به نام خدا
به نام ایران
به نام آزادی
چهار ماه پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، حکومت برخاسته از کودتا روابط خودش با بریتانیا را از سر گرفت و ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت امریکا به ایران سفر کرد. و محاکمه دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران در دادگاه نظامی و انتشار مواضع آن بزرگ مرد در دادکاه ،جو جامعه را به خروش آورده بود.
در واکنش به این رویدادها و اتفاقات و اعتراض به کودتا، دانشجویان دست به تجمعات اعتراضی زدند که طی آن ماموران رژیم پهلوی به صورت غیر قانونی حریم دانشگاه را شکسته و نیروهای مسلح به دانشگاه تجاوز کردند و طی تیراندازی به سمت دانشجویان سه دانشجو به نامهای مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و آذر شریعترضوی کشته شدند، و تعداد کثیری نیز مجروح شدند .همچنین تعداد زیادی از دانشجویان هم بازداشت و روانه زندان گردیدند و بدین ترتیب حکومت پهلوی جوانان و سرمایههای فکری و انسانی ایران را پیش پای معاون رئیس جمهوری امریکا قربانی کرد. پس از آن در سال ۱۳۳۹ پروانه اسکندری از فعالان دانشجویی جبهه ملی ایران در بین دانشجویان این روز را به نام “روز دانشجو” پیشنهاد داد و مورد موافقت اکثریت قرار گرفت و از آن تاریخ تا به امروز در بین فعالان دانشجویی گرامی داشته میشود.مهم آن است که باید در نظر داشت، در ساختار فعالیت جنبش دانشجویی دهه ۳۰ خیل قابل توجهی از فعالان دانشجویی گرایشات حزبی و فعالیت تشکیلاتی داشتند، کشته شدگان این روز نیز از این امر مستثنی نبودند، نکته حائز اهمیت آن است که تمامی این احزاب و دسته جات که در آن زمان در ساخت و ایجاد این اعتراض حماسی نقش داشتند بعد از انقلاب ۵۷ با انحصارطلبی حاکمیت جمهوری اسلامی مورد قهر و غضب و زندان و شکنجه و اعدام قرار میگیرند، اما این روز توسط عوامل جمهوری اسلامی به بهانه استبداد ستیزی ضد امریکایی گرامی داشته میشود، چطور میتوان تفکر سازنده این حماسه را مورد غضب و سرکوب قرار داد اما همزمان تاریخی که ساخته است را ستایش کرد؟ عوامل جمهوری اسلامی در دانشگاه باید با چنین مصادره به مطلوب و تناقض تاریخی رو به رو شده و به آن پاسخ دهند، چرا که گرایشات فکری و اندیشهای و تشکیلاتی کشته شدگان این روز مورد سرکوب شدید جمهوری اسلامی قرار دارد.
اما آنچه که امروز با آن رو به رو هستیم این است که روز دانشجو تنها روز در تقویم سیاسی ما است که عامل یک تحرک و تکان برای کنشگری در بین دانشجویان شمرده میشود و نباید حالت مناسکوار یا شعارگونه به خود بگیرد. خون دانشجویان در سال ۳۲ به جهت یک خیزش و اعتراض در جهت منافع مردمی ریخته شد که چشمشان به نور نهضت ملی روشن شده بود که با خیانت و خباثت حاکمیت خاموش شد، جنبش دانشجوی ایران امروز در پیشگاه شهدایش باید از خود بپرسد که آیا سیاهی امروز ایران یا حتی فردای ایران دست کمی از سیاهی پس از کودتا دارد یا خیر؟
امروز خون دانشجویان ایرانی در پای نیکسون ریخته نمیشود اما متشرعین حریص با چنان حجم رانت و اختلاس و سیاستهای اقتصادی غلط، دربار پهلوی را رو سپید کردند و ماموران تندرو هر یک نفر به مانند یک سپبهد زاهدی که در خیابانها جان غیرنظامیان و مردم بیپناه معترض را با تفنگ و گلوله میگیرند و به جای مردم، از کاخها دفاع میکنند و تمام تلاششان را میکنند تا سیلاب ترس و هراس را به پیکره نیمهجان دانشگاه روانه کنند تا امنیت را از دانشجویان مترقی و آگاهیجو سلب نمایند.
امروز ما به عنوان سازمان دانشجویان و دانشآموختگان جبهه ملی ایران اعمال فضای وحشت و بازداشت مکرر دانشجویان را محکوم میکنیم. امروز فعالان دانشجویی ایران با احکام سنگین حبس و زندان رو به رو هستند و یا در بازداشتهای طولانی مدت حتی در سلول انفرادی به سر میبرند، ما قویا خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط تمام دانشجویانی هستیم که بنا بر بهانههای سیاسی و عقیدتی در حبس به سر میبرند و خواهانیم فضای چند دهه اختناق و سرکوب و فشار و خفقان در محیط دانشگاه برچیده گردد و دیوارهای زندان اندیشهها شکسته شود. مطابق ماده ۲۱ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد -که کشور ایران نیز آن را امضا کرده و با تصویب آن در مجلس، خود را ملزم به اجرای آن دانسته است- باید حق تشکیل اجتماعات مسالمت آمیز برای همه افراد به رسمیت شناخته شود. امروزه اما مشاهده میکنیم که پاسخ تجمعات خشونتپرهیز دانشجویان و به طور کلی همه اقشار جامعه، چیزی جز مشت آهنین سرکوب حکومت نیست؛ و حتی اعتراضات مسالمتآمیز دانشجویان در درون دانشگاه نیز با شدیدترین اشکال سرکوب از جانب حکومت مواجه میشود.
تزریق سازمانیافته و سیستماتیک لمپنیسم از سمت عوامل حاکمیت در دانشگاه در چنین مناسبتی را مصداق توهین به کشتهشدگان و رنجکشیدگان تمام ادوار تاریخ جنبش دانشجویی دانسته و آن را قبیح میدانیم.
استفاده ابزاری از انجمنها و کانونهای دانشگاهی توسط احزاب و دستهجات مختلف حاکمیت و اعمال نفوذ شریانهای تبلیغاتی ایشان به جهت پیادهنظام سازی از فعالان دانشجویی برای رقابتهای سیاسی خود در سطح کشور را خلاف اصول اخلاقی و بر خلاف استقلال جنبش دانشجویی میدانیم.
آنچه که ما امروز در جنبش دانشجویی با آن روبهرو هستیم نسبت به گذشته متفاوت است، جدای از پیشرفتهای تکنولوژی و رسانهای و تاثیرات آن بر دانشگاه، با توجه به سیاستهای پولی حاکمیت مبنی بر انباشت سرمایه و دریافت پول از مردم، مدرکگرایی از سمت حاکمیت تبدیل به یک ارزش شده است، شاید در کمتر نظام سیاسی در جهان بتوان تا این اندازه متخصص با درجه دکتری پیدا کرد. کشور ما چهار برابر بریتانیا دانشگاه دارد، ارزشگذاری دانشگاهها کمیت محور هستند، تعداد دانشگاه و تعداد مقالات به عنوان پیشرفتهای علمی شمرده میشوند، حال آن که بازده مقالات دانشگاهی ما قابل قبول نیست و در امور اجرایی کشور به چشم نمیآید و آینده افراد مدرک گرفته هم در بازارهای کار سردرگمی و یا سپری کردن دو سال بدون حقوق در پادگانهای نظامی، تحت عنوان سربازی است.
با توجه به این سیاستها، اکثریت قریب به اتفاق فارغالتحصیلان مدارس وارد دانشگاه میشوند، دیگر نمیتوان قشر دانشجو را قشر جدایی از جامعه جوانان تصور کرد، بلکه امروز دانشجویان به معنی اکثر جوانان ۱۸ تا ۲۵ سال کشور هستند، علاوه بر این، سیاستهای تبیین شده در انقلاب فرهنگی و انحلالهای پی در پی تشکلات دانشجویی در دهههای مختلف باعث شد تداوم نسل فعالان دانشجویی و انتقال تجربیات به درستی شکل نگیرد و بسیاری مسیرهای از پیش طی شده مجددا طی شوند. همچنین ساختار آموزش و پرورش بسته و مطیع پرور که کاملا در خدمت اندیشه و ایدئولوژی طبقه حاکم است و زمان محدود حضور فرد در دانشگاه باعث میشود پروسه همافزایی آگاهی که افراد در کنار هم در دانشگاه داشتهاند و تمرین کار تشکیلاتی به درستی صورت نپذیرد.
با همه این اوصاف جنبش هنوز زنده است و تا زنده است، امید هست و ما از همقطاران خود در دانشگاهها دعوت میکنیم تا اگر حاکمیت میخواهد از دانشگاه زندان اندیشه بسازد، ما سنگر آزادی بسازیم. تشکیلات و فعالیت گروهی و جمعی را به صورت سازمانیافته جدی بگیریم. ایران فردا بیشتر از چهرههای مستقل، نیاز به تشکیلات و سازمان دارد. میراث فرهنگی و محیط زیست ایران امروز در خطر است. پتانسیل انسانی فعالان دانشجویی برای ورود به این عرصهها در صف مقدم و اولویت قرار دارد. چرا که پاسداشت از هویت ملی و حفظ محیط زیست لازمه بقای زندگی افراد و ایران است. از فعالان دانشجویی میخواهیم تا در فعالیتهای اجتماعی برای کمک به اقشار آسیبپذیر و رویکرد علمی نسبت به پدیدههای اجتماعی که باعث گسترش جمعیت آسیبپذیر کشور میشوند فعالیت خود را دریغ نکنند که مقابله با چنین آسیبهایی از دل جامعه و به ویژه جوانان آن صورت پذیر است، به خصوص در زمانی که نظامی سیاسی کشور به عنوان مرکزیت نظام اجتماعی، وقعی ننهاده و نمی نهد.
پاینده ایران
سازمان دانشجویان و دانشآموختگان جبهه ملی ایران
۱۶ آذر ماه ۱۴۰۰ – تهران