فریدون توّللی
شادروان فریدون تولّلی، زاده شیراز، طنز نویس، شاعر و از نخستین طرفداران نوآوریهای نیمایوشیج در شعر فارسی بود.
تولّلی در سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ نوشته هایش را در دفاع از ملی شدن صنعت نفت و مخالفت با استعمار انگلیس در روزنامة صدای شیراز به چاپ رساند.
او پس از انشعاب از حزب توده، همراه خلیل ملکی حامی مصدق و نهضت ملی ایران شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی در فارس مخفیانه زیست و سپس به تهران آمد و خانه اش را در شیراز تاراج کردند و آتش زدند.
تصویر نسخه ای از کاروان در شیوه التفاصیل، تقدیمی توللی به دکتر مصدق
به بهانه ی ۲۹ خرداد، سالروز خلع ید از شرکت نفت انگلیس
سوگند
مصّدقا! چه ستم ها ، که بر تو رفت و ، نرفت
به پیشگاه ِ تو ، کاری ز دست ِ بسته ی ما !
شرار ِ عشق ِ تو ، با کینه های ِ تشنه ، هنوز
زبانه می کشد ، از سینه های ِ خسته ی ما !
چه همرهان ، که درین گیر و دار ِ مرگ و حیات
به "نام ِ پاک ِ تو" بر موج ِ خون، روانه شدند !
ز ِ جان ِ پاک، گذشتند و، پیش ِ تیر ِ هلاک
شهید ِ شوق و، سرافراز ِ جاودانه شدند !
چه همرهان! که بیغوله های ِ سرد و خموش
سرود ِ مهر ِ تو خواندند، در شبان ِ دراز !
سپیده دم ، به یکی "خوشه تیر" سرکش و مرد
نگون شدند و به گل رفت، آن فسانه ی راز !
شکنجه بود و، بلا بود و ، بند بود و، عذاب
سزای ِ هر که برآورد دم، به یاری ِ تو !
تو ایستاده ، چو کوه از میان ِ آتش و، خلق
گرفته، درس ِ شهامت، ز پایداری ِ تو !
ز حکم ِ محکمه ، قدر ِ تو، برفزود و، به دهر
به داوران ِ تو، جز ننگ ِ جاودانه، نماند !
"دفاع ِ گرم ِ تو" پرتو فشان، به ظلمت ِ شرق
چنان گرفت، که دامی، بزیر ِ دانه، نماند !
تو، گر بمانی و گر بگذری، درین دم ِ عمر
به انتقام ِ تو، آماده، جمله مرد و زنیم !
پیام ِ نغز ِ تو، در گوش و، خون ِ تشنه، بجوش
ستاده، بر سر ِ سوگند و عهد ِ خویشتنیم!
فریدون توّللی