنجره‌هایی برای فریاد کشیدن نباشند؛ بلکه نقشی را بازی کنند که به گمانم در حکم انقلابی در ادبیات و هنر است: اینها جای مفهوم «ژانر» در ادبیات کلاسیک را اشغال می‌کنند! حالا اگر صحبت بر سر یک نویسنده یا یک تولیدکننده‌ خوب محتوا باشد، سوال اول این است: با کدام قالب (توییتر؟ فیس‌بوک؟ اینستاگرام؟) می‌نویسد؟ حسب اینکه با کدام قالب بهتر کار می‌کنید، شما یک نویسنده یا هنرمند خلاق متفاوت هستید.


دویچه وله: آقای قاسمی، بسیار ممنونم از فرصتی که در اختیار بخش فارسی دویچه وله قرار دادید.