به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۹

مسعود فتحی      
۲۲ خرداد ، جنبش سبز
و نیاز به تغییر در جامعۀ ما


انتخابات ۲۲ خرداد یک رخداد تاریخی بود. در این روز ملتی اراده به تغییر را در ابعاد میلیونی به نمایش گذاشت. کشمکش بین استبداد و جامعه خود را در تسخیر صندوق های رای به نمایش گذاشت. هدف، تغییر دولت سرکوب و دروغ، و گشایشی در جهت تامین خواست های مردم بود. اما همین حد از نغییر هم، برای حکومت قابل پذیرش نبود. آراء مردم به سرقت رفت و انتخاب دلخواه مراکز قدرت به عنوان نتیجه رای میلیونی مردم اعلام شد. دروغ و تزویر و تقلب، دیگر نه اتهام که رسما راه و روش حکومت اعلام شد.
نیروی سرکوب در شهر ها مستقر شد تا از خیانت به رای مردم حفاظت کند. اما ملت در جست و جوی رای خود بود. از همان فردای انتخابات شعار «رای من کو؟» تنها صدائی بود که در خیابان ها طنین انداز بود.
صف بندی جدیدی شکل گرفته بود: در یک سو میلیون ها نفر از مردم در اعتراض به سرقت وقیحانۀ رای خود به خیابان آمده بودند و در سوی دیگر، ارکان حکومت از «رهبر» تا رئیس جمهور قلابی و فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی و بسیج صف کشیده بودند. در یک سو مردمی بودند که از حق خود در انتخاب حکومت دفاع می کردند، در سوی دیگر، حکومتی بود که با تهدید و دروغ در صدد تحمیل ارادۀ خود بر میلیون ها معترض بود.
در طول یک سال گذشته جامعۀ ما تجربۀ دشواری را پشت سر گذاشته است. تهدید آقای خامنه ای از همان فردای نماز جمعه ۲۹ خرداد ماه به اجرا گذاشته شده است. تظاهرات ارام مردم در خیابان ها به گلوله بسته شده است. جوانان مردم در خیابا ها ضرب و شتم و توسط ادمکشان حکومت ترور شده اند؛ گروه گروه بازداشت شده و در کهریزک ها به شنیع ترین وجه شکنجه شده و حتی در معرض تجاوز جنسی قرار گرفته اند. حکومت طی یک سال گذشته از هیچ دنائتی در حق مردم فروگذار نکرده است. با ترتیب دادن دادگاه های نمایشی، محاکمات دسته جمعی فعالان سیاسی و فرهنگی، وادار کردن بازداشت شدگان به اعترافات دروغ، صدور احکام سنگین زندان و حتی اعدام برای معترضان تلاش کرده است که دستبرد آراء ملت را توجیه دهد.
اما جنبش اعتراضی مردم که به جنبش سبز معروف شده است، در همان روزهای نخست بعد از انتخابات و در راهپیمائی های خیابانی و در مقاومت دلیرانه در مقابل سرکوب حکومت، چه در خیابان و چه در زندان و چه در گفتار و کردار، از استبداد حاکم مشروعیت زدائی نموده است. هر کجا که ممکن شده است، قدرت عمل خود را در سطح وسیعی به نمایش گذاشته است. فضای عمومی را از حکومت گرفته و حتی برگزاری مراسم رسمی دولتی را برای حکومتگران دشوار کرده است. این جنبش از دل یک جنبش انتخاباتی سر برآورده است، اما امروز دیگر بسیار فراتر از یک جنبش انتخاباتی و به یک جنبش ملی در دفاع از حقوق شهروندی فراروئیده است.
در طول یک سال گذشته برای اولین بار در دوران حیات جمهوری اسلامی ترکیبی از نیروها در ضدیت با استبداد و در جهت ایجاد یک جامعه آزاد به هم نزدیک شده اند که یک سر آن در درون حکومت است و سر دیگر آن در درون نیروهائی که خواستار جدائی دین از دولت و برکناری این حکومت هستند. هدف همۀ این نیروها، تامین برابرحقوقی شهروندان کشور، رفع تبعیض ها بر اساس مذهب، عقیده و مرام، جنیسیت، ملیت و قومیت است. همین واقعیت هم به جنبش سبز یک موقعیت منحصر به فرد می دهد و امکان گذار مسالمت آمیز به دمکراسی را بیشتر کرده است.
مهم ترین درخواست های مشترک همه این نیروها عبارتند از:
• آزادی زندانیان سیاسی
• آزادی مطبوعات
• آزادی احزاب و تشکل های صنفی
• برگزاری انتخابات آزاد
• گردن نهادن به نتیجه رای مردم
• منع دخالت نیروهای امنیتی و نظامی در امور سیاسی و اقتصادی کشور
• تامین برابرحقوقی زنان با مردان
• به رسمیت شناختن حق تشکل و حق اعتصاب برای کارگران
• تامین حقوق دمکراتیک ملیت ها و اقوام
• پایان دادن به تبعیضات مذهبی علیه پیروان مذاهب دیگر و به رسمیت شناختن آزادی انتخاب مذهب و عقیده برای همه شهروندان

نقطه قوت اصلی این جنبش در مسالمت آمیز و مدنی و مطالباتی بودن آن است. خواست های این جنبش برای همه قابل لمس است. این که در کشوری میلیون ها نفر یک پارچه به خیابان آمده و خواستار شمردن رای خود و در نتیجه تبعیت حکومت از رای مردم بشوند، برای هر عقل سلیمی قابل فهم و پذیرش است. همین واقعیت هم هزینه مقابله با جنبش سبز را برای حکومت به شدت افزایش داده است و حامیان سرکوب جنبش سبز را در درون حکومت به یک اقلیت کوچک محدود ساخته است. جنبش سبز با استفاده وسیع از مدرن ترین تکنیک های اطلاع رسانی، موجبات تحسین افکار عمومی جهانیان را فراهم آورده است و چهره متفاوتی از مردم ایران را به دنیا معرفی کرده است و به عنوان جنبش دفاع از حقوق شهروندی از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است.
نقطه ضعف جنبش سبز، فقدان برنامه عمل و نقشه راه روشن و قابل قبول برای همۀ نیروهای این جنبش و ترویج دیدگاه های متناقض در آن است. تاکید آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی بر دوران طلائی «امام خمینی» و یا «اجرای بی تنازل قانون اساسی» به عنوان نظر آقایان محترم است. ولی جایگزین ترسیم آینده برای جنبش سبز نمی تواند باشد. باید توجه داشت که در طول سی سال گذشته و به طریق اولی در همان دوران مورد نظر حقوق شهروندی مردم ایران با شدت بیشتر نقض شده است. بخش مهمی از نیروهای جنبش سبز از جمله نیروهای خواهان جدائی دین از دولت، با قهر و خشونت و اعدام از صحنه سیاسی ایران در همان دوران طلائی حذف شده اند. هم چنین فعالان جنبش های مدنی از جمله زنان، کارگران و ملیت های و اقوام از تامین حقوق شهروندی درک کاملا متفاوتی دارند تا بازگشت به دهۀ اول حکومت جمهوری اسلامی. یکی از دلائلی که جنبش سبز هنوز از حمایت فراگیر فعالان جنبش های مدنی در میان کارگران، ملیت ها، اقوام و اقلیت های مذهبی برخوردار نیست، در همین ناروشنی و ابهام در ترسیم اهداف پیشاروی آن و طرح مکرر بازگشت به گذشته به جای ارائۀ برنامه برای ایندۀ آن است.
رمز پایداری جنبش سبز تحول پذیری آن است.
جنبش سبز علیرغم سرکوب خشن حکومت ادامه خواهد یافت. آبی است که زیر پوست جامعه رفته است. ممکن است منافذ فورانش را با انواع وسائل کور کنند، ولی دیگر کسی نمی تواند آن را متوقف سازد. دریائی است که در اعماق موج می زند و سر هر بزنگاهی حضور خود را با صلابتی بیشتر اعلام خواهد کرد. قدرت جنبش سبز از نیاز به تغییر در جامعه ما سرچشمه می گیرد. جامعه ما به اندازه آب و نان نیازمند تنفس در فضای آزاد است و ابزار رسیدن به آن در دوران خود همین نظام فراهم شده است. نیروئی که این بار جمهوری اسلامی را به چالش کشیده است، نسل جدیدی است که در دوران خود این حکومت رشد کرده است. این نیرو امر و نهی حکومت را بر نمی تاید. اولین نبرد زندگی اش را تازه آغاز کرده است و با عقل و منطق به جنگ خرافه و زور برخاسته است. تا همین جا هم بلوغ خود را به نحو احسن به نمایش گذاشته است. انگشت خود را به حساس ترین نقطه جمهوری اسلامی گذاشته است. مشروعیتی جز رای مردم را برای حکومت و حکومتگران به رسمیت نمی شناسد و خواستار گردن نهادن به قضاوت صندوق های رای است. اگر در اول کار این نظام مسیر حرکت از حق انتخاب بدون فیلتر مردم در انتخابات های اولیه به سوی انتخابات های کنترل شده بود، اکنون که در آخرین انتخابات اساسا شمارش رای کنترل شده هم بدون هیچ تعارفی کنار گذاشته شد، مطالبۀ اصلی بخش مهمی از نیروهای برآمده از درون خود حکومت هم، بازگشت به آزادی انتخابات است. این را باید به فال نیک گرفت. بازگشت از استبداد آغاز شده است. هر چند استبداد با قمه و قداره هنوز در خیابان ها و زندان ها به جان فرزندان مردم می افتد. این بازگشت آغازی برای پایان آن است.