به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۹


   تجمع دانشجويان بسيجی در مقابل مجلس:
لاریجانی ننگت باد، لاريجاني استعفا استعفا
"مجلس را به توپ می‌بندیم"

ایلنا: قريب 100 نفر از اعضاي تشكل‌هاي دانشجويي صبح امروز در اعتراض به مصوبه مجلس شوراي اسلامي در مورد طرح حمايت از مراكز آموزشي غيردولتي مقابل مجلس شوراي اسلامي تجمع كرده و خواستار لغو اين مصوبه شدند.
به گزارش خبرنگار ايلنا، اين افراد پلاكاردهايي حاوي مطالبي همچون «نمايندگان خائن به ملت را رسوا مي‌كنيم»، «نمايندگان جاسبي در خانه ملت چه مي‌كنيد؟»، «جاسبي جنايت مي‌كند مجلس حمايت مي‌كند»، در دست داشتند.
گفتني است، اين افراد شعارهايي همچون ”مجلس و مافيا پيوندتان مبارك“، ”مجلس اشرافيت مايه ننگ ملت“ و ”لاريجاني استعفا استعفا“ سر داده بودند.
همچنين مهدي كوچك‌زاده نماينده تهران، زهره الهيان، حميد رسايي، حسين فدايي و محسن كوهكن نيز در جمع اين افراد حاضر شدند و با آنان صحبت كردند.
پارلمان‌نیوز: تجمع شبه دولتی ("دانشجويان بسيجی") مخالفان وقف دانشگاه آزاد از ساعتی پیش مقابل مجلس شورای اسلامی برگذار شده است.
گزارش‌ها حاکی از آن است که علاوه بر شعارهای اهانت‌آمیز خطاب به نمایندگان ملت توسط این عده، آن‌ها تهدید کردند که اگر مجلس از این تصمیم خود کوتاه نیاید مجلس را به توپ خواهند بست!

     ترانه بنی يعقوب
برای بهمن و يک سال ايستادگی سبزش

بهمن احمدی امويی و همسرش ژيلا بنی‌يعقوب
 درست يک سال از زمانی که بهمن و ديگر دوستان روزنامه نگارمان به زندان رفتند می گذرد. برايم سخت است که باور کنم يک سال از حبستان می گذرد و ما بيرون تنها اين يک سال را نظاره کرده ايم. هر چند با عذاب وجدان زياد و شرم از اينکه ما آزاديم و شما دربند. آری يک سال از حبس بهمن هم می گذرد و من هيچ وقت نمی توانم آن شب لعنتی بازداشتتان را از ياد ببرم. شبی که در حضور مامورانی که برای تفتيش منزلتان آمده بودند چند بار تماس گرفتم و تو هر بار با مهربانی گفتی که به زودی خودت با من تماس خواهی گرفت. اما نه آن شب که ماهها بعد از آن حتی صدای تو را نشنيديم. آن شب وقتی از بازداشت تو و ژيلا با خبر شدم تنها کاری که کردم اين بود که تا صبح در خانه قدم بزنم و منتظر رسيدن صبح شوم و آه که چقدر آن شب دير تمام شد .چون کاری ديگری از دستم بر نمی آمد و دلم نمی خواست کس ديگری به وِيژه مادرخودم يا خانواده تو را ناراحت کنم . آن شب تا سپيده صبح قدم می زدم و مدام به اين فکر می کردم که جرم شما چيست ؟ که بايد ساعت دو شب و اين گونه راهی زندان شويد . ؟هر قدر می انديشيدم کمتر به نتيجه می رسيدم . بالاخره سپيده صبح سرزد و اول راهی خانه تان شدم تا ببينم چه اتفاقی افتاده است ؟ خانه کمی بهم ريخته بود و معلوم نبود چه اتفاقی افتاده است . راهی زندان اوين شدم تا اطلاعاتی بگيرم اما بی فايده بود .
اين اتفاق روزهای پس از آن بارها و بارها افتاد . من و مادرم بارها به مراکز قانونی سرزديم و از شما پرسيديم . هرچند نتيجه ای نداشت و همه می گفتند بايد منتظر بمانيد .انگار به قول همسر يکی از زندانی های سياسی با اين آمد و رفت های بيهوده فقط خودمان را آرام می کرديم و به خود دلداری می داديم که ما هم کاری می کنيم.
الان يک سال گذشته است و بهمن جان تو همچنان دربند هستی و باز هم من نمی دانم بايد برای آزادی ات چه کنم اين بار حتی نمی توانم همان رفت و آمدهای بيهوده را انجام دهم. چون حالا مسوولان می گويند بايد پنج سال در زندان بمانی! چون حکم داری!
پنج سال به جرم نوشتن و انتقاد کردن بايد زندانی باشی!
حالا بايد هر باردلمان را به آن چند روزی که ممکن است به مرخصی بيايی خوش کنيم .مثل نوروز که به مرخصی آمدی و چند روز ی در کنار تو خوشحال بوديم . اين دوران کوتاه هر چند برای ما خوب بود و لی برای تو سخت بود. چون هربار که چيزی می خوردی يا جايی می رفتی به ياد دوستانت در زندان می افتادی و خيلی زود اشک چشمانت را پر می کرد.
نمی توانستی لحظه ای از يادشان غافل شوی. وقتی به اصرار ما به سفر کوتاهی رفتيم. وقتی به دريا نگاه می کردی چقدر چشمانت غمگين بود. می گفتی کاش احمد و مسعود و مجيد و کيوان و علی و بقيه هم بودند و می توانستند به اين آبی بيکران نگاه کنند و ما هر بار با اطمينان می گفتيم که به زودی آنها هم خواهند آمد و در کنارت خواهند بود.
اما پيش از اينکه آنها بيايند توبازگشتی. چه با اطمينان در هنگام بازگشتت می گفتی و حتی در نوشته کوتاهت قبل از زندان به همه گفتی که "ازبيرون بودنت خجالت زده ای و خوشحالی که بار ديگر به نزد دوستانت بر می گردی. که با بقيه فرقی نداری و دوست داری همه آزاد و رها باشند نه تنها تو." پس بار ديگر منتظرت می مانيم اميدوارم اين بار تو و بقيه برای هميشه آزاد شويد و از شرم اينکه دوستان تان در زندان هستند رنج نکشيد. آن گونه که ما اکنون رنج می کشيم.