کنگره آمریکا طرح تشدید تحریم ایران را تصویب کرد
آمریکا تامین کنندگان عمده بنزین، گازوئیل و سوخت جت ایران را تحریم کرده استبی بی سی: مجالس نمایندگان و سنای آمریکا طرح تحریم فراگیر ایران را با هدف وارد کردن فشار بر صنایع انرژی و بانکداری ایران و همچنین "ناقضان حقوق بشر" در این کشور تصویب کرده اند.
این طرح که با هدف وارد کردن فشار بر جمهوری اسلامی برای تغییر در برنامه های اتمی این کشور تصویب شده مشخصا بخش های انرژی و بانکداری ایران را هدف قرار داده و از جمله دامنه تحریم شرکت های سرمایه گذار در ایران، به ویژه در صنایع نفت و گاز این کشور، و تامین کنندگان تجهیزات محدود کننده آزادی اطلاع رسانی را گسترش می دهد.
کنگره، اشخاص حقیقی یا حقوقی، اعم از شرکت های نفتی، بیمه، موسسه های اعتباری یا بانک هایی را که به هر نحوی مبلغی بیش از بیست میلیون دلار در سال در "منابع نفتی ایران" سرمایه گذاری کنند هدف تحریم های ایالات متحده قرار می دهد.
کنگره برای اولین بار صادرات و فروش "فرآورده های نفتی تصفیه شده" به ایران، شامل بنزین، گازوئیل و سوخت موتور جت را تحریم کرده است.
بر اساس این مصوبه، هر شرکتی که از طریق فروش "فرآورده های نفتی تصفیه شده" به ایران عوایدی معادل یک میلیون دلار یا بیشتر کسب کند و یا در طول یک سال به تدریج به تامین از این فرآورده ها به ارزش بیش از پنج میلیون دلار به ایران مبادرت ورزد مشمول تحریم های آمریکا قرار می گیرد.
ایران به دلیل کمبود ظرفیت پالایشگانی قادر به تامین نیازهای داخلی به بعضی فرآورده های نفتی، به خصوص بنزین نیست و حدود یک سوم بنزین مورد نیاز خود را از خارج وارد می کند. چنین شرکت هایی اجازه فعالیت در بخش های مالی، بانکی یا بازارهای سهام آمریکا را نخواهند داشت.
نامه شیوا نظرآهاری خطاب به پدرش:
تو یادم دادی که نشکنم پدر
روز مادر که نبودم تا دستان مادرم را بوسه زنم و اینک در روز تو هم نیستم پدر. گریه کن! اشکهایت تمام غمهای این روزگار را با خود خواهد برد! گریه کن بیقرارم باش... بگذار گریه هایت در حجم تنهایی های من فرو بریزد و غوطه ور کند در میان تمام جرم های ناکرده ام. گریه کن پدر! دردها را بیرون بریز حق داری.آخر چند ماه است که می دانی من نخوابیده ام در اتاق کناری.
چند ماه است که بی خبری از سرنوشت دردانه دخترت حالا نوبت توست و من نیستم دوباره...اما بگذار بگویم پدر در میان تمام این مقاومت ها هنوز دستهایم دستهای تو را کم دارد.هنوز شانه هایم شانه هایت را می خواهد پدر.هرچند که بزرگ شده باشم هرچند حالا در زندانی به نام اوین مشق مقاومت کنم.هرچند محکم شده باشم اما هنوز هم وقتی نیستی شانه هایم انگار چیزی کم دارد.
پدر هنوز وقتی از خیابان رد می شوم دستهایم دستهای تو را طلب می کند تا نکند که ناگهان ماشینی برزمینم زند.
تو نیستی پدر تا تکیه کنم برتو! تو نیستی تا دستم را بگیری و من دستم را هر روز صبح به دیوار می گریم و به اراده ام تکیه می زنم. تو یادم دادی که نشکنم،تو ایستادگی را در حرف ها و قصه هایت برایم معنا کردی. تو گفتی پدر که ظلم رفتنی است و آنچه می ماند حدیث آدم های خوب است.
من نخواستم که اینجا باشم ، تو یادم دادی پدر و حالا من هر روز کلامت را مرور می کنم تا نکند اینهمه تنهایی و سکوت از پا درم بیاورد.
گریه کن پدر نه برای من برای سرزمینی که بهترین فرزندانش را روانه زندان می کند اما استوار بمان پدر شانه های من ستبری شانه هایت را می خواهد مبادا کمرت خم شود که آنوقت چیزی ندارم تا بر آن تکیه کنم.استوار بمان پدر.